درباره کتاب «پاییز حلقآویز»؛
داستانی با دو خطاصلی
وقتی قصد نقد کتابی را داریم با چند سؤال اولیه روبهرو هستیم. اینکه انگیزه نویسنده برای نوشتن کتاب چه بوده و آیا در طول کتاب به هدفی که داشته، رسیده است یا نه؟
و این که مطالب کتاب چقدر به هم مرتبط هستند و آیا کیفیت ظاهری کتاب راضی کننده است یا خیر.
به عنوان خوانندهای که برای اولین بار کتاب پاییز حلقآویز را خواندم، با شخصیتهای متفاوتی روبهرو بودم. اما پسرک جوانی که از خود فراری بود، نبض داستان را بهدست گرفته و با خود به پیش میبرد. این رمان نه رمانی دخترانه است و نه موضوعی در باب عشقهای مثلثی بلکه کوششی بود در جهت خودآگاهی.
از جذابیتهای پاییز حلقآویز معماگونه بودن فضای داستان است که در فصل آخر با شاهکار نویسنده روبهرو میشویم. فصلهای داستان با اینکه در هم تنیده شده ولی مخاطب و خواننده مدام از این داستان به داستان دیگر پرت میشود و نویسنده بهخوبی توانسته جریان سیال ذهن خود را روی کاغذ بیاورد.
نکته قابل تامل کتاب، سبک داستان بود. آنگونه خاص بود که صاحب اثر را جزو برگزیدگان جشنواره ذهن زرین کرد. فضاسازیهای ظریف و دقیق و مستقیمی داشت و البته که نویسنده در توصیف موفقتر بود و توانایی جذب خواننده حرفهای را داشت.
از ویژگیهای دیگر کتاب، حرکت پیوسته اول شخص بود که راوی فقط در آخرین فصل جای خود را به سوم شخص میدهد. این سبک نوشتن شبیه شعبدهبازی است که آقای نویسنده در آستین داشت و به یکباره رو کرده است؛ شعبدهای که به نظر ساده است اما اگر ساده بود، حتما همه نویسندهها از این شگرد استفاده میکردند و شعبده دیگر استفاده از دهها راوی در متن کتاب بود که به جای آنکه شخصیتها در گوشهای کز کنند، قلم را از دست دانایکل ربوده و داستان از دید و زاویه خود روایت میشود. نویسنده چند شخصیت متفاوت را وارد بطن داستان کرده و بخشی از کتاب را به زاویه دید آن اختصاص داده است. بهگونهای که چشم برهم زدنی روایت داستان را پیرزن در دست میگیرد.
نکته بعدی اینکه با تمام فرعیات و زاویه دیدهای رنگارنگ و متنوع، داستان دو خط اصلی دارد؛ اولی زندگی پسری جوان است که مادر پیرش را تنها و دلنگران گذاشته و دومی پیرزنی که داستان عاشقانهای را روایت میکند. این داستان هیچ نقش اولی ندارد و داستان با زاویه دید همه و با شرح سرگذشت تمام افراد با ربط و بیربط داستان پیش میرود. داستان با آنکه فضاسازیهای بینظیری داشت اما چه حیف که همگی از نوع مستقیم بود و این نوع توصیف مستقیم فضا، خواننده را خسته کرده و به راحتی از آن قسمت چشم میپوشد و نکته دیگر آنکه در چاپ بعدی کتاب، حتما بازبینی دوباره بشود و به لحاظ پاراگرافبندی اصلاح شود.
شمسی جلفا - نویسندهبه عنوان خوانندهای که برای اولین بار کتاب پاییز حلقآویز را خواندم، با شخصیتهای متفاوتی روبهرو بودم. اما پسرک جوانی که از خود فراری بود، نبض داستان را بهدست گرفته و با خود به پیش میبرد. این رمان نه رمانی دخترانه است و نه موضوعی در باب عشقهای مثلثی بلکه کوششی بود در جهت خودآگاهی.
از جذابیتهای پاییز حلقآویز معماگونه بودن فضای داستان است که در فصل آخر با شاهکار نویسنده روبهرو میشویم. فصلهای داستان با اینکه در هم تنیده شده ولی مخاطب و خواننده مدام از این داستان به داستان دیگر پرت میشود و نویسنده بهخوبی توانسته جریان سیال ذهن خود را روی کاغذ بیاورد.
نکته قابل تامل کتاب، سبک داستان بود. آنگونه خاص بود که صاحب اثر را جزو برگزیدگان جشنواره ذهن زرین کرد. فضاسازیهای ظریف و دقیق و مستقیمی داشت و البته که نویسنده در توصیف موفقتر بود و توانایی جذب خواننده حرفهای را داشت.
از ویژگیهای دیگر کتاب، حرکت پیوسته اول شخص بود که راوی فقط در آخرین فصل جای خود را به سوم شخص میدهد. این سبک نوشتن شبیه شعبدهبازی است که آقای نویسنده در آستین داشت و به یکباره رو کرده است؛ شعبدهای که به نظر ساده است اما اگر ساده بود، حتما همه نویسندهها از این شگرد استفاده میکردند و شعبده دیگر استفاده از دهها راوی در متن کتاب بود که به جای آنکه شخصیتها در گوشهای کز کنند، قلم را از دست دانایکل ربوده و داستان از دید و زاویه خود روایت میشود. نویسنده چند شخصیت متفاوت را وارد بطن داستان کرده و بخشی از کتاب را به زاویه دید آن اختصاص داده است. بهگونهای که چشم برهم زدنی روایت داستان را پیرزن در دست میگیرد.
نکته بعدی اینکه با تمام فرعیات و زاویه دیدهای رنگارنگ و متنوع، داستان دو خط اصلی دارد؛ اولی زندگی پسری جوان است که مادر پیرش را تنها و دلنگران گذاشته و دومی پیرزنی که داستان عاشقانهای را روایت میکند. این داستان هیچ نقش اولی ندارد و داستان با زاویه دید همه و با شرح سرگذشت تمام افراد با ربط و بیربط داستان پیش میرود. داستان با آنکه فضاسازیهای بینظیری داشت اما چه حیف که همگی از نوع مستقیم بود و این نوع توصیف مستقیم فضا، خواننده را خسته کرده و به راحتی از آن قسمت چشم میپوشد و نکته دیگر آنکه در چاپ بعدی کتاب، حتما بازبینی دوباره بشود و به لحاظ پاراگرافبندی اصلاح شود.