نشان سرخ دلیری

نشان سرخ دلیری

کتاب «نشان سرخ دلیری» داستان سرباز 18ساله‌ای به اسم هنری فلمینگ را به تصویر می‌کشد که در جنگی بی‌نام و نشان، با گریز به جنگلی که نزدیک میدان نبرد است، جان سالم به در می‌برد.

قهرمان داستان که به دلایل تاریخی جنگ را آرمانی از دست‌رفته می‌داند، اعتقاد دارد که وقوع این قبیل جنگ‌ها دیگر ناممکن است، زیرا انسان‌ها متمدن‌تر و ترسوتر شده‌اند. تعالیم دینی و اجتماعی نیز انسان‌ها را از این که مانند حیوانات درنده به جان هم بیفتند، منع می‌کنند. هنری شایعات بسیاری درباره‌ جنگ شنیده اما حالا تمام شایعه‌هایی که شنیده است به حقیقت می‌پیوندد. او هنگام فرار به جنگل عده‌ای از نیروهای زخمی و آسیب‌دیده را می‌یابد و متوجه می‌شود گردانی که در آن مشغول به جنگ بوده، نبرد را پیروز شده است. احساس عذاب وجدان گرفته و به گردان خود برمی‌گردد. او در گردان هنگام درگیری با متصدی توپ جنگی، سرش زخمی می‌شود. زمانی که هنری فلمینگ به استراحتگاه سربازان برمی‌گردد، سایر سربازان فکر می‌کنند که زخم روی سرش به دلیل خراش گلوله‌ای است که در طول جنگ از آن استفاده شده. هنری در میان نیروهای دیگر به ناتوانی و ضعف شناخته می‌شود و افسر جنگ به‌راحتی او را «چاله‌کن» می‌نامد اما در ادامه داستان می‌بینید که با اراده‌‌ای مصمم به ایفای نقش تاریخی و قهرمانانه خود در این جنگ می‌پردازد و با ایثار خون نشان سرخ دلیری را دریافت کرده و بر سینه می‌آویزد! نویسنده این کتاب استیفن کرین، شاعر و نویسنده آمریکایی است که سعی کرده در این اثر شخصیت‌های ضعیف را با طبیعت خشن جنگ روبه‌رو کرده تا بتواند قدرت مقاومت آنها را در مقابل موانع بیازماید. کتاب «نشان سرخ دلیری» توسط انتشارات دادجو با ترجمه غفور آلبا در سال 98 به فارسی منتشر شده است.