وطنی که از فرسنگها آنطرفتر هم وطن است!
دلخورترینهایشان هم وقت بازیهای ملی، صدایشان را بلند و تیم ملی را تشویق میکنند؛ آنهایی که فرسنگها از کشور دور شدهاند هم وقتی پرچم کشور بلند میشود و به عنوان رتبه اول بالا میرود، بدنشان مورمور میشود و بغض میکنند.
بغضی که از شوق، از دلخوری و از دوری است و مجموعهای از احساسات متناقض را درون خودش دارد اما این یک واقعیت است؛ واقعیتی که حس درونی همه ما را فریاد میزند، از اینکه چقدر هواخواه کشورمان هستیم، چقدر دوستش داریم، چقدر برای عزت و افتخارش خوشحال میشویم و حتی چقدر دلتنگش هستیم اما حق ناراحتی هم داریم، ناراحتیها، دلخوریها و انتقادهایی که حس وطندوستیمان را نقض و ما را بیوطن نمیکند. کاش از سرمان دست بردارند؛ کاش بگذارند ناراحت شویم، داد بزنیم، فریاد بزنیم! کاش بگذارند دلخوریهایمان را بگوییم و بهدنبال اصلاحشان باشیم و همه اینها به اینکه دشمن این کشور و این وطن هستیم، ربطش ندهند که اگر این کار را بکنند، مجبور میشویم هر آنچه را به صلاح وطن است، قورت بدهیم و بر زبان نیاوریم تا مبادا کسی انگ وطنفروشی به ما بزند. کاش همه دنیا بفهمند وطن چیزی است که با داراییهای دنیوی تاخت زده نمیشود. کاش یادشان نرود که اگر سخت باشد، اگر گران باشد، به هر دری میزنیم تا اوضاع را درست کنیم اما از کشور و خاک و پرچم و آن « الله»ی که آن میان میدرخشد، دست برنمیداریم. این همه آن چیزی است که کمی پررنگتر و گاهی کمی کمرنگتر در وجود همه آدمهای این سرزمین ریشه کرده است؛ کاش همه دنیا این را بفهمند!
نگار علیزاده | گروه جامعه
نگار علیزاده | گروه جامعه
تیتر خبرها