عملیات میدان تیر

عملیات میدان تیر

زمان جنگ پنج سال در آبادان و فاو بودم. در فاو زندگی کردم. یک روزهایی مسئول انتقال سوخت و آب بودم. رزمنده‌ای به نام صمد ابوغیش با من همراه بود.

ما هر دو بنزین دست‌مان بود. ما بیرون مخزن می‌خوابیدیم. دست‌مان زیر سرمان بود، پاهای‌مان تا زانو در مخزن بنزین 90هزار یا 45هزار لیتری بود که دهانه‌اش از خاک بیرون بود. شیلنگ بنزین را می‌گرفتیم و در مخزن می‌گذاشتیم. حرف می‌زدیم، می‌خواندیم، اما همه می‌ترسیدند جلو بیایند. حتی غذا را هم سر وقت نمی‌آوردند. وقتی بنزین کف پای‌مان می‌رسید، صمد به من می‌گفت محمد بنزین کف پایم رسیده، برو فلکه را ببند. غمی نداشتیم ولی یک بار اتفاقاتی روی همین لوله انتقال سوخت رخ داد. خمپاره به لوله اصابت کرده و لوله قطع شده بود. حدود 20دقیقه بنزین به داخل اروند می‌ریخت. آنقدر ترسیده بودیم که نمی‌دانستیم به چه کسی بگوییم تا اروند را ببندد. اگر گلوله می‌خورد معلوم نبود چه اتفاقی می‌افتاد. هر کسی بود آتش می‌گرفت. آنجا تازه فهمیدیم باید جدی‌تر باشیم. بعدها وقتی دوربین را هم با خودم بردم جبهه، میدان تیر آبادان عملیات بود. از یک روز قبل می‌دانستم قرار است نیمه‌های شب عملیات محدود شود تا جاده آبادن - ماهشهر را از دست عراقی دربیاوریم. گفتیم سحری بخوریم می‌رویم، چون ماه رمضان بود. عملیات باید ساعت 3 نیمه‌شب شروع می‌شد. تا صبح منتظر ماندیم و خبری نشد. هوا که روشن شد دیدیم شروع شد. وقتی رفتیم بچه‌ها از بین رفته بودند. وقتی رسیدیم پشت سر هم زخمی و شهید آوردند. علتش هم این بود که همه مانده بودند کی بروند. یک تیربار سمت یک گروه از بچه‌هایی که سمت یک گروه نظامی بود گیر کرده بود و ادامه نداده بودند. بعد هم فشار روی گروه دیگر آمده بود. آنجا فرمانده‌ای بود که ما را به خاطر عکس و فیلمی که می‌گرفتیم توبیخ کرد. ما مسئول ثبت بعضی رخدادها بودیم. خیلی برای‌مان سخت بود. با فرمانده درگیر شدیم که تهدیدمان کرد؛ ما هم نیمه‌کاره گرفتیم و راش‌ها را با هلی‌کوپتر به اهواز فرستادیم. گفتیم که ماجرای عملیات امروز بود. فیلم رله شده بود و تلویزیون هنگام اخبار پخش کرد. ما را به خاطر این فیلم توبیخ کردند. آن سال‌ها هنوز دوربین‌ها وارد معرکه‌های جدی نشده بودند. اوایل سال60 بود. هنوز آبادان در محاصره بود. روایت فتح از سال62 شروع کرده بود. ما قبل از روایت فتح کار می‌کردیم و هزار ساعت فیلم از آبادان داشتیم. فیلم‌هایی گرفته بودیم که هواپیمای توپولف مسافری بر سر همه بمب می‌ریخت و پدافندها هم نمی‌توانستند مقابله کنند. موشک هم در آبادان نبود. برای همین راحت می‌آمدند و بمب می‌ریختند و می‌رفتند. ما از روی پشت‌بام‌های مختلف فیلم می‌گرفتیم. یک ساعت کامل از بمب‌ها فیلم گرفتیم و به مجلس فرستادیم. نسخه‌اش را هم نداشتیم. فیلم بین نماینده‌ها پخش شده بود. بعد از آن موشک ضدهواپیما را در 18کیلومتری آبادان مستقر کردند.

محمدعلی باشه‌آهنگر | فیلمساز