دو فعال بورسی و یك فعال ارزی
امید مهدینژاد طنزنویس
یكی از فعالان بورسی در هنگام فعالیت بورسی یكی دیگر از فعالان بورسی را در حالیكه در فكر فرو رفته و متوجه اطراف نبود، مشاهده كرد و به نزد وی رفت و پس از سلام و احوالپرسی گفت: آیا از تغییرات و تحولات شاخص بورس نگرانی؟ فعال بورسی دوم گفت: نه. من با آگاهی و تدبیر كامل به فعالیتهای بورسی پرداختهام و نهتنها تغییرات شاخص، بلكه تركیدن حبابها نیز مرا نگران نخواهد كرد. فعال بورسی اول گفت: پس از چه چیز ناراحتی؟ فعال بورسی دوم گفت: حقیقت این است كه ماه پیش 30 میلیون تومان به آقای رفعتی قرض دادم و اكنون موعد بازپرداخت آن رسیده است، اما من اسناد و مدارك و رسیدها را گم كردهام و بیم آن دارم آقای رفعتی اگر بفهمد دبه دربیاورد و پولم را ندهد. فعال بورسی اول همچون فعال بورسی دوم در فكر فرو رفت، اما پس از دقایقی از آن بیرون آمد و گفت: به تو میگویم چه باید بكنی. فعال بورسی دوم گفت: چه باید بكنم؟ فعال بورسی اول گفت: پیامی برای آقای رفعتی بفرست و بگو در صورت امكان هرچه سریعتر مبلغ پنجاه میلون تومانی را كه قرض گرفتهای به من بازگردان، چرا كه قصد خرید سهام جدیدی را دارم. فعال بورسی دوم گفت: اما من 30میلیون تومان به او قرض دادم. فعال بورسی اول گفت: بلی. او به محض آنكه پیام تو را دریافت كند در پاسخ خواهد گفت «من
30 میلیون تومان قرض گرفتهام» و همین سند تو خواهد بود و با استفاده از آن پول خود را زنده خواهی كرد. فعال بورسی دوم كه از هوش فعال بورسی اول شگفتزده شده بود خوشحال شد و پیامی به آن مضمون برای آقای رفعتی فرستاد، اما آقای رفعتی كه فعال بازار ارز و از فعالان بورسی باهوشتر بود در پاسخ پیان فعال بورسی دوم نهتنها چیزی نگفت، بلكه متوجه شد كه وی اسناد و مدارك را گم كرده است و دبه كرد و هنوز پول وی را پس نداده است.
30 میلیون تومان قرض گرفتهام» و همین سند تو خواهد بود و با استفاده از آن پول خود را زنده خواهی كرد. فعال بورسی دوم كه از هوش فعال بورسی اول شگفتزده شده بود خوشحال شد و پیامی به آن مضمون برای آقای رفعتی فرستاد، اما آقای رفعتی كه فعال بازار ارز و از فعالان بورسی باهوشتر بود در پاسخ پیان فعال بورسی دوم نهتنها چیزی نگفت، بلكه متوجه شد كه وی اسناد و مدارك را گم كرده است و دبه كرد و هنوز پول وی را پس نداده است.