ساخت كمدی كار من نیست

ساخت كمدی كار من نیست

سیروس الوند كارگردان سینما

 برداشت مردم و مخاطب از ژانر كمدی صرفا جهت خنده و تفریح است. همچنین طی این مدت فیلم‌های طنز ما تبدیل به آثاری مبتذل شده است. متاسفانه برخی از آثار كمدی كه دچار ابتذال هستند، فروش بالایی را نیز به دست آوردند و به طور تقریبی ژانر كمدی با ابتذال همردیف و همراه است.
معمولا از فیلم اجاره‌نشین‌های داریوش مهرجویی به عنوان بهترین كمدی سینمای ایران یاد می‌كنند، در حالی كه این فیلم متعلق به 40 سال پیش است.
من بدم نمی‌آید كه ساخت فیلم كمدی را تجربه كنم، اما باید سوژه مناسب پیدا كنم تا مشتاق شوم در ژانر كمدی هم اثری تولید كنم. اتفاقا پیمان قاسمخانی همواره از من می‌پرسد كه چرا یك فیلم طنز نمی‌سازم. اما من با طنز و كمدی بیگانه نیستم و فیلم «چهره» كه كارگردان آن بودم از طنز قوی برخوردار بود، اما اكنون در فیلم‌های طنز و كمدی شاهد صحنه‌هایی هستم كه باعث می‌شوند گاهی اوقات بازیگران خوب ما هم به سمت این هجویات كشیده شوند.به طور قطع مردم نیاز به شادی و خنده دارند و نمی‌توان انتقاد كرد كه چرا مردم به تماشای این دست فیلم‌ها رغبت نشان می‌دهند.
باوجود این‌كه در كل ساخت فیلم كمدی كار من نیست، اما معتقدم ما مسائل اجتماعی و سوژه‌های زیادی در این حوزه داریم كه بتوان درخصوص آنها فیلم ساخت.
نگاه ساخت فیلم در حوزه اجتماعی از زمانی كه من وارد حرفه خبرنگاری شدم، در وجود من شكل گرفت و این علاقه تا زمانی كه وارد سینما شدم، در وجود من ماندگار شد.
درحال حاضر مشغول نگارش فیلمنامه‌ای هستم كه امیدوارم شرایط ساخت آن نیز فراهم شود. داستان فیلم درباره وضعیت تهران است. اكنون در تهران معنی بالای شهر و پایین شهر از بین رفته است، همه افراد شبیه به همدیگر لباس می‌پوشند و ادبیات كلامی آنها هم چندان تفاوتی ندارد. بدین معنی كه فرد تحصیلكرده همان‌گونه صحبت می‌كند كه یك فرد لمپن صحبت می‌كند. تفاوتی دیگر در ادبیات سخن افراد دیده نمی‌شود و دیگر نمی‌توان تشخیص داد كه این شخص ساكن مناطق بالای شهر یا پایین شهر است.
این‌كه یك شخصی راننده است و مسافركشی می‌كند، از شهر دیگری به تهران آمده و اصلا تهران را هم بلد نیست، پیش از این مشغول به شغل تراشكاری بوده، پس از بسته شدن محل كارش به تهران برای كار می‌آید و در همان ماشین زندگی هم می‌كند، به عقیده من این راننده خودش یك كاراكتر نمایشی بسیار جالب است. این‌که تهران را نمی‌شناسد، شغل مسافركشی هم دارد و باید مردم را به مقصد برساند. این به عقیده من یك تراژدی و كمدی است و سوژه خوبی برای ساخت یك فیلم می‌تواند باشد. چراكه شغل او با میزان اطلاعات و آگاهی او از تهران تعارض دارد. هنگامی كه شاهد چنین سوژه و اتفاقاتی هستم، ترغیب می‌شوم در ژانر اجتماعی فیلمسازی كنم.