فرزند  چای و بیابان

فرزند چای و بیابان

علیرضا رأفتی روزنامه‌نگار

 بالاخره هرکسی به‌نوعی می‌میرد.من مطمئنم تابستان یک سال،خودرویی دریکی از خیابان‌های فرعی تهران سرمی‌خورد و با هر زحمت و هنری هست چند متر آن‌طرف‌تر می‌ایستد. راننده که از سرخوردن ناگهانی خودرو شگفت‌زده شده، پیاده می‌شود و آسفالت تفتیده کف خیابان را نگاه می‌کند که در گرمای تیرماه داغ شده و یک مایع لزج و سیال که چند متر پایین‌تر روی زمین ریخته و یک تی‌شرت و یک شلوار هم کنارش افتاده است. اگر این اتفاق برای شما افتاد و خودروی‌تان لیز خورد و پیاده شدید و این صحنه را دیدید، تعجب نکنید. آن سیال لزج کف خیابان منم! منم که در یک روز گرم تیرماه در حال قدم زدن در خیابان‌های فرعی تهران آن‌قدر عرق ریخته‌ام که تماما آب‌شده و تمام‌شده‌ام. بالاخره پیمانه عمر هرکسی یک‌جور سر می‌آید. تقدیر من هم لابد آب شدن در تیرماه است.
نشسته‌ام در گرمای بالای ۳۵درجه در تراس و دارم چای داغ می‌نوشم. من یک بیمار روانی نیستم. چای نوشیدن سنت ما ایرانی‌هاست و شرایط آب و هوایی نباید ما را از ریشه‌های‌مان جدا کند و خدای‌ناکرده کاری کند مثل اجنبی‌ها موهیتو بمکیم. از طرفی گرمای هوا هم مهمان هر تابستان کشور غالبا بیابانی ماست و هرقدر هم که غر بزنیم و از تقدیر آب شدن در تیرماه بگوییم، بازهم مثل بچه‌ای که دوستش داریم، نمی‌توانیم رهایش کنیم و یک روز در گرمای بالای ۳۵درجه چای داغ
ننوشیم.
اگر پیگیر اخبار دنیا باشید حتما در سرخط خبرهای مهم دنیا خوانده یا شنیده‌اید که گرمای هوا در کانادا تا الان جان بیش از ۷۰۰نفر را گرفته است. من که با هرکسی که در این دنیا از گرما بمیرد، احساس یکی بودن می‌کنم در اولین اقدام، دمای هوای الان تورنتو را جست‌وجو کردم و با این عدد روبه‌رو شدم:۱۶درجه سانتی‌گراد!کمی بیشتر جست‌وجو کردم و فهمیدم کانادایی‌ها به دمای بالای ۳۰درجه می‌گویند بحران و آمبولانس‌ها در خیابان‌ها به خط می‌شوند!
یک لیوان چای داغ دیگر می‌ریزم که در دمای ۳۵درجه بنوشم و به این فکر می‌کنم که چای و بیابان از آدم یک مرد مقاوم می‌سازد!