تازهترین قربانی بدعهدی غرب
جنگ اوکراین که احتمالا بهزودی زبانههای با تسلیم دولت کییف یا فروپاشی کامل آن فروکش خواهد کرد، تازهترین پدیده عبرتآموز در روابط بینالملل معاصر است. کشوری که استقلال خود را دهه1990 میلادی و با رای 92درصدی مردم در همهپرسی اول دسامبر1991 اعلام کرد، در این سالها دوران پرفرازونشیبی را در جهتگیری سیاسی و تنظیم روابط خارجیاش پشت سر گذاشته است. در این سالها نارضایتی مردم از شرایط اقتصادی و همینطور میزان جرائم و فساد در اوکراین، اوکراینیها را بارها برای اعتراض به خیابان کشانده است.
این کشور پس از اعلام استقلال، بهصورت خودخواسته، خلع سلاح هستهای کامل را پیگیری کرد. از سومین زرادخانه بزرگ هستهای در جهان که در اختیارش بود دست کشید و همه بمبافکنهای راهبردی مستقر در قلمرو خود را از خاکش خارج کرد؛ همه اینها در ازای تضمینهای متعددی صورت گرفت که قرار بود حافظ تمامیت ارضی و نظام سیاسی این کشور باشد.
اوکراین درنهایت سال1994 موافقت کرد تسلیحات هستهای خود را نابود کند و به معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای(انپیتی) بپیوندد. جان مرشایمر، نظریهپرداز روابط بینالملل که دیدگاههای انتقادی مشهوری در این حوزه دارد، سال1993 در مقالهای پیشبینی کرده بود که اوکراین بدون در اختیار داشتن بازدارندگی هستهای احتمالا هدف حمله روسیه قرار خواهد گرفت اما این دیدگاه در آن زمان در اقلیت بود.
پژوهش دیگری که بعدها سال2016 در نشریه علمی امور جهانی با عنوان «آیا خلعسلاح هستهای اوکراین یک اشتباه بزرگ بود؟» به چاپ رسید، اینگونه استدلالکرده که پیشراندن اوکراین به سمت استقلال از شوروی اساسا با هدف خلعسلاح این کشور صورت گرفت.
در این پژوهش آمده که آمریکا میخواست اوکراین هم همچون بلاروس و قزاقستان حتما خلعسلاح شود و حتی این کشور با این تهدید مواجه بود که اگر این تسلیحات هستهای را کنار نگذارد با تحریم غرب روبهرو شود. جمعبندی نهایی مقامات اوکراین این شد که در ازای دستکشیدن از سلاح هستهای، غرامت مالی و همچنین تضمینهای امنیتی در قالب یادداشت بوداپست
دریافت کنند.
این یادداشت که 5دسامبر1994 میان سران اوکراین، روسیه، انگلیس و آمریکا امضا شد، قرار بود تضمینهای امنیتی برای اوکراین ازجمله احترام به استقلال و تمامیتارضی این کشور و عدم تهدید یا توسل به زور علیه این کشور و استقلال سیاسی آن باشد اما این ساختار غربساخته در عمل، چه سال2014 و جداشدن کریمه از اوکراین و درگیریهای اخیر نشان میدهد تنها در جهت منافع غرب طراحیشده و یکبار دیگر کشوری قربانی وعدههایی شده که هیچگاه مابهازای عینی پیدا نکرده است.
این کشور پس از اعلام استقلال، بهصورت خودخواسته، خلع سلاح هستهای کامل را پیگیری کرد. از سومین زرادخانه بزرگ هستهای در جهان که در اختیارش بود دست کشید و همه بمبافکنهای راهبردی مستقر در قلمرو خود را از خاکش خارج کرد؛ همه اینها در ازای تضمینهای متعددی صورت گرفت که قرار بود حافظ تمامیت ارضی و نظام سیاسی این کشور باشد.
اوکراین درنهایت سال1994 موافقت کرد تسلیحات هستهای خود را نابود کند و به معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای(انپیتی) بپیوندد. جان مرشایمر، نظریهپرداز روابط بینالملل که دیدگاههای انتقادی مشهوری در این حوزه دارد، سال1993 در مقالهای پیشبینی کرده بود که اوکراین بدون در اختیار داشتن بازدارندگی هستهای احتمالا هدف حمله روسیه قرار خواهد گرفت اما این دیدگاه در آن زمان در اقلیت بود.
پژوهش دیگری که بعدها سال2016 در نشریه علمی امور جهانی با عنوان «آیا خلعسلاح هستهای اوکراین یک اشتباه بزرگ بود؟» به چاپ رسید، اینگونه استدلالکرده که پیشراندن اوکراین به سمت استقلال از شوروی اساسا با هدف خلعسلاح این کشور صورت گرفت.
در این پژوهش آمده که آمریکا میخواست اوکراین هم همچون بلاروس و قزاقستان حتما خلعسلاح شود و حتی این کشور با این تهدید مواجه بود که اگر این تسلیحات هستهای را کنار نگذارد با تحریم غرب روبهرو شود. جمعبندی نهایی مقامات اوکراین این شد که در ازای دستکشیدن از سلاح هستهای، غرامت مالی و همچنین تضمینهای امنیتی در قالب یادداشت بوداپست
دریافت کنند.
این یادداشت که 5دسامبر1994 میان سران اوکراین، روسیه، انگلیس و آمریکا امضا شد، قرار بود تضمینهای امنیتی برای اوکراین ازجمله احترام به استقلال و تمامیتارضی این کشور و عدم تهدید یا توسل به زور علیه این کشور و استقلال سیاسی آن باشد اما این ساختار غربساخته در عمل، چه سال2014 و جداشدن کریمه از اوکراین و درگیریهای اخیر نشان میدهد تنها در جهت منافع غرب طراحیشده و یکبار دیگر کشوری قربانی وعدههایی شده که هیچگاه مابهازای عینی پیدا نکرده است.