7دلیل نکوهش مقایسههای اجتماعی
اولین دلیل این است که هر کسی یک موجود منحصربهفرد است. یک فرد درونگراست و دیگری برونگرا؛ فردی در انجام کارها عاشق سرعت و دیگری عاشق تأمل و سپس آغاز کارهاست. همانطور که اثر انگشتهای ما یکسان نیست، روحیات و ویژگیهای روانی ما هم یکسان نیست. پس در مقایسهکردن با این مقدمههایی که ذکر کردیم، خیری نیست.
ما معمولا نتایج نهایی را میبینیم، بدون اینکه فرآیند طیشده را در نظر داشته باشیم. ما نمیدانیم دیگران واقعا برای رسیدن به چنین جایگاهی چقدر سختی کشیده و چقدر زمین خورده و برخاستهاند. ما فقط مقصد آنها را میبینیم. چهبسا اگر درک کنیم چقدر سختی کشیدهاند حتی حاضر نباشیم چنین بهایی را پرداخت کنیم.
ما و دیگران در یک خط شروع نیستیم، پس چرا باید در یک خط مقایسه باشیم؟ شاید دیگری از ما زودتر یا دیرتر شروع کرده باشد؛ در این صورت چه لزومی دارد خودمان را با او مقایسهکرده تا تصور کنیم از او بهتر یا بدتریم.
مقایسهکردن اساسا هویتهای کاذب اجتماعی برای ما میسازد و این هویتهای کاذب اجتماعی، اساسا برای یک سبکزندگی آرامبخش، سم محسوب میشود. در قیاسکردن ما داریم خودمان را با دیگران از طریق متغیرهای بیرونی و اجتماعی چون میزان ثروت و دارایی و جایگاه اجتماعی و... مقایسه میکنیم و اینها برای یک زندگی آرام و همیشگی و پایدار، متغیرهای جالبی محسوب نمیشود.ت
به گفته پل ژاگو در کتاب اقدرت ارادهب و امانیتیسم شخصیب خود اساسا احساس بالیدن و نازیدن، جزو عواطفی است که بهراحتی میتواند باتریهای روانی شما را خالی کند. اگر هم باتریهای روانی شما خالی شود، درواقع احساس افسردگی و خستگی و رنجش روانی بسیاری خواهید کرد. باتری روانی شما هرچقدر که سرشارتر باشد، زندگی آرامتر و حال و روز بهتری را تجربه خواهید کرد.ت
اساسا آدمها در مسیری نیستند که با هم رقابت کنند؛ بلکه در مسیرهایی هستند که باید خودشان را به بهترین شکل ممکن و به بالاترین نقطه وجودی خودشان برسانند. به واقع هر کدام از ما مثل پرندهای هستیم که باید آواز خودمان را در جنگل بخوانیم و اگر جنگل را فقط آواز بهترین پرندگان تشکیل بدهد، سکوت، همنشین همیشگی آن جنگل خواهد بود. پس حتی ارزش یک جنگل نیز به کثرت پرندگانی است که در آن آواز میخوانند؛ نه اینکه صرفا بهترین و خوشآوازترین پرندگان بخواهند در آن آواز بخوانند.
اگر احساس میکنید در مسیر مقایسه شما، زندگی سلبریتیها و افراد ظاهرا موفق جامعه دارد نقشآفرینی میکند، پس نگاهی به صفحات حوادث و اخبار مرتبط با آنها بیندازید؛ آنها آنطور که نشان داده میشود خوشبخت نیستند و گاهی بهشدت تنها و سرخورده و درگیر احساسات ناخوشایند و در آرزوی این هستند که کسی آنها را نشناسد، نبیند و کسی کاری به کارشان نداشته باشد؛ یعنی میخواهید به چنین وضعیتی برسید؟