رابطه زبان و تغییر بنیادین

رابطه زبان و تغییر بنیادین

زبان، بیانگر خواست تحول، در خود، نگاه و معنای ما را نهان دارد. بدیهی است راهی که برای تغییر پیشنهاد می‌شود متعدد است. آمریکا و نیروهای داخلی همسو یا خدمتگزار نظام جهانی سلطه راهی، رفرمیست‌های غرب‌گرا و شرق‌گرا، مدرن‌ها و متحجرها راهی و باورمندان به اسلام و عقل الهی و هدایت قرآن و پیشوایان معصوم(ع)، راهی متفاوت و بلکه متضاد را پیشنهاد می‌کنند. راه پیشنهادی آنان، راه امام(ره) و انقلاب اسلامی ‌یعنی راه انتظار و عمل منتظران، راه جهاد علیه نفس سوء و شیاطین جنی و انسی، راه تلاش برای کسب استقلال و آزادی از سلطه کفر جهانی و بی‌نیازی از نظام قدرت سلطه‌گر و ظلمانی مدرن، راه عبودیت پروردگار یکتا، راه عدالت و نفی ربوبیت بت مدرنیته و سرمایه‌داری جهانی و طواغیب مستکبر غرب و شرق است، تاکید راه امام توحید و ولایت و همین راه هدایت قرآن و خاندان وحی و معدن علم و رسالت، راه خشنودی خدا، یعنی راه تبعیت هر دم در زندگی فردی و اجتماعی از خلیفه حی‌ا... در زمین و پیشوای عدل موعود(عج) است که غایب از نظرها سررشته امور را به دست دارد. این عصاره و سنگ‌بنای فرهنگ رشد و تحول بنا به باورها و به زبان انقلاب اسلامی‌ است که 30 سال به وسیله لیبرالیسم و راه کژمژش تلاش شد علیه راهنمایی ولی‌فقیه، تحریف و به فراموشی سپرده‌شود. راه تغییر مدرن، زبان خود را دارد و راه تحول الهی برای جامعه‌ای سالم و مستقل و آزاد از سیطره قدرت فرعونی و استکباری عصر، راهی عدالتخواه و پیشرو در آبادانی همه‌سویه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی هم زبان خود را دارد که ما را به سوی معنا و هدف روشن تقرب به ا... و بندگی و انجام تکالیف در کنش اجتماعی هدایت می‌کند.

 تمایز مفاهیم را دریابیم
اکنون برای ما فهم و بسط گفتمان تحول ساختاری و نفی ساختار پیرامونی در عرصه‌ها و درک معنای تغییر ساختار در قلمرو نهادهای اجتماعی ازجمله نهاد فرهنگ و هنر از منظر امام و جانشین صدیق او حیاتی است. باید پرسید واقعا معنای مشخص تغییر ساختار پیرامونی چیست؟ ما باید نخست روشنگری را از معنای کلمات شروع کنیم‌.
در ایران یک بلبشو در فهم معنای کلمه ساختار وجود دارد. غالبا رواج عامیانه این کلمه سبب تصوراتی نادرست از معنای آن می‌شود. نشناختن ریشه این واژه در متن دانش مدرن، نشناختن ریشه لاتین و یونانی آن و رابطه‌اش با کلمه فرم، در فلسفه ارسطو و فلسفه مدرن، و توجه نکردن به کاربرد آن در جریان‌های مختلف دانش مدرن، و تمایز همه این‌ها با معنای قرآنی صورت و ساخت چیزها در آفرینش و تبعات این تمایز در عمل ساختن و بنا کردن، امری مسلم است. ساختار موجودات، از ذره مادی و سلول تا کائنات و انسان و جامعه بشری و از هستی حسی و محسوس تا هستی باطنی و فراطبیعی، مثل هستی فرامادی و وجود عقلی و عالم غیب و موجودات آسمانی و عرش و لوح و قلم و فرشتگان و جبرائیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل و ذوات مجرده، از منظر آفرینش، ساختاری پیوسته به اراده الهی دارد و در ساختار وجودی‌شان شعور درونی و حیات باطنی نقش یقینی دارد ولو در ساختار یک مورچه یا یک اتم. ساختار انسان و جامعه انسانی هم تحت همین آفرینش و پرورش فطری و قوانین اداره می‌شود و تخطی از مسیر الهی در فرد و جامعه عواقب خود را دارد. فساد و صلاح یک فرد و جامعه سبب نظم و موزونی ساختار باطنی آن یا اغتشاش و فروپاشی ساخت انسانی‌اش می‌شود و اثر و عقوبت سرکشی و گناه در فرد و ‌جامعه، مسجل و حتمی‌ است. و هر مدعی تغییر و رشد در متن معرفت اسلامی‌ باید این معارف و فرهنگ را در کنش خود لحاظ کند. ازجمله جمهوری اسلامی ‌در اداره ایران و پیشنهاد به جهان اسلام جهت رهایی از ساختار استکباری و تغییر سلطه کفر و ظلم جهانی بر جامعه مسلمانان باید این نگاه را مبنای حرکت آگاهانه‌اش قرار دهد. پندارهای سطحی و وهمی‌ از ساختار و معنای ساختار پیرامونی به اغتشاش و التقاط و گم‌شدن معنای الهی ساختار و مفهوم درست راه تغییر ساختار، از ساختار ظلمانی سرکش و کافرانه به ساختار نورانی ربوبی، دامن زده است.
با جست‌وجوی درست تطور این واژه تا امروز باید مشخص کنیم، وقتی در واکاوی راه درست تحول پایان دادن به خرده‌کاری‌های بی‌ثمر از ضرورت تغییر ساختار، سخن می‌گوییم چه مقصود مشخصی داریم؟ چه چیز را می‌خواهیم تغییر دهیم و چه چیز را جایگزین کنیم؟ ما باید تمایز این مفاهیم رایج در بستر زبان مدرن را با معنای الهی‌اش بفهمیم و دچار التقاط زبانی و فرهنگی و در نتیجه گمگشتگی در تعیین مسیر نشویم.
 کج‌فهمی و گمراهی دامنه‌دار
توجه کنید دو کلمه‌ای که از زبان انگلیسی و فرانسه بی‌توجه به ریشه لاتینی‌شان وارد زبان فارسی و ترجمه شده و بر سر زبان‌ها افتاده است و بی‌توجه به زمینه نگرشی و جهان‌نگری‌شان استفاده می‌شود و فقدان درک ریشه‌ای این اصطلاحات، دردسرها و آشفتگی‌های زبانی/ فکری زیادی ایجاد کرده، این دو کلمه که چون انبوهی از مفاهیم کلیدی، گمراه کننده تواند بود structure و construction است. پیشوند con بر سر  structionکلمه نویی ایجاد کرده است و جنبه ترکیب و بر ساختن و وجه ساختن و بنا کردن ساختی را مورد تأکید قرار داده درحالی‌که وجه دربردارندگی معنا و اهداف یک ساختار در استراکچر قوی‌تر است و ‌جدایی‌ناپذیری کارکرد معنوی ساختار و جنبه پیکره‌بندی و ماهوی در این کلمه بیشتر مورد توجه است. در کانستراکشن ترکیب و عمل عمارت و بناکردن و ساختن بار قوی‌تری دارد. این دو کلمه به مبنای یک جریان فکری مدرن در فلسفه و دانش، به‌ویژه در علوم انسانی مثل روان‌شناسی و انسان‌شناسی و جامعه‌شناسی و در هنر و نقد هنر و در معماری و ...، به‌وسیله‌ هایدگر، استروس، پیاژه، تودورف، لکان، دریدا و ... بدل شده است که هریک در روند تغییرات نگرشی به پدیده‌های ضد خود نیز بدل گشته‌اند و ساختارگرایی در مدرنیسم و ساختارزدایی در پسامدرنیسم پیامدهای ادامه دار این تحولند.  رابطه این کلمات با فرمform (صورت، ساخت، پدید آوردن) در میان ما، بیش از پیش کژ فهمی‌آور شده است. مسلما چه ساختارگرایی و چه فرمالیسم یا نو فرمالیسم، مبنایش نگرش مادی به ساختارها از یک سنگ تا جامعه انسانی تا روان آدمی‌ تا یک فیلم یا یک نقاشی است. این را در متن مدرنیته از یاد نبریم.
بی تردید ورود این مفاهیم به درون جهان بینی اسلامی، بدون نقد و تفقه بر اساس مبانی هستی شناسی قرآنی/ عترتی و درک اجتهادی با مبانی صحیح از مصداق‌های التقاط رایح در جهان معاصر و در ایران و رفرمیسم ایرانی است و در موضوع تغییر ساختار جامعه ما بسی نقش ایفا کرده و تشویش و بحران آفریده است، چه در نظام اقتصادی و بلبشوی پولی و بانکی و تولید و چه در نظام سیاسی و انتخابات کاریکاتور مدل آمریکایی و چه در قلمرو فرهنگ و رسانه و سینما. چرا؟ چون اولا صورت در هستی شناسی اسمایی/ قرآنی حتی معنایی متفاوت با تعبیر یونانی دارد. چه رسد با معنای مدرن.
متافیزیک یونانی در تأکید به صورت، هر چند غرض اشاره به ماهیت را در معنا قصد می‌کند اما با معنای قرآنی صورت گری وجه شئ که ماهیت در آن معنای ظاهر/ باطن و ممزوج دارد و هستی نه جهان فیزیک و متافیزیک بلکه به قالب بیرون و شهاده و درون و غیب و ظاهر/ باطن پدیدار شده، متفاوت از تعریف فلسفی و یونانی آن است و دامنه این تمایز به معنای ساختار هم با همین هویت تجلی الهی در برون‌شد هر شئ از ذات باری می‌کشد که به اسم صورت بخشی و خلقت مشهور است.
 ثانیا ساختار و بنا با همین وجه شکل/ معنا و ظاهر/ باطن هیات فرم اشیا و صورت‌بندی هر چیز از ذره تا کائنات و عالم غیب و فرد انسان تا جامعه انسانی است و اتفاقا اصلا به معنی وجه هیولایی و ساخت صرفا هندسی و مادی‌ و گسسته از معنا و هستی شکلی و ظرفی یک پدیده نیست، بلکه ماهیت و معنای اصلی آن است. در این معنا مانند تعبیر قرآنی، ساختار هر موجود ظرفی نیست که هر معنا و محتوایی در آن بتوان ریخت و هر ساختار در بردارنده محتوای جداناپذیر خود است. صورت همان ماهیت است و جدایی محتوا و ساختارش ممکن نیست. ما محتوایی رها از ساختار و ساختاری جدا از محتوا در عالم نداریم و مجردات هم از همین حقیقت متحد فرم محتوی و محتوای فرم پیروی می‌کنند. در ذهن ما یک دوگانه دکارتی غلط شکل گرفته است و تصور می‌کنیم ساختار لیوان و محتوا مثلا آب یا سرکه یا عسل می‌تواند باشد. این کاملا پندار نابه‌جایی است زیرا آب وجود متحد و خود منفردا، محتوا و ماهیت و صورت و ساختار خود را دارد و نیز لیوان هم امری کاملا متمایز با ماهیت و صورت و ساختار جداگانه است و همه چیزها وجه دارند و در مقام یک موجودند، ولو خود عقل. در ساختار پیرامونی همه این ترکیب نیروی انسانی، سازمان، مناسبات با جهان، اهداف به صورت موزون وجود دارد با شرط پیوستگی با ساختار کانون کفر است.  حال مسجل است هیچ محتوا و تفکر درست اسلامی‌در مقام هدف نهاد اجتماعی و حکومتی در ساختار پیرامونی موجود، بارور نمی‌شود و به ثمر نمی‌رسد و در‌نهایت ساختار فرعونی، امر پیشرفت و عمل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مستقل را می‌بلعد و در خدمت خود در می‌آورد. این است راز تشدید بحران و تداوم ناکارآمدی و بلبشوها و کنترل ناپذیری در اداره اقتصاد در اداره سیاست و اداره مدنیت و شهر در اداره فرهنگ و سینما و تلویزیون و رسانه. بله نمی‌توان با ساختار پیرامونی و ساختن کدخدای سلطه‌ خواه ظلم جهانی برای حفظ قدرت و تازش حقوق مردم، عدالت الهی برقرار کرد. راه چاره آن است که بدانیم زندگی فرهنگی و دینی ما نیازمند ساختاری متناسب است که اهداف و ماهیت و عناصرش با عناصر ساختار پیرامونی موجود از پایه فرق دارد. صفحه به صفحه صحیفه نور و کلام امام خمینی و امام خامنه‌ای معطوف به همین فرق و بیان ارکان این تفاوت ساختار معطوف به فرامین ا... با راه‌حل‌های عقل مدرن و حکمرانی جدا از احکام الهی است. اتفاقی و بیهوده نیست که کفر محارب جهانی با جمهوری اسلامی‌و اذناب داخلی آن، مدام مشکلات و بحران و مساله ایجاد می‌کنند تا مانع حرکت در ریل نفی ساختار پیرامونی و کار استراتژیک تغییر ساختار بنا به محوریت فرمان‌های اصلی قرآن و اهل بیت وحی شوند. درباره این تمایزات و معنا و مفهوم مشخص تغییر که شامل تعریف تحول ساختاری باشد، حرف خواهیم زد.

میراحمد میراحسان - شاعر و پژوهشگر