نسخه Pdf

برای سرقت رفتم اما مالباخته شدم!

گفت‌و‌گو با موبایل قاپی که طعمه‌هایش را در سایت‌های اینترنتی شکار می‌کرد

برای سرقت رفتم اما مالباخته شدم!

جرمش سرقت است، سرقت گوشی تلفن همراه. اما شگردش با سارقان دیگر کمی متفاوت است. نه مثل موتورسواران، اقدام به گوشی‌قاپی می‌کرد و نه مانند جیب‌برها، گوشی‌ها را از جیب‌ها درمی‌آورد و در چشم برهم زدنی به سرقت می‌برد. شگرد شاهین، اما آنچنان هم کارساز نبود و یکبار، زمانی که برای اجرای نقشه سرقت راهی محل شد، به جای این‌که از فروشنده سرقت کند، خود مالباخته شد. شاهین، متهم جوانی که سناریوی این سرقت‌ها را اجرا می‌کرد، خیلی زود توسط پلیس دستگیر شد و ماجرای سرقت‌هایش به پایان رسید. او در گفت‌و‌گو با تپش به تشریح شگرد سرقت‌هایش پرداخت.

 شگردت برای سرقت چطور بود؟
من در سایت‌هایی که آگهی فروش می‌دادند، جست‌وجو می‌کردم و با دیدن گوشی‌های تلفن همراه با فروشنده تماس می‌گرفتم. با این ترفند که خریدار هستم آنها را به محل قرار می‌کشاندم و به بهانه دیدن گوشی آنها و تطبیق گوشی و جعبه‌اش، اقدام به فرار کرده و گوشی را سرقت می‌کردم.
 هر مدل گوشی را سرقت می‌کردی؟
هر مدلی را که نه. گوشی‌ای که ارزش سرقت داشته باشد. مدل‌های بالای آیفون که حدود 30 میلیون تومان قیمت دارد. گوشی زیر 20 میلیون ارزش سرقت و به دردسر افتادن ندارد.
 چه شد که تصمیم به سرقت گرفتی؟
من خودم مالباخته هستم و اگر کلاه سرم نرفته بود، به تنها چیزی که فکر نمی‌کردم این بود که سرقت کنم.
 چطور از تو سرقت کردند؟
من در کار خرید و فروش خودرو هستم. در آخرین معامله فروش خودرو سارق، ماشین و مدارک را برداشت و خودروی مرا برد. در این ماجرا بیش از 500 میلیون تومان بدهکار شدم و از آنجا که توانایی پرداخت بدهی طلبکاران را نداشتم تصمیم به سرقت گرفتم. با خودم گفتم با همان شیوه‌ای که از من سرقت شد، از دیگران سرقت می‌کنم اما با مدلی متفاوت‌تر.
 با گوشی‌های سرقتی چه می‌کردی؟
جعبه گوشی را داشتم و خیلی راحت می‌فروختم. البته از من با قیمتی پایین‌تر می‌خریدند.
 ظاهرا در یکی از سرقت‌ها، به جای این‌که سرقت کنی، از تو خفت‌گیری کرده‌اند؟
بله. آنقدر شرایط بد بود که نامزدم بعد از آن ماجرا مریض شد و تحت درمان قرار گرفت.
 چطور این اتفاق افتاد؟
آگهی فروش گوشی را در فضای مجازی دیدم و با آنها تماس گرفته و قرار گذاشتم. زمانی که سر قرار رفتم، آنها که نمی‌دانستند من سارقم و تصور می‌کردند‌ خریدارم و پول همراه دارم، می‌خواستند مرا خفت کنند. حتی به نامزدم هم حمله کردند و با کلی دردسر و زد و خورد موفق به فرار شدم.
 در سرقت‌ها چاقو هم داشتی؟
نه. ولی در آخرین سرقت که می‌خواستند مرا خفت کنند، خودشان چاقو داشتند و من برای دفاع از خود چاقو را به سختی از یکی از سارقان گرفتم. فقط انگشت دست یکی از آنها زخمی شد ولی کسی آسیب جدی ندید.
 با نامزدت به محل سرقت‌ها می‌رفتی؟
نه. فقط آخرین مورد با او رفتم، او نمی‌دانست من در کار خلاف هستم. وقتی سارقان ریختند روی سر ما و قصد خفتگیری داشتند، متوجه ماجرا شد اما در سرقت‌های دیگرم یکی از دوستانم همراهم می‌شد. او از ماجرای سرقت‌هایم با‌خبر بود.
 اگر دستگیر نمی‌شدی، بازهم ادامه می‌دادی؟
باورتان نمی‌شود، از زمانی که بازداشت شده‌ام مدام خدا را شکر می‌کنم که گرفتار شدم. اگر دستگیر نشده بودم، کسی نمی‌داند چند مورد دیگر سرقت می‌کردم. سرقت‌هایی که هیچ پولی هم از آنها دستم را نگرفت. واقعا درست می‌گویند که بادآورده را باد می‌برد. من نه تنها نتوانستم بدهی‌هایم را بدهم، بلکه الان کلی رد مال هم به خاطر گوشی‌های سرقتی دارم و معلوم نیست تا کی قرار است در حبس باشم. آزاد هم شوم، مهر سابقه‌دار بودن روی پیشانی‌ام هست و هر جا بخواهم کار کنم، کسی به من کار نمی‌دهد.
 چطور دستگیر شدی؟
یکی مشخصات خودروی مرا به واحدهای گشت داده بود و پلیس خیلی زود ردم را زد و دستگیر شدم.
 با خودروی خودت سرقت می‌کردی؟
بله. البته جایی پارک می‌کردم که زیر دوربین نباشد و پلیس نتواند رد و سرنخی از من به‌دست آورد.
 اما بازهم هویت تو توسط پلیس شناسایی شد؟
در بازداشتگاه متوجه شدم هر شگردی به کار ببری تا دستگیر نشوی؛ بازهم پلیس راهی برای شناسایی و دستگیری‌ات پیدا می‌کند.
 و چه باید کرد که مالباخته نشویم؟
به هر آگهی اعتماد نباید کرد. اگر هم قرار گذاشته شد، باید در محل‌های معتبر و مطمئن باشد. محل‌هایی که سارقان نتوانند در چشم برهم زدنی گوشی را بردارند و فرار کنند.
 تو خودت مالباخته بودی، اما بازهم دست به سرقت زدی. برایت مهم نبود شخص دیگری هم مثل خودت قربانی باشد؟
من از کسی سرقت می‌کردم که وضع مالی‌اش خوب بود.
 از کجا این موضوع را متوجه می‌شدی که فرد ثروتمند است یا فقیر؟
وقتی کسی گوشی 30 یا 40 میلیونی دستش دارد، قطعا وضع مالی خوبی دارد وگرنه این همه پول برای خرید گوشی نمی‌داد. من از کسی سرقت می‌کردم که خیلی این سرقت به او آسیب نرساند و از طرفی گره کار من هم باز شود و بتوانم بدهی‌هایم را پرداخت کنم.
 آزاد شوی، باز هم سرقت می‌کنی؟
همین یک‌بار هم اشتباه کردم، من در خانواده‌ای با آبرو  بزرگ شدم و طمع و وسوسه باعث شد راه را اشتباه بروم و باعث شود آبروی خودم و خانواده‌ام برود. 
 قبل از سرقت کارت چه بود؟
در یک مغازه موبایل فروشی کار می‌کردم اما زحمت از من بود و صاحب مغازه سودش را می‌برد. با این وضع هیچ وقت نمی‌توانستم پیشرفت کنم . 
 الان پیشرفت کردی؟
نه . زندگی‌ام نابود شد. نامزدم ترکم کرد و سال‌ها باید در زندان بمانم.

زوم
خانواده شاهین هنوز در شوک دستگیری پسرشان هستند. آنها سال‌ها سختی و مشکلات زندگی را تحمل کردند تا پسرشان در آسایش زندگی کند اما حالا او با دستبند روبه‌رویشان ایستاده. پدر می‌گوید:« با این کار کمرم را شکستی. نمی‌دانم کجای زندگی اشتباه کردم که تاوانش این بی‌آبرویی است. »
پدر طاقت ندارد و از اداره بیرون می‌رود اما مادر در گوشه‌ای ایستاده و به پسرش خیره شده. وقتی افسر دستور می‌دهد شاهین را به بازداشتگاه ببرند، مادر چادر را روی صورتش می‌کشد و شانه‌هایش شروع به لرزیدن می‌کند.»

هلیا نصرتی - تپش