آسیبشناسی وقوع سرقتهای مسلحانه در مقابل دیدگان مردم
جولان خشنهای نترس
از جماعتی میخواهیم بگوییم که از مدتها پیش شدهاند قدارهکش و هفتتیرکش شهر و با هر وسیله و شیوهای که دلشان بخواهد، تهدید میکنند، میترسانند و به یغما میبرند. قبلا ترس از آبرو و پلیس و زندان و حتی مردم، باعث میشد خیلیها سراغ سرقت نروند و اگر هم میرفتند، آنقدر گم و مخفی بود که افراد زیادی از ماجرایش خبردار نمیشدند. جماعتی که امروز درباره آن صحبت میکنیم، نه از بگیر و ببند و پلیس واهمه دارند، نه از اینکه جلوی چشم وحشتزده دهها نفر، قمه و تفنگشان را روی شقیقه مردم بگذارند و مال و اموالشان را به تاراج ببرند. پایش بیفتد، هم به شدت زخم میزنند و حتی آدم هم میکشند. برای این آدمها، شمال و جنوب و حاشیه شهر هیچ توفیری با هم ندارد. هرجا لقمه چرب و دندانگیری گیرشان بیاید، همانجا خفتش میکنند. بسیاری از مردم و فیلمهای منتشرشده از سارقان سلاح به دست، میگویند و تصور میکنند آمار زورگیریهای خشن افزایش پیدا کرده، اما سردار رحیمی، فرمانده انتظامی تهران بزرگ چنین اعتقادی ندارد. او در مصاحبهای که چند روز پیش انجام داد،گفت:«در تهران افزایش زورگیری به هیچ عنوان نداشتیم و این موضوع صحیح نیست. تیمهای واکنشسریع پلیس برای مقابله با موبایلقاپی، کیفقاپی، خفتگیری و... در 100 نقطه از تهران مستقرند و ارتباط مستقیمی با مرکز فوریتهای پلیسی 110 و پلیسهای تخصصی دارند که نتیجه اقدامات آنها هم بسیار موثر بودهاست. پلیس خود را ملزم به برخورد با هرگونه جرمی میداند و حتما با افرادی که آرامش و امنیت مردم را خدشهدار کنند، قاطعانه و برابر قوانین و مقررات برخورد میشود.» علاوهبر رحیمی، سردار حمید هداوند، جانشین رئیس پلیس پایتخت نیز با سارقان خشن اتمام حجت کرد و گفت: «سرقت، امنیت و آرامش جامعه را برهم میزند و ما به عنوان پلیس همه تلاش خود را بهکار بستهایم مقتدرانه و ضربتی با سارقان و به تبع آن با مالخران برخورد جدی و مستمری داشتهباشیم. سارقانی که به صورت تیمی فعالیت دارند و اقدام به سرقتهای خشن میکنند، اغلب با سوءاستفاده از گستردگی و حجم بالای جمعیت موجود در تهران، از این موضوع بهرهبرداری میکنند. برخورد اینگونه سارقان نشاندهنده این موضوع است که این افراد از ناشناس و ساکن نبودن در تهران سوء استفاده کرده و دست به اقدامات مجرمانه میزنند. مجرمان مطمئن باشند به هر جای کشور متواری شوند، حتما شناسایی و دستگیر خواهندشد.»
سارقان خشن از هر وسیله و ابز اری برای ترساندن طعمههایشان استفاده میکنند. قمه بلند و بران باشد یا تبر و حتی سلاح گرم، فرقی به حالشان نمیکند. در یکی از این زورگیریهای خشن که اسفندماه 92 رخ داد، پنج جوان با تبر و کلاشنیکف از طلافروشیها در محله شادآباد تهران سرقت کردند. ماموران کلانتری یافتآباد به سرعت خود را به محل سرقت رساندند اما متوجه شدند سارقان پس از شلیک هوایی و ایجاد رعب و وحشت، پا به فرار گذاشتهاند. ماموران آگاهی تهران بلافاصله پلاک و نوع خودرو را بررسی کردند و مشخص شد خودرو متعلق به سارقان نیست. مرد طلافروش هم مدعی شد سارقان چهارکیلو طلا از او سرقت کردهاند. با گسترده شدن ابعاد تحقیقات، مشخص شد دو نفر از سارقان اهل جنوب کشور و دو نفر دیگر نیز ساکن تهران بودند که با بررسیهای بیشتر مشخص شد آنها مدتهاست از محل سکونت خود متواری شدهاند. البته این پایان کار نبود و پلیس با انجام یک عملیات، سه نفر از سارقان را دستگیر کرد. بر اساس تحقیقات پلیسی، سارقان با دستگاه ذوب طلا، طلاها را ذوب کرده و به صورت شمش به مشتریان خود میفروختند. درحالیکه دو سارق فراری دیگر در سودای پول بادآورده و ولخرجیهای پس از آن سیر میکردند، در مسیر تهران به دام پلیس افتادند. هر پنج جوان سارق، سابقه کیفری داشتند و از دیگر طلافروشیهای تهران و خوزستان که محل زندگی دونفرشان بود، سرقت کردهبودند.
سرقت قوطی شیر خشک برای فرزند
یکی از تراژیکترین سرقتهایی که سال 97 اتفاق افتاد، سرقت برای خرید یک قوطی شیرخشک توسط یک مرد جوان بود که سروصدای زیادی هم به پا کرد. سرقت شیرخشک از آن دست ماجراهای بسیار تلخی بود که با اینکه فیلمش در رسانهها پخش شد اما کمتر کسی آن را باور میکرد تا زمانی که پدر جوان در برابر دوربینهای تلویزیونی با لحنی تضرعآمیز اعترافکرد فقط برای سیر کردن شکم نوزاد گرسنهاش اقدام به سرقت از بانک کردهاست. ساعت 9 صبح روز حادثه بود که مرد جوان سلاح به دست وارد بانک رسالت شعبه احمدآباد مشهد شد، درست مثل فیلمها. او سلاحش را به سمت متصدی باجه گرفت و از او خواست پول بدهد. متصدی باجه هم از ترس جانش 17 میلیون و 200 هزار تومان داخل کوله پشتی سارق ریخت و بعد هم سارق سوار موتورش شد و از مهلکه گریخت. سارق جوان خیلی زود دستگیر شد و با حالتی منقلب در ا عترافات خودگفت:«پس از سرقت، دو قوطی شیرخشک ( به ارزش هرکدام 25هزار تومان) خریدم اما به باقی پول دست نزدم. من دزد نیستم و تحت فشار دست به سرقت زدم. حاضرم نان خشک بخورم اما کنار زن و بچهام باشم.»
حال کشور خوب نیست
سیدحسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران با بیان اینکه سالانه حدود 600 هزار پرونده با موضوع ضرب و جرح در پروندههای قضایی و پزشکیقانونی ثبت میشود و در عین حال بسیاری از این موارد، به پزشکیقانونی یا مراجع قضایی گزارش نمیشود، گفت:«در مورد جرایم خشن آمار دقیقی وجود ندارد ولی آنچه حداقل در افکار عمومی به آن پرداختهشده و در مورد آن نگرانی وجود دارد، مشهودتر شدن جرایم خشن است. چون آمار مشخصی وجود ندارد، نمیتوانم در مورد کاهش یا افزایش این نوع زورگیریها اظهار نظر کنم، ولی به عنوان یک شهروند حس میکنم نگرانی مردم در خصوص زورگیریها افزایش پیدا کردهاست. وجود این حس در من شهروند، علاوهبر اینکه حامل پیام ناامنی است، بلکه بخشی از این حس، ناشی از شواهدی است که در این زمینه وجود دارد و نمیتوان منکر این شرایط شد. ضمن اینکه، بیش از برخوردهای پلیسی با جرایم خشن، این سازمانهای اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی هستند که میتوانند نقش موثری در این زمینه ایفا کنند. گرچه معتقدم اگر پلیس به سمت برنامههای پیش رویدادی و ایجابی حرکتکند، شاید بتواند کمک بیشتر و موثرتری را در این حوزه داشتهباشد و مواجهه با موارد خشن کمتر خواهدشد.»
او سرقت را نوعی خشونت اجتماعی دانست و ادامه داد:«حتی دستگیری و اعمال خشونت نسبت به افراد هم نوعی خشونت است که مردم از آن تاثیر میپذیرند. حال کشور ما از نظر سطح خشونت مطلوب نیست و هیچکس نمیتواند منکر این موضوع شود. با بررسی شاخصهای سلامت و اختلال روان، شاخصهای گرایش به موادمخدر سنتی، صنعتی و مشروبات الکلی، خشونتهای خانگی و...به راحتی میتوان دریافت جامعه ما شاداب نبوده و خشونت در آن تقریبا در حال نهادینه شدن است و به شکلهای مختلف اعمال میشود؛ تا جایی که دامنه این خشونتها حتی به فضای مجازی نیز کشیده شدهاست.»
رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران، به مخاطره افتادن سلامت روان و رفتارهای اجتماعی مردم را نتیجه افزایش خشونتهای اجتماعی در جامعه بیان کرد و افزود:«بخشی از این زورگیریها ناشی از فقر بوده و بخشی دیگر ناشی از قرارگیری در گروههایی است که با اعمال خشونت و ایجاد رعب و وحشت سعی میکنند مالی را کسب کنند. من فکر میکنم ترس مردم از اعمال خشونت در اماکن عمومی و احساس ناامنی در قبال اموالشان، آثار مخرب ماندگاری در روح و روان و ذهن آنان به جا خواهدگذاشت.»
موسوی چلک در پاسخ به این پرسش که چرا وضع مجازاتهای سنگین مانند حبس و حتی اعدام نتوانسته مانع خشنتر شدن جرایم شود،گفت:«در بسیاری از مواقع، مجازاتها دربرگیرنده اقدامات تامینی است نه تربیتی، که برای این موضوع باید به چند مولفه توجه داشت. یکی از این مولفهها زندانهاست. آیا در زندانها، اقدامات تربیتی متناسب با ویژگیهای شخصیتی افرادی که مرتکب خشونت میشوند، وجود دارد یا خیر. پاسخ منفی است و امیدواریم در برنامه تربیتی زندانها، یک بازنگری اساسی و جدی صورت گیرد. همین حضور در زندان نوعی اقدام تامینی است، اما مساله مهم در تکرار نشدن جرم، اجرای برنامههای اصلاحی است که به نظر من باید با محوریت مددکاران اجتماعی، همکاری روانشناسان و در سایه تعامل با خانواده صورت گیرد. ضمن اینکه در اقدامات اصلاحی، باید به زمینهها، عوامل تعیینکننده و موثر در وقوع جرم یا رفتار خشونتآمیز توجه ویژه داشت تا بتوان رویکردهای پیشگیرانه شامل پیشگیری قضایی، وضعی یا اجتماعی را در جامعه تقویت کرد. البته معتقدم اولویت اول، باید با پیشگیری اجتماعی باشد و پیشگیری قضایی و انتظامی و وضعی در درجات بعدی اهمیت قرار دارند. بنابراین برنامههای اصلاحی از درون زندان با فرد آغاز شده و این مراقبتها حتی پس از خروج او از زندان نیز باید تداوم پیدا کند. واقعیت این است که چرخه برنامههای اصلاحی در سازمان زندانهاکامل نیست. ضمن سپاسگزاری از تمام تلاشهای انجام شده در این حوزه، به ضرس قاطع اعلام میکنم مددکاری اجتماعی سازمان زندانها به شدت به بازنگری نیاز دارد، در غیر این صورت اصلاح زیر سایه تامین قرار میگیرد و میتوانم بگویم تقریبا آن جایگاه لازم را نخواهد داشت. این روند نیز، نیازمند بازنگری سازمان زندانها در ساختار خود، بازنگری در جایگاه مددکاری اجتماعی، تقویت نیروی انسانی و تقویت آموزش مددکاران اجتماعی است. محور برنامههای اصلاحی، مددکاران اجتماعی و روانشناسان هستند و معتقدم هنوز در جایگاه مناسب خود قرار نگرفتهاند. در حال حاضر وجه غالب برنامههای سازمان زندانها در مورد تمامی جرایم، از جمله جرایم خشن، برنامههای تامینی است و نه تربیتی. اصلاح این روند نیز مستلزم چرخش در ساختار، برنامهها و نیروی انسانی است تا اقدامات اصلاحی نقش بازدارندگی خود را در تکرار نشدن جرم به خوبی ایفا کند.»
دکتر امانا... قراییمقدم - جامعهشناس
دلایل خشنتر شدن جرایم
بر اساس مکتب شیکاگو در علم جامعهشناسی، مجرمان ترسی از شناختهشدن ندارند و به همین علت است که به راحتی مرتکب جرم میشوند. در روستاها افراد همدیگر و خانواده هم را میشناسند اما در جامعه شهری این طور نیست و هیچ کس از هویت فردی که از کنارش عبور میکند، اطلاع ندارد. در واقع ضعیفشدن حس خودکنترلی در افراد، باعث شده مرتکب جرم شوند و این جرمها نیز اغلب در شهرهای حاشیهنشین اتفاق میافتد. در هر نقطهای که تجانس فرهنگی در آن دستخوش تغییرات اساسی شود و افراد از یک سنخیت و همگونی فرهنگی برخوردار نباشند، ما شاهد ارتکاب جرم هستیم. مثلا در یکی از شهرهای اطراف تهران، همه نوع قوم و قبیلهای در آن زندگی میکنند و به همین علت جرم هم در آن بیشتر رخ میدهد. علاوهبر اینها، فشارهای اقتصادی، بیکاری و فساد اخلاقی نیز به این روند دامن میزند. جوانی که صاحب هیچ شغل و درآمدی نیست، چارهای جز دزدیدن از دیگر شهروندان و خفتکردن مردم ندارد. بر اساس نظریه کورت لوین، نیروهای برانگیزنده به جرم، به نیروهای بازدارنده برتری بیشتری دارد و بر همین اساس، با اینکه سارق خشن میداند به زودی توسط پلیس دستگیر میشود؛ ولی تحت تاثیر گرسنگی و فقر، تامین معاش خانواده و همچنین نوع خانوادهای که در آن رشد کرده و تربیت شده و لذت پول بادآورده، بازهم مرتکب سرقت و حتی سرقت خشن میشود. این فرد حقوق و درآمد و شغل ثابت میخواهد، ولی وقتی ندارد، سرقت به هر روش ممکن را انتخاب میکند. حتی ممکن است آدم بکشد و اگر هم نکشد، به سمت خودکشی میرود که این روزها موارد بسیاری از خودکشیها ناشی از مشکلات اقتصادی و خانوادگی گزارش میشود. به قول رابرت مرتن جامعهشناس، این فرد هدف دارد اما به ابزار رسیدن به آن هدف، دسترسی ندارد. اگر چارهای برای این شرایط بحرانی اقتصاد اندیشیده نشود، شرایط روز به روز بدتر خواهدشد؛ زیرا به گفته پترین جامعهشناس، جهان امروز، جهان مادیات است و مادیات حرف اول را میزند.
لیلا حسینزاده - تپش