ایرانی‌ها در طول تاریخ «خام‌فروش» نبوده‌اند

ویژگی‌های ایران فرهنگی در گفت‌وگو با ‌میراحمد محیط‌طباطبایی

ایرانی‌ها در طول تاریخ «خام‌فروش» نبوده‌اند

فرهنگ ایرانی هماره برای همه‌ اعصار پیام‌هایی ماندگار و جاودانه داشته؛ حفاظت از محیط‌زیست، صلح و آشتی، مبارزه با خشونت، ارزش‌گذاشتن و احترام به اندیشه انسان‌ها، همز‌یستی و همگرایی ملی و جهانی، ستایش اخلاق و معرفت انسانی و... .  چنین میراثی با چنین ویژگی‌هایی نیاز اصلی این روزهای همه مردم جهان است و راهکارهای جهانی‌کردن پیام‌های جاودان تمدن پویای ایرانی‌ ــ اسلامی بخشی از دغدغه‌ها و پی‌جویی‌های این مجموعه گفت‌وگوهای جام‌جم با فرهیختگان و اصحاب نظر است. ما با دارابودن گذشته‌ای بس پرافتخار و درخشان، کلید فتح آینده را در دست داریم و تنها با تکیه بر فرهنگ و تمدن مانا و پایدار ایرانی‌ــ ‌اسلامی می‌توان تمدن نوین اسلامی را پدیدآورد.هم‌سخنی‌مان با استاد سیداحمد محیط‌طباطبایی در  بازشناخت ایران فرهنگی است. در این فراز، بد نیست این سخن بودا را از زبان او بشنویم: آدم باید مانند گل نیلوفر باشد، نپرسد اینجا باتلاق است؟ نیست؟ چیست؟ و شکوفایی گل‌هایش را ممکن کند. ما نیز در این میان با این کوشش و این دغدغه اصیل سعی داریم تا جایی که می‌توانیم تغییر مثبت ایجاد کنیم. از یاد نبریم این خود مسیر است که مهم تلقی می‌شود نه رسیدن، نه پایان مسیر. در این مسیر دل‌نشان و روح‌پرور همراه‌مان باشید.سید‌احمد محیط‌طباطبایی، فرزند شایسته استاد میرمحمد محیط طباطبایی، مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشته منابع طبیعی و باستان‌شناسی و تاریخ دریافت کرد و هنوز جویای دانش و دانشجوی دوره دکتری رشته تاریخ است. با بیش از 40سال سابقه تدریس و تحقیق، رئیس ایکوم ایران است، در این سمت با تدوین استراتژی‌های کلان و اجرای پروژه‌های متعدد در احیای مجدد موزه‌های ایران نقش داشته است.این کارشناس شناخته شده 10سال معاون و مشاور رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بود. علاوه بر این بر پروژه‌های ملی ، دانشگاهی و پایان نامه‌ها مشاوره و نظارت داشته است.وی قائم‌مقام پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری ایران بود.  در خاتمه‌کلام، وی در برخی پروژه‌های ملی و بین‌المللی در یونسکو همکاری داشته و یکی از اعضای فعال ایکوم و کمیته‌های آن در سطح ملی و بین‌المللی است.

 نخست از مختصات  «ایران فرهنگی» با شمایل جغرافیایی، هویتی و تاریخی‌اش برای‌مان بگویید.
ما از واژه ایران که استفاده می‌کنیم، این نام معرف یک جغرافیای سیاسی یا بیانگر یک نژاد و یک زبان نیست. زیرا اگر به قلمرویی بنگریم که در آن پدیده ایران به‌عنوان یک فرهنگ (ایران فرهنگی) شکل گرفت، متوجه می‌شویم با یک‌سری مرز ذاتی روبه‌روییم. یعنی نقشه ماهواره‌ای این منطقه را که می‌بینیم درمی‌یابیم کوه‌های البرز و قفقاز و زاگرس و دریای مازندران نیز (ماوراءالنهر) فرارودان و کوه‌های هندوکش و... تا دریای عمان و خلیج‌فارس و... نشانگر گستره وسیع محدوده‌ای جغرافیایی است و اما هنگامی که فرهنگ‌های مختلف وارد این گستره شدند، تعامل این فرهنگ‌ها به یک خروجی انجامید که نام آن ایران است.ایران یعنی یک فرهنگ تاریخی که توسط اقوام مختلف در یک محدوده جغرافیایی با یک استمرار طولانی شکل گرفته است.
ایران همچنان استمرار آن چیزی است که از دوران عیلامی‌ها تا امروز در چند هزار سال شکل یافته؛ به همین دلیل است که می‌گوییم آنچه در ایران باقی‌مانده و استمرار یافته استقلال فرهنگی است و این فرهنگ در تمام تاریخ حتی زمانی که استقلال سیاسی هم نداشتیم همچنان ادامه داشته و استمرار پیداکرده است. بنابراین در اینجا با پدیده زبانی و نژادی و قومی روبه‌رو نیستیم بلکه با یک روند فرهنگی روبه‌رو هستیم.
وقتی به کشوری مثلا ایتالیای امروز نگاه می‌کنیم با روم باستان ارتباطی ندارد یا یونان با عصر طلایی پریکلس یا مصر معاصر با عصر فراعنه برخلاف ایران؛ درست است؟
پس در سرزمین ایران در فرهنگ ایران، زبان‌های مختلف و اقوام رنگارنگ مثل ترک یا لر یا کرد یا... همه و همه با هم زندگی کرده‌اند و نتیجه این تعامل همان چیزی شده که ما به آن ایران (ایران فرهنگی) می‌گوییم و دارای مزیت‌ها و شاخصه‌هایی است که هویت ایرانی را رقم می‌زند.وقتی که بر پایه این هویت زندگی می‌کند و پیش می‌رود استمراری حیاتی دارد و سرشار از پویایی است اما هنگامی که آن را به کناری می‌گذارد (به هر دلیل) دچار مشکل و نارسایی‌هایی می‌شود که امروز شاهد شماری از آن‌ نارسایی‌ها و عقب‌افتادگی‌ها هستیم.
 به ویژگی‌های ایران فرهنگی اشاره می‌کنید؟
از ویژگی‌های فرهنگ ایرانی، یکی این است که ما «فروشنده خام» نیستیم؛ یعنی مثلا ابریشم را چینی‌ها می‌فروشند اما وقتی به ایران می‌آید درخت توت کاشته می‌شود ابریشم عمل آمده به نوقان خراسان می‌رود و به نخ تبدیل می‌شود سپس به دهات و روستاهای قم و کاشان که می‌رود، تبدیل به فرش ابریشمی و پارچه ترمه یزدی و دیگر دستاوردها و موارد می‌شود که ما آن را می‌فروشیم و صادر می‌کنیم (به عبارت درست‌تر صادر می‌کردیم).یا عشایر ایران! چنین نبوده که سویه کاروبار و زندگی‌شان صرفا برای دامداری و با هدف دامپروری باشد و بس تا گوشت و پشم و فرآورده‌های دامی بفروشند. بلکه دامداری می‌کردند تا خروجی دامداری‌شان فرش ایرانی باشد، فرش، محصول دامداری بوده است.بنابراین یک نکته مهم این فرهنگ همین است که «خام‌فروشی» نداشته اما از حدود 114سال پیش که اکتشاف نفت به نتیجه رسید، دیدیم با خام‌فروشی نفت در ساختار فرهنگی‌مان تغییرات منفی ایجاد کردیم. به‌گونه‌ای که پیامد دردناک این تغییر را هم می‌بینیم یعنی روال خام‌فروشی به یک اصل تبدیل شده! همه چیز را می‌فروشیم!همین است که ما را از هویت خودمان، از ویژگی خودمان و درنتیجه از پویایی خودمان دور کرده است درحالی‌که اگر با فرهنگ ایرانی‌مان هماهنگ باشیم، این نفت باید پس از گذر از مراحل پتروشیمی و تبدیل به فرآورده‌های گوناگون فروخته شود تا کار و شغل تولید کند.
نمونه‌ای تاریخی از صنعت ایرانی و دستاوردهای آفرینشگرانه و البته تاثیرگذار ایرانیان در روزگار پیشین بفرمایید که هم درس عبرت باشد و هم سرمشق امروزمان برای ادراک این مهم که بازیابی داشته‌ها و احیای پیشینه‌مان چقدر ضروری و لازم است.
کاشان را ببینید؛ در ابتدای دوران قاجار پس از شکست‌های قفقاز و بحران اقتصادی، این شهر توسعه یافت که این پیشرفت و آبادانی‌اش آن‌هم در آن روزگار ماحصل نساجی بوده است.قرن نوزدهم قیمت ابریشم را در اروپا همین شهر کاشان تعیین می‌کرده. بدین ترتیب از رهگذر نساجی، ثروتی به‌هم می‌زنند و... مثلا این خانه‌های مشهور تاریخی کاشان که خانه حاکم و فرماندار و نظامیان و سیاسیون نبوده بلکه خانه بازرگان و حکیم و... بوده و ایشان از طریق نساجی ثروتمند شده و زندگی‌شان را اداره می‌کرده‌اند.
 پس پرسش و پاسخ‌مان به اینجا رسید که ما با یک فرهنگ تاریخی روبه‌روییم پس مزیت‌ها و هویت آن فرهنگ را باید بشناسیم. با شناخت ویژگی‌های ایران فرهنگی درمی‌یابیم که این زیست در منطقه ایران فرهنگی همچنان دارای ظرفیت‌های والای تعامل و شرایط توسعه است!
به‌عنوان یک کادوی ویژه در اینجا می‌شود از سنتی ویژه سخن به میان آورد: نوروز! با این ویژگی که نه به قوم خاصی، نه به مذهب و نژاد خاصی و نه حتی به شکل برگزاری خاصی محدود نیست. در روشنگری این سخن می‌توان به کریسمس اشاره داشت که در همه جا با یک درخت کاج (که از فرهنگ ایرانی در قرن 16وام گرفته شده) و پاپانوئل [برداشتی از حاجی‌فیروز یا میرنوروز فرهنگ ایرانی] جشن گرفته می‌شود، یعنی در همه جا فقط یک فرم واحد دارد.اما در نوروز مثلا بلوچ ما هفت‌سین نمی‌چیند. در جاهایی حاجی‌فیروز هست و جاهایی نیست. نوروز در هرجایی ویژگی خودش را دارد ولی یک مفهوم فرهنگی هست که همه را با هم جمع می‌کند که نتیجه‌اش همزیستی و تفاهم و صلح میان مردم است.
 با توجه به مسئولیت شما در آیکوم، شورای بین‌المللی موزه‌ها، امسال شعار موزه‌ها را «قدرت موزه» عنوان کرده، این قدرت چه تاثیر و کارکردی دارد آن‌هم در جهانآشفته امروز؟
بیان موزه‌ای، یکی از مهم‌ترین دلیل‌های قدرت موزه است که باید میان ملت‌ها و گروه‌ها، صلح و تفاهم و همزیستی ایجادکند. اگر موزه‌ها را پل فرهنگی میان کشورها به حساب آوریم با نمایش آثار می‌توان به معرفی میراث مشترک ملت‌ها و فرهنگ‌های گوناگون پرداخت، زیرا موزه‌ها در راستای اشاعه مفاهیمی مانند افتراق و دشمنی نیستند بلکه به‌عنوان منادیان صلح و همزیستی در شکلی امروزی عمل می‌کنند.از جمله کوشش‌ها برای نزدیکی همگانی می‌توان به ارائه فهرست آبی از سوی موزه‌ها اشاره کرد. فهرست آبی دارای آثار فرهنگی ــ تاریخی یک فرهنگ یک شهر و یک مکان در اقصی نقاط دنیاست که این رشته‌ فهرست‌‌های آبی تبدیل به شبکه‌ای می‌شود که به همزیستی و همگرایی ملت‌ها کمک شایانی می‌کند. در فهرست آبی نوعی اشتراک و به هم پیوستگی را همراه با افتراق و دوری درک می‌کنیم که می‌توان از رهگذر این دانایی به هم نزدیک شده، اشتراکات را پررنگ کرد و دوری‌ها را کناری گذاشت.مثلا در گذشته در آسیای مرکزی کشور متحدی بوده که امروز به پنج کشور تقسیم شده و اگر اثری در یکی از این کشورها کشف شود هم بیانگر ویژگی‌های آن دوران است هم جایگاه و موقعیت محل کشف را بیان می‌کند و هم وضعیت فرهنگی و تداوم فرهنگی و تسلسل تاریخی را و هم اهمیت آن مکان و اهمیت مکان تولید و ساخت آن اثر را. وقتی این اثر در فهرست آبی معرفی شود، می‌توانیم معنای پل ارتباطی را درک کنیم. نوعی دوستی و همگرایی میان فرهنگ‌هایی که وارث فرهنگ‌ها و پادشاهی‌های قدیم هستند ولی اکنون فضای سیاسی و اجتماعی جدا دارند و دارای میراثی مشترک هستند مانند کشورهای پرشمار حوزه ایران فرهنگی.
 برای تقویت ارتباطات با دیگر ملل و اقوام کشورهای ایران فرهنگی...؟
هرکدام از ویژگی‌های هویتی در قلمرو ایران فرهنگی، پلی است برای ارتباط و نوعی نگاه است برای رسیدن به همدیگر ... که اگر بخواهم نمونه بگویم باید زمان بسیاری بگذاریم و دراین‌باره سخن به پایان نمی‌رسد.اما از یک نمونه مهم یاد می‌کنم و آن «زبان فارسی‌دری» است. تمام زبان‌های دنیا براساس ویژگی حاکمیت سیاسی گسترش یافته. مثلا انگلیسی‌ها آمریکا را گرفتند و زبان‌شان را در آنجا بسط دادند یا در هند و استرالیا و نیوزیلند. همچنان‌که اسپانیا زبانش را در آمریکای لاتین رواج داد یا اعراب مسلمان در شمال‌آفریقا و غرب‌آسیا با تسلط قاهر‌شان به جاانداختن زبان عربی پرداختند.اما زمانی که ما قدرت سیاسی [ساسانی] را ازدست‌‌دادیم و در حاکمیت خلافت اسلامی بودیم همان موقع، مردم به اختیار زبان‌فارسی را به‌عنوان زبان معیار و رابط برگزیدند. یعنی زبان فارسی، متولد اختیار است نه اجبار! و این تفاوت این زبان است با دیگر زبان‌ها. می‌دانید مهم‌ترین قومی که در گسترش زبان فارسی‌دری سهم داشته ترک‌ها بوده‌اند؛ ترکان غزنوی و سلجوقی که زبان دربار و رسائل‌شان فارسی بود و این زبان را تا مدیترانه و شرق‌آسیا گسترش ‌دادند. زمانی که مارکوپولو به آسیا می‌آید زبان فارسی را زبان تعامل می‌یابد.خود این زبان، فراتر از این‌که نشانی از ملی‌گرایی باشد زبانی است که هویت فرهنگی ایرانی را تفسیر می‌کند و بازمی‌تاباند و به تعامل زیستی ما منجر می‌شود. هرکدام از داشته‌های فرهنگی ما چنین شناسنامه و ویژگی‌هایی دارد و سخن به درازا می‌کشد اگر بخواهیم یک‌به‌یک به آنها بپردازیم.

خانه، خانه نیست
کتابی که استاد محیط  طباطبایی اخیرا درباره تاریخ شهرنشینی نوشته‌اند، «از چغاگلان تا وال‌استریت: تاریخ شهرنشینی در جهان» نشان می‌دهد نگاه‌شان به خانه بسیار جالب توجه است. در این باره برای‌مان این‌چنین گفتند: خانه، یک تعلق خاطر است و در زندگی شهری «مال و دارایی» به شمار نمی‌رود؛ نقش آب را دارد در زندگی کشاورزی و روستایی یا نقش مرتع را در زندگی عشایری دارد. از زمان انقلاب سفید در دوران پهلوی دوم که عشایر و روستاییان به شهر آمدند، فرهنگ‌شان را وارد شهر کردند، برای اینها خانه «مال و دارایی» به شمار می‌رود. بنابراین خانه «هویت»شان محسوب نمی‌شود، چیزی که برای‌شان مال و دارایی به حساب نمی‌آید، آب و مرتع است که هیچ‌گاه نباید از آن گذشت و از دستش داد، زیرا هویت عشایر بسته به آن است.چنین فرهنگی باعث شد که از دهه 40 به بعد با ناپایداری در زندگی اجتماعی شهری روبه‌رو شویم و روز به روز هم این فرآیند بیشتر و گسترده‌تر شده، این همان بحرانی است که به‌شدت امروزه با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم.
اگر در قدیم خانه‌ای کوچک هم داشتند، هرکسی کوشش می‌کرد خانه‌اش را بهتر، چشمگیرتر و پر از اسباب آرامش و آسایش کند. امروزه کسی به خانه این‌گونه نمی‌نگرد، به همین خاطر ادبیاتش هم با خودش می‌آید یعنی از دهه 40 به بعد، سر زبان‌ها می‌افتد که «اجاره‌نشینی، خوش‌نشینی است» با این‌که در دهه 30 اجاره‌نشینی خوش‌نشینی نداریم و این پس از آن دهه در ذهن جامعه جاری
شده است.به کاشان و خانه‌های تاریخی آن توجه کنید. اگر دوران ما بود، احتمالا طباطبایی‌ها باید خانه را می‌فروختند و سهم دخترشان را می‌دادند. برخی جاها که این فرهنگ پاینده مانده مانند ابیانه تا همین اواخر هیچ‌کسی خانه نمی‌فروخت و همه با تعجب می‌گفتند چرا نمی‌شود در ابیانه خانه خرید. زیرا خانه جزو هویت‌شان بود. خانه‌های امروز شده مسکن، آن هم مسکن‌هایی که خوابگاه هستند و دیگر آن ارزش‌های خانگی و احساسی را ندارد. خانه خیلی با معناست و به کوچکی و بزرگی‌اش نیست.
آرام گرفتن، خاطره ساختن، سکنی گزیدن، خانواده داشتن، مهمان‌داری، جشن، پایکوبی و عشق‌ورزیدن و... خانه تنها جایی‌ است که جا برای اینها و بیش از اینها  را دارد. به همین دلیل است که اندیشیدن درباره‌ خانه، چیستی و چرایی ‌‎اش، هیچ‌گاه  حتی در لحظه‌ اکنون هم متوقف نمی‌شود.

علی مظاهری - روزنامه‌نگار