برای کتاب «مادر برام قصه بگو»
در میانه دو خاطره
اعتراف میکنم که این کتاب را با اشک خواندم. برای امثال من که کودکی و نوجوانیمان را در دهه60 گذراندهایم این کتاب فارغ از اینکه به لحاظ شکل و نکات فنی چه نقاط ضعف و قوتهایی دارد، سراسرش یادآوری خاطرات بود. گویا حین خواندن اتفاقاتی که برای این گروه رخ داده بود، صدا و تصویرهایشان برایمان جان میگرفت و حواسمان را پرت میکرد به سی و چند سال پیش.
مادر برام قصه بگو درواقع عنوان سرودی است که در اواخر دهه60 و سالهای پایانی دفاعمقدس توسط یک گروه سرود از شهرستان آباده اجرا شد. این سرود و خوانندگانش خیلی زود معروف شد و این شهرت ماجراهایی را به دنبال داشت.
روایت این کتاب گویای مراحل شکلگیری یک کار فرهنگی موفق در دورانی خاص از تاریخ کشورمان است. با خواندن این اثر علاوهبر روند کار و تلخیها و شیرینیهای آن، با فضای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن دوره نیز آشنا میشویم. همچنین مناسبات فردی و اجتماعی اعضا و بازخورد رفتارها و کنشها را در جامعه و بسیاری جزئیات دیگر از زندگی در سه دهه پیش را میبینیم.
شیوهای که نویسنده برای نقل خاطرات گروهی انتخاب کرده هم جالب است. درواقع کتاب یک راوی ندارد. نویسنده هر قسمت جزئیات یک اتفاق واحد را از زبان یکی از افراد گروه نقل کرده که این شیوه باعث جذابیت بیشتر متن شده است؛ گرچه گاهی تعدد اشخاص و اسامی کمی باعث سردرگمی خواننده میشود.
نویسنده با قرار دادن روایتی که از لحاظ تاریخی مربوط به تقریبا پایان ماجراست در ابتدای کتاب، فرض را بر این گرفته که خواننده میداند در این اثر با چه چیزی مواجه است و افراد و اتفاقات و درونمایه اثر را میشناسد. درواقع کتاب با ذکر خاطره دیدار با مقام معظم رهبری که در آن زمان رئیسجمهور بودند، شروع و با خاطره دیدار با امامخمینی(ره) به پایان میرسد. در میانه این دو خاطره، خواننده با تاریخ شکلگیری گروه، اتفاقات ریز و درشتی که از ابتدا تا انتها برای آنها پیش آمده است و بخشی از وقایع دیگر آشنا میشود.
اما به نظر میرسد یکی از نقاط ضعف کتاب در روایت، آنجایی است که افراد در نقل خاطرات مرز میان حال و گذشته را مغشوش میکنند. مثلا در همان فصل اول کتاب که گروه سرود به دیدار رئیسجمهور وقت رفتهاند از عبارت مقام معظم رهبری نیز استفاده میشود. درحالی که در آن دوره امامخمینی هنوز در قید حیات بودند و آیتا... خامنهای رئیسجمهور.
یکی از ابتکارات جالب کتاب قرار دادن QRcode سرودها در حاشیه برخی صفحات بود. از این طریق میشد بخشی از سرودها را شنید و تجدید خاطره کرد. بخش مربوط به دیدار با امام خمینی(ره) در حسینیه جماران و خاطرات سفر به سوریه گروه نیز از بخشهای جذاب کتاب است.
پونه فضائلی - منتقد
روایت این کتاب گویای مراحل شکلگیری یک کار فرهنگی موفق در دورانی خاص از تاریخ کشورمان است. با خواندن این اثر علاوهبر روند کار و تلخیها و شیرینیهای آن، با فضای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن دوره نیز آشنا میشویم. همچنین مناسبات فردی و اجتماعی اعضا و بازخورد رفتارها و کنشها را در جامعه و بسیاری جزئیات دیگر از زندگی در سه دهه پیش را میبینیم.
شیوهای که نویسنده برای نقل خاطرات گروهی انتخاب کرده هم جالب است. درواقع کتاب یک راوی ندارد. نویسنده هر قسمت جزئیات یک اتفاق واحد را از زبان یکی از افراد گروه نقل کرده که این شیوه باعث جذابیت بیشتر متن شده است؛ گرچه گاهی تعدد اشخاص و اسامی کمی باعث سردرگمی خواننده میشود.
نویسنده با قرار دادن روایتی که از لحاظ تاریخی مربوط به تقریبا پایان ماجراست در ابتدای کتاب، فرض را بر این گرفته که خواننده میداند در این اثر با چه چیزی مواجه است و افراد و اتفاقات و درونمایه اثر را میشناسد. درواقع کتاب با ذکر خاطره دیدار با مقام معظم رهبری که در آن زمان رئیسجمهور بودند، شروع و با خاطره دیدار با امامخمینی(ره) به پایان میرسد. در میانه این دو خاطره، خواننده با تاریخ شکلگیری گروه، اتفاقات ریز و درشتی که از ابتدا تا انتها برای آنها پیش آمده است و بخشی از وقایع دیگر آشنا میشود.
اما به نظر میرسد یکی از نقاط ضعف کتاب در روایت، آنجایی است که افراد در نقل خاطرات مرز میان حال و گذشته را مغشوش میکنند. مثلا در همان فصل اول کتاب که گروه سرود به دیدار رئیسجمهور وقت رفتهاند از عبارت مقام معظم رهبری نیز استفاده میشود. درحالی که در آن دوره امامخمینی هنوز در قید حیات بودند و آیتا... خامنهای رئیسجمهور.
یکی از ابتکارات جالب کتاب قرار دادن QRcode سرودها در حاشیه برخی صفحات بود. از این طریق میشد بخشی از سرودها را شنید و تجدید خاطره کرد. بخش مربوط به دیدار با امام خمینی(ره) در حسینیه جماران و خاطرات سفر به سوریه گروه نیز از بخشهای جذاب کتاب است.
پونه فضائلی - منتقد