
فرماندهای که میوهفروشی میکرد
اصغر فلاحپیشه وارد مرکز پیام لشکر۲۷محمدرسولا...(ص) شد؛ بخشی که زیرمجموعه واحد مخابرات بود و در پادگان امام حسن(ع) قرار داشت. او از صبح زود تا ساعت۱۴ هر روز در مرکز پیام حضور داشت و از ساعت14 در اختیار خود بود. به همیندلیل تصمیم گرفت شغل دومی تدارک ببیند تا مبلغی پسانداز کند. به همیندلیل یکی از دو مغازه پایین منزل مادر خود را تبدیل به عمدهفروشی کرد.
با شروعبهکار عمدهفروشی، فلاحزاده اقدام به خرید و فروش جارو میکرد. برای اینکار هم وانتی کوچک خرید و جاروهایی را که در مغازه میساخت، پشت اینوانت میگذاشت و در کوچه و خیابان میفروخت. کار دیگری که فکر راهاندازیاش بهعنوان شغل دوم به ذهن فلاحزاده رسید، باز کردن مغازه میوهفروشی بود. تولد دختر دومش با تأسیس میوهفروشی همراه شد. به اینترتیب از صبح تا ظهر را در سپاه میگذراند و سپس درگیر کارهای اینمغازه میشد که عموما تا ساعت۲۴ هر روز طول میکشید. اما با توجه به اینکه همسرش با وجود دو فرزند کوچک نمیتوانست مانند گذشته زمان بگذارد و در کارهای مغازه همکاری کند، اینمغازه نیز پس از مدتی بسته شد. با بستهشدن مغازه میوهفروشی، فلاحپیشه به همسرش خبر داد سپاه به نیروهایش ازجمله او میخواهد خانه سازمانی بدهد. به اینترتیب او و خانوادهاش برای ۹سال شهرکنشین شدند. با ورود به شهرک مسکونی سپاه، فلاحپیشه وانت کوچکی را که برای فروش جارو خریده بود، فروخت و با پول آن یکپیکان خرید تا اقدام به مسافرکشی کند. برنامه روزانه اینفرمانده مخابرات از اینپس اینگونه تنظیم شد که از صبح تا ظهر در سپاه حضور داشت و سپس با حضور در منزل و صرف ناهار به مسافرکشی میرفت. بهگفته همسر اینشهید، فلاحپیشه بعضیروزها حتی به منزل نمیرفت و از پادگان امام حسن راهی کاردوم میشد. اوج کارش نیز مربوط به روزهای پنجشنبه و جمعه بود که ساعت ۲ یا ۳ بامداد به منزل برمیگشت. استمرار در شغل مسافرکشی باعث شد، وضعیت مالی خانه و خانوادهاش کمی بهبود یابد و همسرش موفق به خرید اثاثیه شود. یکی از خاطرات همسر اینشهید، مسافرکشیهای شوهرش در گرمای طاقتفرسای تابستان است که از ساعت ۱۵تا ۲بامداد روز بعد ادامه پیدا میکرد و یکبار پس از ورودش به خانه، متوجه تعویض با زجر و سختی لباس شوهرش شد. در نهایت هم متوجه شد تمام سطح کمر شوهرش در طول روز گرم تابستانی، عرقسوز و ملتهب شده است. علت اینتلاش و کوشش شبانهروزی فلاحپیشه این بود که طبق قانون نمیتوانست بیش از مدت مشخصی در خانه سازمانی بماند. بههمیندلیل همه سعی خود را کرد تا پیش از پرشدن سنوات و اجبار برای تخلیه خانه سازمانی، موفق به خرید خانه شود.
اسفند۱۳۹۴ بود که خبر شهادت فلاحپیشه در سوریه بهطور رسمی به خانوادهاش ابلاغ شد. او به دخترهای خود قول داده بود روز۲۹بهمن در تهران نزد آنها باشد اما نتوانست به اینقول خود وفا کند.
صادق وفایی | روزنامهنگاراسفند۱۳۹۴ بود که خبر شهادت فلاحپیشه در سوریه بهطور رسمی به خانوادهاش ابلاغ شد. او به دخترهای خود قول داده بود روز۲۹بهمن در تهران نزد آنها باشد اما نتوانست به اینقول خود وفا کند.