در این شماره از «هفتگ جامجم» روی صندلی تاکسی نشستهایم و در مورد آخرین تحولات کشور، خاور میانه و جهان صحبت میکنیم
تریبونهای مردمی
علیرضا رأفتی روزنامهنگاری که دوست دارد همیشه در بحثهای داخل تاکسی با منطق غیرمنطقی اظهارنظر کند
یکبار با دوستی که زبانشناس است و سری در سرهای علم زبانشناسی دارد درباره غنای دو زبان متفاوت بحث میکردیم. او میگفت فرانسوی قابلیتهای زبانی بیشتری دارد و من میگفتم در زایایی و قابلیتها و بلاغت به گرد پای عربی هم نمیرسد. او دلایل علمی میآورد و من هم حقایق علمی رو میکردم. یکساعتی که از این بحث بیهوده گذشت، هر دوبهیک سؤال مشترک رسیده بودیم: آیا در علوم انسانی خطکش وجود دارد؟ آیا میتوانیم مثل علوم ریاضی و مهندسی بگوییم فلان متغیر بالاتر یا پایینتر از آنیکی است؟
این سؤال برای دومین بار جایی سراغم آمد که از ترافیک و نرسیدن به مقصد کلافه شده بودم. تاکسی در شلوغی یکی از خیابانهای فرعی تهران گیرکرده بود و نیم ساعتی از قراری که در مقصد داشتم، گذشته بود. مسافرها و راننده هم مدام بحثهای سیاسی و اجتماعی تخصصی میکردند و از من هم در بحثشان مشارکت میخواستند. وقتی یکی از مسافران به راننده که میخواست بداند سهام فلان شرکت را در بورس بخرد یا نه، گفت به نظر من با جدا شدن چند باشگاه فوتبال از جام اروپا این سهام ریزش میکند، دوباره به این فکر کردم که خطکش و متر و معیار تحلیلهای سیاسی و اجتماعی کجاست؟!
برای شخص من همیشه بحثهایی که در تاکسی، آرایشگاه و هر جا که چند آدم از دل جامعه بحثشان گل میاندازد، جذاب است. شکلی از ساختار شخصیتها را به آدم میدهد که در هیچ کتاب داستاننویسی نمیشود پیدا کرد.
از طرفی اگر کمی در این بحثها دقیقتر شوید، با شکلی از منطق مواجه خواهید شد که اگر مثل من دچار خودآزاری باشید، آن منطق هم برایتان جذاب است. منطقی که میتواند همهچیز را به هم ربط دهد و برای هر سؤالی یک جواب درخور و قانعکننده پیدا کند. البته اینکه قانع شوید یا نشوید دست خودتان است اما بهتر است برای در امان ماندن از تبعات بعدی با اینجور بحثها همراه باشید و همیشه قانع بشوید.
هر چه باشد، در این دست جمعها و بحثها میشود صدای دل جامعه را شنید و به نظر من اگر مسؤولی میخواهد از درد واقعی مردم خبر داشته باشد، نیاز است که هفتهای یکی دو بار تاکسی سوار شود.
حالا که فضای اجتماعی کشور بهدلیل نزدیک شدن به انتخابات، بیش از گذشته سیاسی شده در این شماره از هفتگ جامجم در تاکسی نشستهایم که گفتوگوهای مردم را بشنویم.
این سؤال برای دومین بار جایی سراغم آمد که از ترافیک و نرسیدن به مقصد کلافه شده بودم. تاکسی در شلوغی یکی از خیابانهای فرعی تهران گیرکرده بود و نیم ساعتی از قراری که در مقصد داشتم، گذشته بود. مسافرها و راننده هم مدام بحثهای سیاسی و اجتماعی تخصصی میکردند و از من هم در بحثشان مشارکت میخواستند. وقتی یکی از مسافران به راننده که میخواست بداند سهام فلان شرکت را در بورس بخرد یا نه، گفت به نظر من با جدا شدن چند باشگاه فوتبال از جام اروپا این سهام ریزش میکند، دوباره به این فکر کردم که خطکش و متر و معیار تحلیلهای سیاسی و اجتماعی کجاست؟!
برای شخص من همیشه بحثهایی که در تاکسی، آرایشگاه و هر جا که چند آدم از دل جامعه بحثشان گل میاندازد، جذاب است. شکلی از ساختار شخصیتها را به آدم میدهد که در هیچ کتاب داستاننویسی نمیشود پیدا کرد.
از طرفی اگر کمی در این بحثها دقیقتر شوید، با شکلی از منطق مواجه خواهید شد که اگر مثل من دچار خودآزاری باشید، آن منطق هم برایتان جذاب است. منطقی که میتواند همهچیز را به هم ربط دهد و برای هر سؤالی یک جواب درخور و قانعکننده پیدا کند. البته اینکه قانع شوید یا نشوید دست خودتان است اما بهتر است برای در امان ماندن از تبعات بعدی با اینجور بحثها همراه باشید و همیشه قانع بشوید.
هر چه باشد، در این دست جمعها و بحثها میشود صدای دل جامعه را شنید و به نظر من اگر مسؤولی میخواهد از درد واقعی مردم خبر داشته باشد، نیاز است که هفتهای یکی دو بار تاکسی سوار شود.
حالا که فضای اجتماعی کشور بهدلیل نزدیک شدن به انتخابات، بیش از گذشته سیاسی شده در این شماره از هفتگ جامجم در تاکسی نشستهایم که گفتوگوهای مردم را بشنویم.