بستکیه در دبی یکی از مقاصد گردشگری دنیاست؛ منطقهای که یک کپی کامل از بستک در استان هرمزگان است
کپی بـرابـر اصل نیست!
احتمالا نام «بستک» به گوشتان خوردهباشد؛ شهری در استان هرمزگان با قدمتی تاریخی و سیاسی. اما این همه آنچه از بستک میدانیم، نیست؛ سخن از بستک یعنی سخن از یک معماری منحصربه فرد؛ یک معماری جنوبی خاص و زیبا که پا را از زادگاهش فراتر گذاشته و تا برخی مناطق آنسوی آبهای خلیجفارس رفته؛ رفته و نشسته در منطقهای که حالا نامش بستکیه است؛ بستکیه دبی، با همان معماری زیبای ایرانی ـ جنوبی. حالِ بستکیه دبی و بستک ایران اما یکی نیست؛ حال یکی خوب است و یکی خراب. یکی با معماریاش کلی گردشگر و درآمد جذب میکند و دیگری رو به ویرانی است. یکی قدرش دانسته شده و حتی سند بومی بودن به نامش زده شده و دیگری بیقدر و منزلت رها شده درحالی که اصالت دارد و ریشه در فرهنگ و معماری چند هزارساله ایرانیان.
بستک از شهرستانهای غربی استان هرمزگان، با پیشینهای تاریخی، در قدیم محلی برای استراحت کاروانها بوده که در منطقهای کوهستانی قرار دارد و مردم آن به زبان اچمی با لهجه بستکی سخن میگویند، که از دسته زبانهای پارسی جنوب غربی ایران است. برکه نماد اچمیها و بادگیر خنکای نسیمِ معماری بستکی است. بستک بیش از هرچیز به معماری خاص آن معروف است؛ معماریای التقاطی با ترکیبی از طراحیهای هندی و بادگیرهای ایرانی. این سبک از معماری که مخصوص مناطق جنوبی ایران است را حالا به زیبایی تمام میتوانید در شهر دبی، در محله بستکیه ببینید؛ محلهای که حدود 130 سال پیش بستکیهای ثروتمند ایرانیتبار مهاجر آن را بنا کردند؛ ایرانیانی که رفتند و معماری و هویت و فرهنگ خود را هم به آنسوی آبهای خلیجفارس بردند. جایی در منطقه بردبی در خیابان فهیدی؛ محلهای قدیمی با خانههایی تاریخی قدیمی، کوچههای باریک و بادگیرهای مرتفع که تزئینی نیستند و همچنان کارایی خود را برای خنک کردن منازل دارند.
حکومت دبی حالا این محله قدیمی را مرمت کرده، دستی به سر و روی آن کشیده و آن را به دهکدهای توریستی تبدیل کرده که سالانه گردشگران زیادی را بهسوی خود از شرق و غرب عالم میکشاند.
وقتی که بستک به بستکیه میرود
پرسوجوها، طراح و پژوهشگر ایرانی را به «بستکیه» میبرد؛ جایی که در دهه 80 اغلب مسافران ایرانی دبی از آن بیخبر بودند، محلهای قدیمی در کنار خور دبی، که در میان شهری پرزرقوبرق و با ظاهری مدرن، یکباره رنگی از اصالت و هویت بر خط آسمان شهر میپاشید.
خانههایی که به مانند شهرهای ساحلی آنسوی خلیجفارس در ایران، با حسابوکتاب کنار هم قرار گرفتهبودند و از خرد و ذوق معماران حکایت میکردند با بادگیرهایی که هریک با دیگری تفاوت داشتند و با کمی دقت پیدا بود که نسخه اصل همان بادگیرهای تزئینی و نمایشی مدینهالجمیرا بودند.
فراهانی میگوید: «کروکیزدن و عکاسیهای مداوم از این محله، به زندگی من در دبی، با آن گرمای نفسگیرش، معنای دیگری بخشید و پرسوجو از آشنایان ایرانی در امارات، مرا با آغاز حکایت این محله آشنا کرد. داستان آشنای هجرت و اینبار هجرت جمعی از بازرگانان ایرانی در سال 1890 از شهر بستک در جنوب ایران که به ساختن این محله در دبی انجامید. جایی که در آنزمان واحهای بیآبوعلف و خالی از مظاهر معماری و شهرسازی بود. جستوجو در میان منابع مکتوب، از نبود مطالب تخصصی درباره معماری این محله حکایت داشت. همانجا بود که فکر پژوهش بر این بخش غریبافتاده معماری ایرانی، در ذهن من جان گرفت؛ تا جایی که مرا دو سال بعد به ایران کشاند و سرانجام در سال 1389 طرح پژوهشی با عنوان «شناخت معماری بستک و بررسی تاثیر آن بر محله بستکیه دبی» زیر نظر پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و در پژوهشکده هنرهای سنتی اسلامی اصفهان به تصویب رسید.»
مدینه الجمیرا؛ زیبای عربی ایرانی
دکتر فریدون فراهانی، معمار، پژوهشگر طراحی شهری و نویسنده چندین جلد کتاب درخصوص معماری قدیم و جدید و نقش هویت انسانی اجتماعی در این معماریهاست. تازهترین تلاش فرهنگی او کتابی با موضوع بستک است؛ معماری بستکی که به عقیده او بهواسطه ارتباط مردمانش با دریا و رابطه با فرهنگهای مختلف از جمله هندیها در بستک بهوجود آمدهاست.
فراهانی در دهه 80 و به درخواست یک شرکت عربی که سفارش طراحی معماری ایرانی به فراهانی میدهد، به دبی سفر و دو سالی را در حاشیه جنوبی خلیج فارس زندگی کرد؛ اتفاقی که سبب توجه او به معماری خلیجفارس میشود که عصاره آن امروز کتابی درباره بستک است. او در اینباره میگوید، زندگی من بین سالهای 1385 تا 1387 در دبی گذشت؛ شهری که در فاصله کمتر از یک قرن، رشد بسیار سریع و حیرتآوری داشته و توانسته به بستری برای تحقق رویاپردازیها و بلندپروازیهای حاکمانش تبدیل شود؛ شهری که تجسم تمایل به توسعه در خاورمیانه است.
فراهانی به ما از منطقهای میگوید به نام «مدینه الجمیرا»؛ مجموعهای تفریحی و اقامتی که با فاصله بسیار نزدیک از هتل معروف برجالعرب و خلیجفارس قرار گرفته و در امارات به آن ونیز خاورمیانه لقب دادهاند؛ فضایی بهشدت آراسته و جذاب، که آب و معماری را از ونیز وام گرفته و ترکیب کلاژگونه عناصر معماری و تزئینات در آن، هنر سرزمینهای مختلف جهان اسلام را تداعی میکند.
اینگونه به نظر میرسد که قرار است معماری مدینه الجمیرا با جلال و جبروت خود بیننده را متقاعد کند که دبی هم از افتخارات تمدن و هویت کهن شرق، سهم قابل توجهی دارد.اما نکته اینجاست که وقتی کشور نوپای امارات، هنوز با نام کهن خلیجفارس کنار نیامده و این حقیقت واضح تاریخی را انکار میکند، آیا میشود به این نمایش معمارانه و هرچند جذاب و خیرهکننده اعتماد کرد؟ بهویژه اینکه در میان همه جذابیتهای ظاهری مدینهالجمیرا، بادگیرهای آن، خاطره ایران را بهوضوح تداعی میکنند و بسیاری از عناصر و اجزای الحاقی به بناها نیز گویی نوعی تقلید عامدانه از معماری جنوب ایران را بهوضوح نشان میدهند. تصویری که آشکارا نشان برنامهریزی هدفمندی برای از آنخودکردن نمادهای هویت ایرانی در معماری مدینهالجمیرا است.
راهی به نسخه اصلی از نسخه بدل
نسخه بدل و نمایشی بادگیرها و اجزای معماری و تزئینات در مدینهالجمیرا دکتر فراهانی را به نسخه اصل در بستکیه راهنمایی کرد و بستکیه، نشانی ولایت اجدادی صاحبان خانهها را به او داد: «بستک در جنوب ایران، جایی که تا آنزمان، هرگز ندیدهبودم، اما در مسیر این پژوهش، روزبهروز با آن بیشتر و بیشتر آشنا شدم. این طرح پژوهشی، با تمرکز بر مطالعه آثار معماران بستکی، در دو محدوده مکانی منطقه بستک در ایران و بستکیه دبی، پس از چندسال کار مداوم و رفتوآمدهای پیاپی به بستک و دبی و البته با همکاری برخی از مسؤولان دلسوز، مردم و فرهیختگان منطقه بستک، سرانجام در خرداد 1393 به انجام رسید. ولی ماجرا با دفاع طرح پژوهشی به پایان نرسید و در سفرها و دیدارهای بعدی من از بستک و مناطق پیرامون آن، هدف مهمتری پیشرو قرار گرفت: تعریف معماری بستکی، بهعنوان سبکی متمایز و تاثیرگذار در سراسر خلیجفارس. راهی که بهمراتب دشوارتر بود و از سال 93 تا امروز ادامه داشته و در قالب کتابی به نام معماری بستکی، سبکی فراتر از خاستگاه آماده انتشار است.»
بستکی که تکثیر شد
آنطور که فراهانی در نسخههای پژوهشی و مطالعاتی خود آورده: «منطقه بستک که در گذشته آن را «جهانگیره» هم مینامیدند، در فاصلهای نزدیک به بندرلنگه، از دوران صفویه تا سالهای پایانی سده نوزدهم میلادی، نقش مهمی در کرانههای خلیجفارس یافت و اهمیت فرهنگی و بازرگانی آن نوعی نقش مرکزی برای این شهر ایجاد کرد. دوران زندیه، خلاقیت معماران این دیار هم، به آنان در مناطق پیرامون اعتبار و شهرتی بخشید و هنرشان را در گستره فرهنگی خلیجفارس، متمایز کرد. معماران این منطقه، شیوه معماری خود را فراتر از این شهر، تا بندرلنگه و مناطقی در کرانههای شمالی و جنوبی و جزایر خلیجفارس گسترش دادند و در هر منطقه، بناهای متعددی را به یادگار گذاشتند. به استناد استدلالها و یافتههای این کتاب، همه این آثار معماری را میتوان زیرمجموعه سبکی واحد به نام معماری بستکی دانست، شیوهای در معماری ایرانی که خود، زیرمجموعهای از میراث فرهنگی جنوب و کرانههای خلیجفارس بهشمارمیرود و به دلیل نفوذ و گسترش آن در کرانههای جنوبی خلیجفارس توسط معماران بومی بستک، از اهمیت قابلتوجهی برخوردار است. میگویند آوازه معماری بستک افزون بر دبی به هند هم رسیده، هرچند فراهانی معتقد است اسنادی وجود ندارد اما محله بستکیها در بمبئی وجود دارد؛ اما به گفته او بعید هم نیست و اگر وجود داشتهباشد غلظت معماری هندی در آن بیشتر خواهد بود. درواقع با وجود ویرانی بسیاری از آثار ارزشمند معماری بستکی، بررسی بناهای به جا مانده و تصاویر و مستندات بناهای ویران شده، ساختارهای فکری و اصول هنری مدون و منسجمی را در اندیشه و هنر معماران بستکی ثابت میکند. اصولی که میتواند به عنوان سبکی متمایز در معماری ایرانی و بخش مهمی از هویت معمارانه در خلیج فارس شناخته شود. سبکی که در سالهای متوالی و در نتیجه تجربیات همه معماران منطقه بستک پدید آمده و به دلیل فعالیت گسترده آنان، از سده نوزدهم به بعد در کرانههای خلیج فارس فراگیر شدهاست.