جواب نامه‌های خاک‌خورده

جواب نامه‌های خاک‌خورده

  آخرین خاطره من از مردم بلوچ، این است که یک خانواده روستایی که در کپر زندگی می‌کردند و روستایشان نه آب داشت، نه برق و نه جاده آسفالت به سمت شهر و نه هیچ امکانات دیگری، یک بز را برای میزبانی از ما سر بریدند. یک بز از چهار بزی که داشتند؛ یعنی یک چهارم سرمایه کل زندگی‌شان. چیزی که من از مردم سیستان و بلوچستان می‌دانم، با توجه به آنچه شخصا دیده‌ام و آنچه از دوستان دیگر شنیده‌ام، این است که هیچ‌گاه طلبکار نیستند. حتی آنها که در محرومیت مطلق بدون هیچ امکاناتی زندگی می‌کنند، لحظه‌ای حتی به این فکر نمی‌کنند که فلان مسؤول و بهمان ارگان و وزارتخانه دولتی موظف است به ما امکانات بدهد و مشکلات‌مان را حل کند. طلبکار نبودن خصلتی است که کسی که در دامن فرهنگ بلوچی بزرگ شده آن را از پدر و مادر و بزرگان خود به ارث می‌برد، مثل دیگر خصلت‌هایی که بین اغلب مردم سیستان و بلوچستان مشترک است، مثل دست تقاضا نداشتن. اغلب مردم سیستان و بلوچستان، حتی در اوج نداری، چیزی را از کسی درخواست نمی‌کنند. من این نکات را از آن سی و چند ثانیه ویدئوی دختربچه بلوچ دوباره دیدم.
چندی پیش ویدئویی از یک دختربچه بلوچ در فضای مجازی دست به دست شد که در آن، رو به دوربین گریه می‌کرد و از مشکل بی‌آبی می‌گفت. البته مشکل بی‌آبی مثل بیشتر مشکلات دیگر برای من و شمایی که در شهرهای بزرگ زندگی می‌کنیم، معنای دقیقی ندارد. ما اگر به فرض محال یک روز کامل آب محله‌مان قطع شود، نهایت کار اضطراری که می‌کنیم این است که از سوپرمارکت یک باکس آب معدنی می‌خریم. ما فکر می‌کنیم بی‌آبی یعنی مجبور باشی از سوپرمارکت آب معدنی بخری. همان‌طور که فکر می‌کنیم بی‌برقی یعنی دو ساعت منتظر شوی تا برق خانه‌ات دوباره وصل شود. ما هیچ درکی از بی‌آبی به معنای این که تا کیلومترها دورتر از روستایت هیچ آبی پیدا نشود، نداریم. ما تعریفی از بی‌برقی به معنی این که اصلا برق‌رسانی به روستایت انجام نشده باشد، نداریم.
نکته‌ای که از بین حرف‌های دخترک بلوچ دلم را لرزاند این بود که دخترک حرف می‌زند و بغض می‌کند، حرف می‌زند و گریه می‌کند، گریه می‌کند و حرف می‌زند و یک‌جایی وسط گریه می‌گوید: «من برای خودم ناراحت نیستم. برای اینها ناراحتم.» بعد با دستش بچه‌های دیگر روستا را نشان می‌دهد: «دلم برای اینها می‌سوزد.» این همان خصلت مردم سیستان و بلوچستان است که ذکرش شد.
نکته دیگر ویدئو این بود که مثل همه فریادهای رسانه‌ای، بردش از نامه‌نگاری‌های اداری بیشتر بود. حتما اگر الان بایگانی اداره‌ها و وزارتخانه‌های دولتی را بگردیم، به نامه‌های بسیاری از طرف مردم و مسؤولان منطقه‌ای و فعالان اجتماعی برمی‌خوریم که از مشکل بی‌آبی مناطقی از سیستان و بلوچستان گفته‌اند. نهایتش مدیری زیر آن نامه‌ها را امضا کرده و فرستاده برای مدیر بعدی. یا اگر خیلی پیشتر رفته باشد، مدیر بعدی هم یک دستور و امضای دیگر زیرش اضافه کرده و فرستاده برای مدیر بعدی و بالاخره یک‌جایی از این چرخه نامه به مقصد نهایی‌اش که بایگانی یک اداره عریض و طویل باشد، رسیده‌است. اما خصلت فریادهای رسانه‌ای در شبکه‌های اجتماعی این است که همیشه خیلی زودتر جواب می‌دهد. الان مجالش نیست بررسی کنیم چرا پویش‌های شبکه‌های اجتماعی زودتر جواب می‌دهد اما خلاصه‌اش را اگر بخواهیم بگوییم، باید بگوییم مدیری که نامه‌ها در بایگانی اداره‌اش خاک می‌خورند، ناگهان آبروی خود و اداره‌اش را به حراج رفته در شبکه‌های اجتماعی می‌بیند و دست به کار می‌شود.
چند روز پیش ویدئوی دیگری در فضای مجازی منتشر شد که آب به خانه آن دختر رسیده است. البته باز هم کار اداره و وزارتخانه‌ای که وظیفه‌شان بوده، نبود. بچه‌های ارتش دست به کار شده و مثل همیشه آمده‌اند وسط بحران که ماشین در گل‌مانده‌ای را بکشند و راه بیندازند تا دوباره راننده بعد از رو به راه شدن، عیب و ایراد ماشینش را فراموش کند تا روزی که دوباره به گل بنشیند و دوباره همان داستان همیشگی.
از خصلت‌های ذاتی مردم بلوچ گفتیم. مرام و مردانگی بی‌چشمداشت هم از خصلت‌هایی است که در دل فرهنگ تربیتی ارتش
شکل می‌گیرد.‌