بررسی حضور آمریکا در 4 حوزه افغانستان، عراق،سوریه و خلیج فارس
آمریکا در شرق و غرب ایران دیگر حضور ندارد
عبدالرضا فرجی راد،استاد ژئوپلتیک و کارشناس مسائل بینالمللی و سفیر اسبق کشورمان در نروژ و مجارستان در گفتوگو با جامجم به تحلیل آخرین وضعیت آمریکا در منطقه و بررسی سیاستهای دولت بایدن در ارتباط با غرب آسیا پرداخت که در ادامه آمده است:
با توجه به اینکه دو سال از شهادت حاج قاسم میگذرد و سیاست قطعی ایران، اخراج آمریکا از منطقه اعلام شد، تحلیل شما از وضعیت کنونی آمریکا در این موضوع چیست؟
آمریکا در حوزه پیرامونی ایران در چهار حوزه، نیروی نظامی داشته و دارد. حوزه اول کشور افغانستان است که از آن خارج شد. دومین حوزه عراق بود که آمریکاییها و عراقیها اعلام کردند بهزودی آخرین نفرات نیروهای آمریکایی نیز از این کشور خارج میشوند و فقط گروه مشاوران آنها میمانند. حتی وزیر خارجه عراق هم در ایران روز پنجشنبه این خبر را اعلام کرد، بنابراین در حوزه شرقی و غربی ایران میتوان گفت نیروهای آمریکایی دیگر حضور نخواهند داشت. حوزه سوم مربوط به سوریه است که حدود 1000نیروی آمریکایی در این کشور حضور دارند. البته آنجا فعالیت چندانی ندارند و شاید بتوان گفت یکی از دلایلی که آمریکا در آنجا حضور دارد، صرفا فشار اسرائیلیهاست. در واقع اسرائیلیها در صددند ارتباط ایران را با لبنان قطع کنند بهویژه از منطقهای که در بوکمال وجود دارد، از این رو علاقهمندند که آمریکا جا پایی در سوریه بهویژه در مناطق شرقی و شمال شرقی داشته باشد اما آمریکاییها به هر حال تصمیم گرفتند حضور خود را در آنجا نیز کم کنند. اما چهارمین حوزه که بسیار هم مهم است، خلیج فارس است که آمریکاییها سیستم ضد هوایی خود را از پایگاهشان در قطر و عربستان خارج کردند. عربها نیز پذیرفتند آمریکاییها بهتدریج نیروهای خود را کم کنند و به همین دلیل هم مقداری به اسرائیل روی آوردهاند و در واقع کمبودهای خود را با حضور بیشتر اطلاعاتی و در آینده نظامی اسرائیل تأمین میکنند. مانورهایی هم که بعضا برگزار میشود به نوعی زمینهسازی است و نمیخواهند با عجله کاری کنند که اوضاع از کنترلشان بهویژه با مخالفت ایران خارج شود.
تهدیدهای اخیر اسرائیل در رابطه با ایران هم در همین پارادایم جایگزینی قابل تحلیل است؟
تهدیدهای اسرائیل در گذشته وجود داشته و در حال حاضر افزایش یافته اما این موضوع بیشتر جنبه فشار به غرب دارد، چراکه آنها میخواهند سختگیریهایی از سوی غرب علیه کشورمان در مذاکرات انجام شود.آنها اخیرا با اروپا و به ویژه انگلیس و فرانسه بسیار همکاری کرده و توانستهاند تا حدودی مواضع فرانسه را در مذاکرات تغییر دهند.
بنابراین در حوزه خلیج فارس هم حضور کمتری را از آمریکاییها خواهیم دید و اسرائیلیها جای آنها را پر میکنند، آمریکا نیز از این موضوع راضی است. این موضوع را ترامپ آغاز کرد و باید هم با رغبت این سیاست را ادامه داد. البته از سوی دیگر عربها بخشی از کمبودهای خود را از طریق چینیها جبران میکنند. کمااینکه پیش از این چینیها مشغول ساخت یک بندر نظامی برای امارات بودند و تا حدودی پنهانی این مسأله را پیش میبردند اما وقتی آمریکاییها متوجه شدند به اماراتیها فشار آوردند که این مسأله را از دستورکار خارج کنند و اماراتیها نیز مجبور شدند نظر آمریکا را بپذیرند. بنابراین اماراتیها نیز با دهنکجی اعلام کردند که فعلا خرید هواپیمای اف ۳۵ که قرارداد آن را هم بسته بودند منتفی خواهند کرد. حتی سعودیها نیز در زمینه تولیدات مشترک نظامی و حتی موشکهای قارهپیما به سمت چینیها آمدند لذا ترکیبی از اسرائیل و چین در منطقه در حال شکلگیری است و شاید کشورهای عربی تصور میکنند که این ترکیب بهتر است. البته نمیتوان گفت که این یک نیروی سهجانبه هماهنگ بین عربها با اسرائیل و چین است چراکه اسرائیل کار خود را میکند و چین هم کار خود را با عربها پیش میبرد.
وضعیت شکننده آمریکا در خلیجفارس چه سابقهای دارد؟
بیاعتمادی به آمریکا از زمان اوباما در بین عربها شروع شد چراکه اوباما زیر بار نمیرفت که در ارتباط با ایران از آنها حمایت جدی داشته باشد و مذاکرات را توصیه میکرد. ترامپ هم علیرغم شلوغکاری و پولگرفتنهای زیاد از اعراب در موقع عمل هیچ اقدامی انجام نداد و عربها و بهویژه سعودی و امارات را در ارتباط با پالایشگاه آرامکو و فجیره تنها گذاشت لذا آنها عکسالعملی از سوی آمریکا در رابطه با حمایت از خود در مواجهه با ایران ندیدند. در دوره بایدن هم وضعیت روشن بود چراکه در دوره او دولت آمریکا اعلام کرد در رابطه با ایران اقدام جدی انجام نمیدهد و حتی اعلام کرد در رابطه با ایران محور کار دیپلماسی خواهد بود.
وضعیت دولت بایدن چقدر در عقبنشینی و اصول آمریکا در منطقه غرب آسیا مؤثر بوده است؟
دولت بایدن یک استراتژی مشخص دارد و آن را دقیقتر از دولتهای گذشته آمریکا اعلام کرد. یعنی درست است که تضاد با چینیها از زمان اوباما شروع شد اما خود اوباما نیز فراز و نشیب زیادی داشت و ترامپ هم تا حد زیادی سخت گرفت و تکیه او روی مالیاتها بود اما بایدن از همان هفتههای اول اعلام کرد محور کار بینالمللی دولتش مبتنی بر تضاد با چینیهاست و با بقیه کشورها در دنیا براساس دیپلماسی پیش میرود.
با توجه به تضاد آمریکا با چین، آمریکا چطور حضور چین و اسرائیل در منطقه غرب آسیا را بهجای خود تحمل خواهد کرد؟
این مسأله تبدیل به یکی از گرفتاریهای آمریکا در منطقه شده است، آنها حتی نسبت به موشکهای بالستیکی که سعودیها و چینیها با یکدیگر میسازند هم حساسیت زیادی نشان میدهند و در رابطه با امارات هم این موضوع را نشان دادند. البته جدیدا عربها نیز بازیگری را یاد گرفتهاند و وقتی متوجه مخالفت آمریکا میشوند تا حدودی عقبنشینی و بعد دوباره نقش چینیها را بیشتر میکنند. البته عربها هم از کار اقتصادی و نظامی با چین راضی هستند اما با آمریکاییها بهویژه زمانی که دموکراتها روی کار هستند دچار تنش و زاویه میشوند. ضمن اینکه اساسا دموکراتها با بنسلمان رابطه خوبی ندارند. از این رو گرفتاریهای عربستان با آمریکا بیشتر از گذشته است. بنابراین عربهای منطقه نیز یاد گرفتهاند که جای خالی آمریکا را طور دیگری پر کنند.
با توجه به اینکه دو سال از شهادت حاج قاسم میگذرد و سیاست قطعی ایران، اخراج آمریکا از منطقه اعلام شد، تحلیل شما از وضعیت کنونی آمریکا در این موضوع چیست؟
آمریکا در حوزه پیرامونی ایران در چهار حوزه، نیروی نظامی داشته و دارد. حوزه اول کشور افغانستان است که از آن خارج شد. دومین حوزه عراق بود که آمریکاییها و عراقیها اعلام کردند بهزودی آخرین نفرات نیروهای آمریکایی نیز از این کشور خارج میشوند و فقط گروه مشاوران آنها میمانند. حتی وزیر خارجه عراق هم در ایران روز پنجشنبه این خبر را اعلام کرد، بنابراین در حوزه شرقی و غربی ایران میتوان گفت نیروهای آمریکایی دیگر حضور نخواهند داشت. حوزه سوم مربوط به سوریه است که حدود 1000نیروی آمریکایی در این کشور حضور دارند. البته آنجا فعالیت چندانی ندارند و شاید بتوان گفت یکی از دلایلی که آمریکا در آنجا حضور دارد، صرفا فشار اسرائیلیهاست. در واقع اسرائیلیها در صددند ارتباط ایران را با لبنان قطع کنند بهویژه از منطقهای که در بوکمال وجود دارد، از این رو علاقهمندند که آمریکا جا پایی در سوریه بهویژه در مناطق شرقی و شمال شرقی داشته باشد اما آمریکاییها به هر حال تصمیم گرفتند حضور خود را در آنجا نیز کم کنند. اما چهارمین حوزه که بسیار هم مهم است، خلیج فارس است که آمریکاییها سیستم ضد هوایی خود را از پایگاهشان در قطر و عربستان خارج کردند. عربها نیز پذیرفتند آمریکاییها بهتدریج نیروهای خود را کم کنند و به همین دلیل هم مقداری به اسرائیل روی آوردهاند و در واقع کمبودهای خود را با حضور بیشتر اطلاعاتی و در آینده نظامی اسرائیل تأمین میکنند. مانورهایی هم که بعضا برگزار میشود به نوعی زمینهسازی است و نمیخواهند با عجله کاری کنند که اوضاع از کنترلشان بهویژه با مخالفت ایران خارج شود.
تهدیدهای اخیر اسرائیل در رابطه با ایران هم در همین پارادایم جایگزینی قابل تحلیل است؟
تهدیدهای اسرائیل در گذشته وجود داشته و در حال حاضر افزایش یافته اما این موضوع بیشتر جنبه فشار به غرب دارد، چراکه آنها میخواهند سختگیریهایی از سوی غرب علیه کشورمان در مذاکرات انجام شود.آنها اخیرا با اروپا و به ویژه انگلیس و فرانسه بسیار همکاری کرده و توانستهاند تا حدودی مواضع فرانسه را در مذاکرات تغییر دهند.
بنابراین در حوزه خلیج فارس هم حضور کمتری را از آمریکاییها خواهیم دید و اسرائیلیها جای آنها را پر میکنند، آمریکا نیز از این موضوع راضی است. این موضوع را ترامپ آغاز کرد و باید هم با رغبت این سیاست را ادامه داد. البته از سوی دیگر عربها بخشی از کمبودهای خود را از طریق چینیها جبران میکنند. کمااینکه پیش از این چینیها مشغول ساخت یک بندر نظامی برای امارات بودند و تا حدودی پنهانی این مسأله را پیش میبردند اما وقتی آمریکاییها متوجه شدند به اماراتیها فشار آوردند که این مسأله را از دستورکار خارج کنند و اماراتیها نیز مجبور شدند نظر آمریکا را بپذیرند. بنابراین اماراتیها نیز با دهنکجی اعلام کردند که فعلا خرید هواپیمای اف ۳۵ که قرارداد آن را هم بسته بودند منتفی خواهند کرد. حتی سعودیها نیز در زمینه تولیدات مشترک نظامی و حتی موشکهای قارهپیما به سمت چینیها آمدند لذا ترکیبی از اسرائیل و چین در منطقه در حال شکلگیری است و شاید کشورهای عربی تصور میکنند که این ترکیب بهتر است. البته نمیتوان گفت که این یک نیروی سهجانبه هماهنگ بین عربها با اسرائیل و چین است چراکه اسرائیل کار خود را میکند و چین هم کار خود را با عربها پیش میبرد.
وضعیت شکننده آمریکا در خلیجفارس چه سابقهای دارد؟
بیاعتمادی به آمریکا از زمان اوباما در بین عربها شروع شد چراکه اوباما زیر بار نمیرفت که در ارتباط با ایران از آنها حمایت جدی داشته باشد و مذاکرات را توصیه میکرد. ترامپ هم علیرغم شلوغکاری و پولگرفتنهای زیاد از اعراب در موقع عمل هیچ اقدامی انجام نداد و عربها و بهویژه سعودی و امارات را در ارتباط با پالایشگاه آرامکو و فجیره تنها گذاشت لذا آنها عکسالعملی از سوی آمریکا در رابطه با حمایت از خود در مواجهه با ایران ندیدند. در دوره بایدن هم وضعیت روشن بود چراکه در دوره او دولت آمریکا اعلام کرد در رابطه با ایران اقدام جدی انجام نمیدهد و حتی اعلام کرد در رابطه با ایران محور کار دیپلماسی خواهد بود.
وضعیت دولت بایدن چقدر در عقبنشینی و اصول آمریکا در منطقه غرب آسیا مؤثر بوده است؟
دولت بایدن یک استراتژی مشخص دارد و آن را دقیقتر از دولتهای گذشته آمریکا اعلام کرد. یعنی درست است که تضاد با چینیها از زمان اوباما شروع شد اما خود اوباما نیز فراز و نشیب زیادی داشت و ترامپ هم تا حد زیادی سخت گرفت و تکیه او روی مالیاتها بود اما بایدن از همان هفتههای اول اعلام کرد محور کار بینالمللی دولتش مبتنی بر تضاد با چینیهاست و با بقیه کشورها در دنیا براساس دیپلماسی پیش میرود.
با توجه به تضاد آمریکا با چین، آمریکا چطور حضور چین و اسرائیل در منطقه غرب آسیا را بهجای خود تحمل خواهد کرد؟
این مسأله تبدیل به یکی از گرفتاریهای آمریکا در منطقه شده است، آنها حتی نسبت به موشکهای بالستیکی که سعودیها و چینیها با یکدیگر میسازند هم حساسیت زیادی نشان میدهند و در رابطه با امارات هم این موضوع را نشان دادند. البته جدیدا عربها نیز بازیگری را یاد گرفتهاند و وقتی متوجه مخالفت آمریکا میشوند تا حدودی عقبنشینی و بعد دوباره نقش چینیها را بیشتر میکنند. البته عربها هم از کار اقتصادی و نظامی با چین راضی هستند اما با آمریکاییها بهویژه زمانی که دموکراتها روی کار هستند دچار تنش و زاویه میشوند. ضمن اینکه اساسا دموکراتها با بنسلمان رابطه خوبی ندارند. از این رو گرفتاریهای عربستان با آمریکا بیشتر از گذشته است. بنابراین عربهای منطقه نیز یاد گرفتهاند که جای خالی آمریکا را طور دیگری پر کنند.