پای صحبت تعدادی از پرستارانی نشستهایم که وزیر بهداشت از آنها قدردانی کردهاست
رو سفیدان روزهای سیاه
از هر کدامشان که میپرسیم چه شد که وزیر بهداشت از آنها قدردانی کرد، جوابشان به یک جمله ختم میشود: «ما که کاری نکردیم. ما فقط پرستاریم.» همه چیز در این دو جمله خلاصه میشود. آنها اما در دو سال گذشته در کنار مراقبت از بیماران مبتلا به کرونا فراتر از وظایفشان عمل کردهاند. مثلا یکی از آنها در روزهای سخت شیوع ویروس کرونا کلینیک تخصصی مراقبت از بیماران مبتلا به کرونا ایجاد کرد. دیگری تک و تنها برای انجام آزمایش کرونا از بیماران آستین بالا زد. یا پرستاری دیگر در بحبوحه کرونا هوای بیماران بیبضاعت را داشت تا این افراد بهجز غم بیماری مشکل دیگری نداشته باشند. با این حال شیوع کرونا برای همه آنها مشکلات زیادی ایجاد کرد. از ابتلا به بیماری بگیرید تا دوری از خانواده با این حال این پرستاران برای کمک به بیماران مبتلا به کرونا سنگتمام گذاشتند. در ادامه با تعدادی از آنها که وزیر بهداشت و درمان قدردان زحماتشان شده است گفتوگو کردهایم.
امیرعباس عبدالحسینی، یکی از پرستاران بیمارستان نیکان غرب است. او 35 سال دارد و کارش را از دوران دانشجویی و از سال 86 شروع کردهاست. امیرعباس تعریف میکند از همان روزهای ابتدایی شروع کارش تحت آموزش مراقبتهای ویژه قرار گرفت تا بعدها بتواند در بخشهای آیسییو و سیسییو فعالیت کند. به این ترتیب او در دوران خدمتش تاکنون در بخشهای ویژه بیمارستانهای زیادی فعالیت کردهاست. بیمارستانهایی مانند جماران، بقیها... و نیکان.
به این شکل حدود دو سال پیش بود که او در بیمارستان نیکان غرب بهعنوان سوپروایزر مشغول به کار شد. آن زمان هنوز کرونا در کشور شایع نشده و بیمارستان هم هنوز به طور رسمی فعالیتش را آغاز نکرده بود. آنطور که عبدالحسینی میگوید بیمارستان راهاندازی شده بود اما قرار بود که در خرداد 1399 بهطور رسمی شروع به کار کند. ویروس کرونا که در کشور شایع شد امیرعباس و دوستانش تصمیم گرفتند که کلینیکی مخصوص افراد مبتلا به بیماری کرونا در بیمارستانی که هنوز بهطور رسمی فعال نشده بود راه بیندازند. این پرستار توضیح میدهد که کار را در 28 اسفندماه شروع کردند و از کادر درمان هم خواستند به آنها بپیوندند. برنامهریزی که عبدالحسینی تلاش کرد کلینیک کرونا با توجه به شاخصهایی راهاندازی شود، مثلا بهازای هر دو فرد مبتلا یک پرستار در بخش حاضر باشد. البته او توضیح میدهد در روزهایی که کلینیک شلوغ بود پرستاران از سه تا چهار فرد مبتلا هم پرستاری میکردند. شاید بهدلیل تعداد مناسب پرستار بهازای هر فرد مبتلا بود که عدد میانگین مرگ ناشی از کرونا در این کلینیک 5 تا 7 درصد گزارش شدهاست. این تنها ویژگی خاص این کلینیک نیست. در روزهای کرونا که بسیاری از مراکز درمانی و بیمارستانها عمل جراحی انجام نمیدادند عبدالحسینی و همکارانش افراد مبتلایی را که بههر دلیلی باید تحت عمل جراحی قرار میگرفتند اورژانسی عمل میکردند. این پرستار توضیح میدهد در دوران اوج همهگیری ویروس کرونا حدود 180 عمل جراحی اورژانسی نظیر آپاندیس انجام دادند.
یکی دیگر از بخشهای ویژه این کلینیک، بخش حمایت از مادران بارداری است که به کرونا مبتلا شدهاند. امیرعباس توضیح میدهد در دو سال گذشته جان حدود 17 مادر بارداری را که بهشدت به بیماری کرونا مبتلا بودند نجات دادهاند. نجات بیماران میتواند لذتبخش باشد اما عبدالحسینی هنوز یکی از پزشکانی را که در بابلسر خدمت میکرد و به تهران و بیمارستان او منتقل شد به یاد دارد. این پزشک مبتلا به کرونا پس از 63 روز بستری بودن در بیمارستان بهدلیل شرایط حاد تنفسی جان خود را از دست داد. عبدالحسینی از این پزشک که حرف میزند صدایش پر از غم و اندوه میشود و آهی از حسرت میکشد اما این تنها حسرت این پرستار نیست. او توضیح میدهد حالا حدود دو سال است بهدلیل شیوع ویروس کرونا در کشور به والدین و پدربزرگ و مادربزرگش سر نزده است. اما زمانی که از شیوع ویروس امیکرون میگوییم، تاکید میکند: «آماده مبارزه با امیکرون هستیم.»
حامی بیماران بیبضاعت
عذرا کرمی 47 سال دارد و یکی از باسابقههای عرصه پرستاری بهشمار میرود. او 26 سال در حوزه درمان سابقه کار دارد. کرمی در شهرستان اسدآباد استان همدان مشغول به کار و سوپروایزر بخش درمان است. او میگوید در طول خدمتش هیچگاه اجازه نداده است بیماران کمبضاعت مورد بیمهری قرار بگیرند. بارها کارهای بیماران کمبضاعت را انجام داده است و هر زمانی که بیماری نیاز به کمک خانم کرمی داشته او حتی خارج از مسؤولیتش برای کمک به افراد نیازمند آستین بالا زده است. یکی از لحظات شیرین کاری برای کرمی زمانی است که بیماران از بیمارستان مرخص میشوند و با پای خود و سالم به خانه بازمیگردند. او به یاد دارد مرد و زن سالمندی را که با وجود اینکه توان مالی نداشتند اما در بیمارستان بستری و درمان شدند و بعد سالم به خانه بازگشتند و حتی کرمی زمانی که دید آنها در راه رفتن ناتوان هستند برای آنها تاکسی گرفت تا صحیح و سالم به خانه برسند. عذرا در بیمارستانی کار میکند که در جاده کربلا قرار دارد، در جادهای که اتفاقا تصادفات زیادی هم در آن به وقوع میپیوندد و او و همکارانش بهشدت درگیر رسیدگی به افرادی هستند که دچار تصادف شدهاند.
دو سال پیش پس از شیوع ویروس کرونا در کشور اما بیمارستان آنها روزهای شلوغتری را به خود دید. روزهایی که پر از افراد مبتلا به بیماری کرونا بود و او و دیگر همکارانش باید به آنها رسیدگی میکردند. این پرستار توضیح میدهد در روزهای سخت و پر از افراد مبتلا به بیماری حداقل چهار بار به بیماری کرونا مبتلا شد و یکبار زمانی که در بخش بیهوش شد متوجه بیماریاش گشته است. خانم کرمی خاطرات زیادی از روزهای سخت ابتلا به کرونایش دارد. عید 1400 او دوباره به بیماری کرونا مبتلا شد اما میگوید در بیمارستان ماند و کار کرد. دو همکار دیگر این پرستار به کرونا مبتلا شده بودند و کرمی باید بهجای آنها در بیمارستان کار میکرد اما ویروس کرونا سراغش آمد. او تعریف میکند حالش اینقدر بد بود که باید در بیمارستان بستری میشد اما با وجود مرخصی دیگر همکارانش کارهای بیمارستان را چه کسی باید انجام میداد؟ به همین دلیل سرم تزریق کرد و سرمبهدست در بیمارستان ماند و به کارها رسیدگی کرد. خانم کرمی توضیح میدهد با اینکه سویه امیکرون در کشور شناسایی شده اما هفت تا هشت روز است که فردی در شهرستان آنها بهدلیل ابتلا به بیماری کرونا جان خود را از دست نداده است. با وجود این اما میگوید: «بعد از گذشت دو سال ما آماده آمادهایم.»
بانوی سپیدپوش روزهای سخت
الهام داستانپور 37 سال دارد و با لهجه شیرین اصفهانی صحبت میکند. او داستانها دارد از
14 سال خدمتش در بیمارستانهای نصف جهان. میگوید سالها مسؤول ایمنی و کنترل عفونت بیمارستان بودهاست. او در زمانی که ویروس آنفلوآنزا در کشور شایع بود، در سال 98 تک و تنها تستهای آنفلوآنزا را انجام میداد. اتفاقا در یکی از همین روزها زمانی که تست آنفلوآنزای یکی از افراد مشکوک را گرفت فرد مبتلا سرفهای کرد و داستانپور هم مبتلا شد آن هم به آنفلوآنزای اچوانانوان نوع بی که از همه انواع آنفلوآنزاها خطرناکتر است. بعد از شیوع ویروس کرونا هم به شکل دیگری شرایطش تغییر کرد. زمان شیوع ویروس در کشور او سوپروایزر بخش بالینی بود و مدیر بیمارستان به او که به دیابت و بیماری هاشیموتو (یک بیماری نقص ایمنی) مبتلاست گفت که میتواند مرخصی بگیرد یا در دوران کرونا به بخش غیردرمانی منتقل شود. الهام تعریف میکند که دودل بود که باید چه کار کند؟ به همین دلیل مردد برای مشاوره با پدرش تماس گرفت و از او پرسید که باید چه کند؟ پدرش که از ایثارگران جنگ است به او گفت که اگر حالا صحنه نبرد را خالی کند شبیه به سربازی است که جنگنکرده به خانه بازگشته و پشت همرزمانش را خالی کردهاست و این چه احساسی دارد؟ همان زمان بود که الهام با مدیر بیمارستان تماس گرفت و گفت که تا آخرین لحظه خواهد ایستاد و حتی پا را فراتر گذاشت و خود یکتنه به علت سابقه نمونهگیری که در دوران شیوع ویروس آنفلوآنزا داشت از افراد مشکوک به کرونا نمونه گرفت. به اینجای حرفهایش که میرسد غم در صدایش موج میزند. میگوید که در روزهای ابتدایی امکانات زیادی در اختیار نداشته و بسیاری از شهروندان وحشتزده به بیمارستانها مراجعه میکردند. بیمارستانها شلوغ شد و تختهای بستری پر شدند و از 150 بستری در روزهای قبل به 600 فرد بستری رسید. آن زمان حتی بسیاری از شهروندان ناراحت و عصبانی از نبود امکانات با داستانپور و همکارانش برخورد مناسبی نداشتند. او میخندد و توضیح میدهد که دو بار از دست بیماران عصبانی کتک خورد باز اما کارش را ادامه داد. الهام میگوید که از دست کرونا در امان ماند تا شهریور امسال، سال 1400 ویروس کرونا سراغش آمد و او را در بیمارستان بستری کرد. داستانپور میگوید: «اما ویروس کرونا را شکست دادم.» و دوباره به محل کارش بازگشت. این پرستار در دو سال گذشته مشکلات زیادی را تجربه کرده است و از چند ماه پیش میگوید که فرزند کوچکش را به مهدکودک برده بود اما رئیس مهدکودک زمانی که فهمید داستانپور پرستار است به او گفت دیگر فرزندش را به مهدکودک نیاورد چراکه ممکن است مادران و فرزندان دیگر را بیمار کند. هرچند که داستانپور از این حرف ناراحت و غمگین شد با وجود این اما میگوید که به کارش ادامه میدهد و در خط مقدم در برابر ویروس کرونا مبارزه خواهد کرد.