عشق موتور از راه رسید!

عشق موتور از راه رسید!



«تریل‌باز» نوشته عزیز سهرابی، رمانی است كه از سوی مهرك منتشر شده و مورد توجه نوجوانان قرار گرفته است. داستان تریل‌باز در مورد پسری به نام ذبیح است كه عاشق موتور تریل است و هر روز جلوی یك فروشگاه موتورسیكلت به تماشای موتورها می‌نشیند و شب‌ها خواب موتور مورد علاقه‌اش را می‌بیند. هر روز به همراه دوستش از رویاپردازی‌های خود می‌گوید و تصمیم جدی می‌گیرد كه موتور را بخرد. اما اوضاعش جور نیست، از طرفی خانواده فقیری دارد و از طرف دیگر باید به درس و تحصیل بپردازد. اما روزی تصمیم می‌گیرد یكی از اشیای قدیمی مادربزرگش را برداشته و بفروشد.
از طرف دیگر صاحب نمایشگاه موتور كه به ابولی معروف است، برای كاری پیشنهاد قرض دادن یك موتورسیكلت تریل به ذبیح می‌دهد، اما كاری كه زندگی او را به چالشی سخت می‌كشد.
راوی داستان ذبیح و علاقه‌اش به موتور تریل، دوست او است. دوستی قدیمی كه یك موتور مینی قراضه زیر پایش است. پدرش كفش‌دوز است و به پول حلال اعتقاد دارد. روایت داستان، روایت منسجمی است و قصه خوب پیش می‌رود. انتظار می‌رفت عشق به موتور یا برخی صحنه‌پردازی‌ها با توصیفات و جزئی‌نگری‌های بیشتری روایت شود، اما داستان به شكل جذابی پیش می‌رود. داستان از درونمایه خوبی بهره می‌گیرد. مستقیم‌گو و شعاری نیست.
عشق و علاقه به موتور سیكلت عنصر خوبی برای این داستان است. بسیاری از نوجوانان و جوانان این علاقه را تجربه كردند و عنوان داستان عنوان جذابی است. داستان سعی دارد بگوید ممكن است ما به چیزی بسیار عشق بورزیم، اما برای دستیابی به علایق خود نباید راه اشتباه را انتخاب كنیم. ممكن است در برهه‌ای از زندگی لذتی را كه به دنبالش هستیم، تجربه كنیم. اما این‌كه چه هزینه‌هایی را برای این تجربه كردن می‌پردازیم، شاید مسیر زندگی ما را تغییر داده و ارزشش را نداشته باشد.
زمان جاری داستان كمی گنگ است. در اوایل داستان فكر می‌كردم قصه در دهه 60 می‌گذرد، اما وقتی شخصیت‌های داستان از تلفن همراه استفاده كردند، مشخص شد زمان داستان برای همین سال‌هاست. ولی تم قصه به همان سال‌های دهه 60 بیشتر شباهت دارد. جغرافیای قصه هم ظاهرا در شهر تبریز می‌گذرد. اشاره به برخی از شغل‌ها مثل كفش چرم‌دوزی یا درخت‌های تبریزی یا اسامی برخی از شخصیت‌های داستان مثل سولماز جغرافیای داستان را برای ما مشخص می‌كند.
داستان برای مخاطب كودك و نوجوان است و حجم كتاب نسبتا كم است. داستان در هشت فصل و ۹۴ صفحه روایت می‌شود. انتخاب زاویه دید، انتخاب هوشمندانه‌ای از طرف نویسنده است. ما شخصیت اصلی داستان را از زبان صمیمی‌ترین دوستش می‌شناسیم و قصه ذبیح را از زبان او می‌خوانیم. البته ناگفته نماند فضای داستان ما را یاد كتاب‌های محمدرضا بایرامی در حوزه ادبیات كودك و نوجوان
می‌اندازد.
داستان‌هایی كه شخصیت‌های نوجوان در آن قهرمان‌اند و تجربیات تلخ و شیرینی را پشت‌سر می‌گذرانند. قصه‌های خواندنی كه معمولا به‌خوبی حس همذات‌پنداری در مخاطبان خود را برانگیخته می‌كنند. در كل كتاب تریل‌باز داستان خوبی دارد و خواندنی است. پیرنگ ساده و روایت روان و جذاب و یك درونمایه قابل توجه، باعث شده تا این داستان برای مخاطب نوجوان خواندنی باشد.