ناصر ایمانی، تحلیلگر مسائل سیاسی در گفتوگو با جامجم:
هیچ آیندهای برای ادامه حیات سیاسی روحانی وجود ندارد
خبر دیدار حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین با برخی مقامات اصلاحطلب گمانهزنیهایی را در فضاهای سیاسی دامن زد. برخی معتقدند او زودتر از موعد قصد دارد فعالیت سیاسی خود را آغاز کند و این دیدارها مقدمه فعالیتهای سیاسی آتی است.
ناصر ایمانی، تحلیلگر مسائل سیاسی در گفتوگو با جامجم تاکید کرد این تحرکات را نمیتوان چندان تاثیرگذار دانست، از این نظر که عملکرد ناموفق دولتهای یازدهم و دوازدهم باعث شده او از این پس هیچ موضوعیتی برای آینده سیاسی مردم و گروههای سیاسی نداشته باشد.
دیدارهای سیاسی آقای روحانی با برخی مقامات سیاسی اصلاحطلب آیا به معنای تحرک جدید و تلاش رئیسجمهور پیشین برای حضور مجدد در سپهر سیاسی کشور است؟
من تصور نمیکنم این حرکتها برای حضور در صحنههای سیاسی باشد، چون در حال حاضر توجیهی برای حضور سیاسی آقای روحانی وجود ندارد. از نظر من، عمده دلیل این حرکات نوعی فرار به جلو از مسوولیتهای سیاسی گذشته ایشان و دیگر مقامات سابق اصلاحطلب است. به این معنا، برای اینکه از سوی مردم و همچنین فعالان سیاسی درباره عملکرد گذشتهشان مورد اتهام قرار نگیرند، تلاش میکنند خودشان را در صحنه سیاسی فعال نشان دهند که در واقع مورد آن سؤال قرار نگیرند. در حقیقت این رفتار بیشتر یک کار روانی است تا یک فعالیت سیاسی. برای اینکه آنها نه در شرایطی فعلی و نه در آینده هیچ وجههای برای فعالیت سیاسی ندارند.
یک مسوول سابق سیاسی که الان در انزوای سیاسی است طبیعتا حرف و حدیثهایی درباره او مطرح میشود و علیالقاعده وقتی او پاسخی به سؤالات نمیدهد روند طرح سؤال هم مشمول مرور زمان خواهد شد و بعد از مدتی کمتر اهالی سیاست یا اهل رسانه پیگیر قضیه میشوند. این مساله در مورد آقایان خاتمی و ناطقنوری بیشتر صدق میکند. گرچه آقای روحانی به دلیل قرابت زمانی بیش از دو فرد دیگر مورد سؤال واقع میشود. اما وقتی این اشخاص خود را عامدانه در معرض این اخبار قرار میدهند طبیعی است دوباره ذهنها برای طرح سؤال تحریک میشود. آیا به نظر شما انتشار خبرهایی درباره این دیدارهای سیاسی باعث نمیشود موجی از سؤال و انتقاد علیه این اشخاص راه بیفتد؟
من به عکس آن مطلبی که شما بیان کردید، معتقدم. آقای روحانی زمانی که از مسوولیت کنار رفت چند ماهی در انزوای سیاسی بود. آیا هجمهها به عملکرد ایشان کم بود؟ خیر. به همین دلیل ایشان از روش دیگری استفاده کرد. اینکه طلبکارانه به میدان بیاید و ادعا بکند که میخواهد فعالیت سیاسی کند و گویی هیچ اتفاقی هم در گذشته نیفتاده و عملکرد دولت ایشان هم بسیار به نفع ملت ایران بوده است.
به نظر من ایشان و همفکرانشان اینگونه میخواهند به لحاظ روانی روی موضوع مسلط شوند و نه اینکه در انزوا باشند. اتفاقا حضور بیشتر در انزوا ممکن است مخالفان و منتقدان را تحریک کند تا بر حجم حملات و انتقادات خود بیفزایند اما وقتی فرد مورد اتهام با ژستی طلبکارانه وارد عرصه میشود و خود را فعال نشان میدهد، محتمل است باعث عقبنشینی منتقدان شود و حتی ممکن است این تحلیل را داشته باشند که در صورت افزایش حجم اتهامات، مقامات گذشته فعالانه در عرصه سیاست حضور پیدا کنند و باعث به هم زدن بازی شوند یا اینکه
ناگفتههایی را بگویند.
از منظر دیگر، شاید این حرکت قابل تحلیل باشد. از این نظر که دولت سیزدهم با وعدهها و شعارهایی
بر سر کار آمد و اگر مراجعهای به افکار عمومی شود ممکن است این ارزیابی صورت گیرد که شاید دولت جدید هنوز موفق به تحقق و اجرایی کردن برخی از آن شعارها و وعدهها نشده باشد. این احتمال وجود دارد آقای روحانی و اطرافیانش با توجه به این مسائل الان فرصت را مناسب ببینند که در شرایط کنونی از عملکرد دولت گذشته دفاع کرده و به زعم خودشان ضعفهای دولت فعلی را هم فهرست کنند. تحلیل شما چیست؟
به نظر من باید دو روش بعد از کنار رفتن مسوولیت پیشه کرد. روش اول، پذیرفتن انزوا و سکوت است. روش دوم، حضور مجدد و فعالانه در عرصه سیاست است. وقتی فرد به صورت فعال در صحنه سیاسی حاضر میشود امکانات زیادی برای او حاصل میشود و البته بستگی هم دارد که میخواهد از کدام امکانات استفاده کند. یک رویکرد این است که مسوول پیشین برای اینکه عملکرد گذشته خود را وجیه نشان دهد و نگذارد مخالفان و منتقدان به او حمله کنند این است که رویه انتقاد از دولت موجود را در پیش بگیرد. به عبارت دیگر او بهجای اینکه پاسخگوی عملکرد گذشته باشد، خود را در جایگاه پرسشگر قرار میدهد. طبعا در چنین شرایطی کسانی که در مقام سؤال قرار دارند کمتر در معرض انتقاد قرار میگیرند اما کسی که به سؤالات پاسخ میدهد عمدتا در معرض انواع و اقسام اتهامات و انتقادات قرار میگیرد. اگر دقت کنید همین روش را آقای احمدینژاد پیشه کرد. او پس از کنارهگیری از قدرت، تا مدتی از فعالیتهای سیاسی دور بود و کمتر در معرض اخبار و رسانهها قرار میگرفت اما بعدها ورود جدیتری به عرصه سیاست داشت و حتی خود را به عنوان پرسشگر دولت آقای روحانی مطرح و انتقادات تندی را علیه دولت ایشان ارائه کرد. در شرایط حاضر هم البته انتقادات ایشان متوجه دولتها نیست، بلکه سمت و سوی آن متوجه نظام و حاکمیت است. این همان روشی است که آقای روحانی دارد از آن استفاده میکند.
آیا فعالیتها و تحرکات جدیدی که از سوی چهرههای اصلاحطلب شاهد هستیم به منزله شروع مجدد برای آمادگی نیروها و هوادارانشان برای کارزارهای سیاسی آینده است؟ به عبارت دیگر آیا میتوان احتمال داد با توجه به ناکامیهای اصلاحطلبان در انتخابات گذشته، چهرههای شاخص آنها در تدارک گردآوری مجدد آنها برای رقابتهای سیاسی هستند؟
همه این احتمالات درست است. اساسا و بهطورکلی معتقدم جریان اصلاحات هیچگاه تمایل ندارد از قدرت کنارهگیری کند و همواره دوست دارد به قدرت برگردد. البته ممکن است این ذهنیت پیش بیاید که بالاخره هر جریان سیاسی تمایل دارد در قدرت باشد و این حرف جدیدی نیست. پاسخ این است که اصلاحطلبان از سال 76 به اینسو، چهره اپوزیسیون نظام به خود گرفتهاند. به این معنا که اگرچه این گروه گاهی در قدرت هستند اما زمانی هم که قدرت را در دست دارند در مقابل حاکمیت قرار میگیرند. شاید برخی این شبهه را داشته باشند که اصلاحطلبان به دلیل اینکه منتقد قدرت هستند نمیخواهند به قدرت برگردند و به عبارتی اپوزیسیون نظام هستند. درحالیکه اینطور نیست. اصلاحطلبان میخواهند هر دو برگ را بازی کنند. هم میخواهند در قدرت باشند و هم بر قدرت باشند. میخواهند در قدرت باشند چون اگر نباشند ممکن است حیات سیاسی آنها به خطر بیفتد، بنابراین تلاش میکنند همواره در قدرت باقی بمانند و حتی وقتی هم بنا به شرایط در قدرت نیستند سعی میکنند با ژست منتقد نظام به قدرت بازگردند. بازگشت به قدرت البته محاسنی هم برای آنها دارد. یکی نفس در دست گرفتن قدرت و دیگری تجمیع نیروهای سیاسی و اجتماعیشان و جلوگیری از ریزش افکار عمومی است.
از سوی دیگر، بازگشت مجدد آنها به قدرت این قابلیت را فراهم میکند که عملکرد گذشته خود را تطهیر کنند. همین الان درباره بسیاری از مسائل مهم کشور از مذاکرات هستهای بگیرید تا مسائل اقتصادی، کسانی که باید نسبت به عملکردشان در 30سال گذشته پاسخگو باشند جریان اصلاحطلب هستند اما الان در افکار عمومی نقش منتقد را بازی میکنند. این گروه همواره در عرصه سیاست ایران این نقش را ایفا میکند.
با توجه به عملکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم شاید تلقی این بود که آقای روحانی زمان بیشتری را در انزوای خبری باقی بماند اما با توجه به تحرکات اخیر به نظر میرسد ایشان زودتر از حد انتظار برای حضور در سپهر سیاسی ایران فعالیت خود را آغاز کرده است. چرا؟
برداشت من این بود که ایشان بعد از کنارهگیری از قدرت، فعالیت سیاسی خود را زود آغاز خواهد کرد. شاید یکی از دلایل آن، انتقادات زیادی بود که نسبت به او صورت گرفت و آقای روحانی بهترین روش دفاع را در حمله دید؛ بنابراین گمان میکنم اگر آن حملهها و هجمهها نبود شاید ایشان یک سالی در سکوت خبری میماند و پس از آن فعالیت خود را آغاز میکرد. البته به اعتقاد من، آقای روحانی هیچگاه در آینده حتی یک چهره نیمه موفق سیاسی هم نخواهد بود و هیچکس و هیچ جریانی از این پس روی ایشان سرمایهگذاری نخواهد کرد و هیچ موضوعیتی برای مردم و آینده سیاسی
نخواهد داشت.
ناصر ایمانی، تحلیلگر مسائل سیاسی در گفتوگو با جامجم تاکید کرد این تحرکات را نمیتوان چندان تاثیرگذار دانست، از این نظر که عملکرد ناموفق دولتهای یازدهم و دوازدهم باعث شده او از این پس هیچ موضوعیتی برای آینده سیاسی مردم و گروههای سیاسی نداشته باشد.
دیدارهای سیاسی آقای روحانی با برخی مقامات سیاسی اصلاحطلب آیا به معنای تحرک جدید و تلاش رئیسجمهور پیشین برای حضور مجدد در سپهر سیاسی کشور است؟
من تصور نمیکنم این حرکتها برای حضور در صحنههای سیاسی باشد، چون در حال حاضر توجیهی برای حضور سیاسی آقای روحانی وجود ندارد. از نظر من، عمده دلیل این حرکات نوعی فرار به جلو از مسوولیتهای سیاسی گذشته ایشان و دیگر مقامات سابق اصلاحطلب است. به این معنا، برای اینکه از سوی مردم و همچنین فعالان سیاسی درباره عملکرد گذشتهشان مورد اتهام قرار نگیرند، تلاش میکنند خودشان را در صحنه سیاسی فعال نشان دهند که در واقع مورد آن سؤال قرار نگیرند. در حقیقت این رفتار بیشتر یک کار روانی است تا یک فعالیت سیاسی. برای اینکه آنها نه در شرایطی فعلی و نه در آینده هیچ وجههای برای فعالیت سیاسی ندارند.
یک مسوول سابق سیاسی که الان در انزوای سیاسی است طبیعتا حرف و حدیثهایی درباره او مطرح میشود و علیالقاعده وقتی او پاسخی به سؤالات نمیدهد روند طرح سؤال هم مشمول مرور زمان خواهد شد و بعد از مدتی کمتر اهالی سیاست یا اهل رسانه پیگیر قضیه میشوند. این مساله در مورد آقایان خاتمی و ناطقنوری بیشتر صدق میکند. گرچه آقای روحانی به دلیل قرابت زمانی بیش از دو فرد دیگر مورد سؤال واقع میشود. اما وقتی این اشخاص خود را عامدانه در معرض این اخبار قرار میدهند طبیعی است دوباره ذهنها برای طرح سؤال تحریک میشود. آیا به نظر شما انتشار خبرهایی درباره این دیدارهای سیاسی باعث نمیشود موجی از سؤال و انتقاد علیه این اشخاص راه بیفتد؟
من به عکس آن مطلبی که شما بیان کردید، معتقدم. آقای روحانی زمانی که از مسوولیت کنار رفت چند ماهی در انزوای سیاسی بود. آیا هجمهها به عملکرد ایشان کم بود؟ خیر. به همین دلیل ایشان از روش دیگری استفاده کرد. اینکه طلبکارانه به میدان بیاید و ادعا بکند که میخواهد فعالیت سیاسی کند و گویی هیچ اتفاقی هم در گذشته نیفتاده و عملکرد دولت ایشان هم بسیار به نفع ملت ایران بوده است.
به نظر من ایشان و همفکرانشان اینگونه میخواهند به لحاظ روانی روی موضوع مسلط شوند و نه اینکه در انزوا باشند. اتفاقا حضور بیشتر در انزوا ممکن است مخالفان و منتقدان را تحریک کند تا بر حجم حملات و انتقادات خود بیفزایند اما وقتی فرد مورد اتهام با ژستی طلبکارانه وارد عرصه میشود و خود را فعال نشان میدهد، محتمل است باعث عقبنشینی منتقدان شود و حتی ممکن است این تحلیل را داشته باشند که در صورت افزایش حجم اتهامات، مقامات گذشته فعالانه در عرصه سیاست حضور پیدا کنند و باعث به هم زدن بازی شوند یا اینکه
ناگفتههایی را بگویند.
از منظر دیگر، شاید این حرکت قابل تحلیل باشد. از این نظر که دولت سیزدهم با وعدهها و شعارهایی
بر سر کار آمد و اگر مراجعهای به افکار عمومی شود ممکن است این ارزیابی صورت گیرد که شاید دولت جدید هنوز موفق به تحقق و اجرایی کردن برخی از آن شعارها و وعدهها نشده باشد. این احتمال وجود دارد آقای روحانی و اطرافیانش با توجه به این مسائل الان فرصت را مناسب ببینند که در شرایط کنونی از عملکرد دولت گذشته دفاع کرده و به زعم خودشان ضعفهای دولت فعلی را هم فهرست کنند. تحلیل شما چیست؟
به نظر من باید دو روش بعد از کنار رفتن مسوولیت پیشه کرد. روش اول، پذیرفتن انزوا و سکوت است. روش دوم، حضور مجدد و فعالانه در عرصه سیاست است. وقتی فرد به صورت فعال در صحنه سیاسی حاضر میشود امکانات زیادی برای او حاصل میشود و البته بستگی هم دارد که میخواهد از کدام امکانات استفاده کند. یک رویکرد این است که مسوول پیشین برای اینکه عملکرد گذشته خود را وجیه نشان دهد و نگذارد مخالفان و منتقدان به او حمله کنند این است که رویه انتقاد از دولت موجود را در پیش بگیرد. به عبارت دیگر او بهجای اینکه پاسخگوی عملکرد گذشته باشد، خود را در جایگاه پرسشگر قرار میدهد. طبعا در چنین شرایطی کسانی که در مقام سؤال قرار دارند کمتر در معرض انتقاد قرار میگیرند اما کسی که به سؤالات پاسخ میدهد عمدتا در معرض انواع و اقسام اتهامات و انتقادات قرار میگیرد. اگر دقت کنید همین روش را آقای احمدینژاد پیشه کرد. او پس از کنارهگیری از قدرت، تا مدتی از فعالیتهای سیاسی دور بود و کمتر در معرض اخبار و رسانهها قرار میگرفت اما بعدها ورود جدیتری به عرصه سیاست داشت و حتی خود را به عنوان پرسشگر دولت آقای روحانی مطرح و انتقادات تندی را علیه دولت ایشان ارائه کرد. در شرایط حاضر هم البته انتقادات ایشان متوجه دولتها نیست، بلکه سمت و سوی آن متوجه نظام و حاکمیت است. این همان روشی است که آقای روحانی دارد از آن استفاده میکند.
آیا فعالیتها و تحرکات جدیدی که از سوی چهرههای اصلاحطلب شاهد هستیم به منزله شروع مجدد برای آمادگی نیروها و هوادارانشان برای کارزارهای سیاسی آینده است؟ به عبارت دیگر آیا میتوان احتمال داد با توجه به ناکامیهای اصلاحطلبان در انتخابات گذشته، چهرههای شاخص آنها در تدارک گردآوری مجدد آنها برای رقابتهای سیاسی هستند؟
همه این احتمالات درست است. اساسا و بهطورکلی معتقدم جریان اصلاحات هیچگاه تمایل ندارد از قدرت کنارهگیری کند و همواره دوست دارد به قدرت برگردد. البته ممکن است این ذهنیت پیش بیاید که بالاخره هر جریان سیاسی تمایل دارد در قدرت باشد و این حرف جدیدی نیست. پاسخ این است که اصلاحطلبان از سال 76 به اینسو، چهره اپوزیسیون نظام به خود گرفتهاند. به این معنا که اگرچه این گروه گاهی در قدرت هستند اما زمانی هم که قدرت را در دست دارند در مقابل حاکمیت قرار میگیرند. شاید برخی این شبهه را داشته باشند که اصلاحطلبان به دلیل اینکه منتقد قدرت هستند نمیخواهند به قدرت برگردند و به عبارتی اپوزیسیون نظام هستند. درحالیکه اینطور نیست. اصلاحطلبان میخواهند هر دو برگ را بازی کنند. هم میخواهند در قدرت باشند و هم بر قدرت باشند. میخواهند در قدرت باشند چون اگر نباشند ممکن است حیات سیاسی آنها به خطر بیفتد، بنابراین تلاش میکنند همواره در قدرت باقی بمانند و حتی وقتی هم بنا به شرایط در قدرت نیستند سعی میکنند با ژست منتقد نظام به قدرت بازگردند. بازگشت به قدرت البته محاسنی هم برای آنها دارد. یکی نفس در دست گرفتن قدرت و دیگری تجمیع نیروهای سیاسی و اجتماعیشان و جلوگیری از ریزش افکار عمومی است.
از سوی دیگر، بازگشت مجدد آنها به قدرت این قابلیت را فراهم میکند که عملکرد گذشته خود را تطهیر کنند. همین الان درباره بسیاری از مسائل مهم کشور از مذاکرات هستهای بگیرید تا مسائل اقتصادی، کسانی که باید نسبت به عملکردشان در 30سال گذشته پاسخگو باشند جریان اصلاحطلب هستند اما الان در افکار عمومی نقش منتقد را بازی میکنند. این گروه همواره در عرصه سیاست ایران این نقش را ایفا میکند.
با توجه به عملکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم شاید تلقی این بود که آقای روحانی زمان بیشتری را در انزوای خبری باقی بماند اما با توجه به تحرکات اخیر به نظر میرسد ایشان زودتر از حد انتظار برای حضور در سپهر سیاسی ایران فعالیت خود را آغاز کرده است. چرا؟
برداشت من این بود که ایشان بعد از کنارهگیری از قدرت، فعالیت سیاسی خود را زود آغاز خواهد کرد. شاید یکی از دلایل آن، انتقادات زیادی بود که نسبت به او صورت گرفت و آقای روحانی بهترین روش دفاع را در حمله دید؛ بنابراین گمان میکنم اگر آن حملهها و هجمهها نبود شاید ایشان یک سالی در سکوت خبری میماند و پس از آن فعالیت خود را آغاز میکرد. البته به اعتقاد من، آقای روحانی هیچگاه در آینده حتی یک چهره نیمه موفق سیاسی هم نخواهد بود و هیچکس و هیچ جریانی از این پس روی ایشان سرمایهگذاری نخواهد کرد و هیچ موضوعیتی برای مردم و آینده سیاسی
نخواهد داشت.