یک بقچه  پر از آموزش

یک بقچه پر از آموزش

زلزله 5و6دهم ریشتری 29بهمن99 که شبِ هزاران سی‌سختی را به کابوسی همیشگی تبدیل کرد یک کسب‌و‌کار کوچک در دل این شهر را هم تکاند؛‌ کسب‌و‌کاری لطیف و ظریف به لطافت و ظرافت پارچه و نمد که به وساطت نخ‌های رنگی به هم بخیه می‌شدند و کتاب‌هایی از جنس پارچه، نرم و دوست داشتنی را خلق می‌کردند. صاحب این کسب‌و‌کار زهرا رضایی‌پور، بانوی 37ساله آن زمان بود که در شهرستان دنای استان کهگیلویه‌وبویراحمد با ایده‌هایی که در ذهنش می‌ساخت و می‌پرداخت، کتاب‌های پارچه‌ای را می‌ساخت تا این که زلزله آمد، دیوارها ترک خورد، خانه‌ها ویران شد و هول‌و‌هراس جای امید و قوت‌قلب را گرفت. این زلزله اما برای این مادر سی‌سختی شروع یک زندگی دوباره بود. او حالا بعد از گذشت یک‌سال از آن شب هولناک در حالی که ترس و واهمه از زلزله درونش رسوب کرده است، کارگاهی بزرگ‌تر از قبل دارد که هفت بانوی سی‌سختی دیگر نیز در آن کسب روزی می‌کنند. آنچه زهرا رضایی‌نژاد در این مصاحبه می‌گوید، روایت مادر مهربان و آگاه و پرتلاشی است که دغدغه آموزش دارد و بی آن که ادعایی داشته باشد به یک کارآفرین تبدیل شده است.

 شما تولیدکننده کتاب‌های پارچه‌ای هستید؛ محصولی که مطمئنا برای خیلی‌ها ناشناخته است. ایده تولید این کتاب برای خودتان بود؟
نه. ‌چند سال پیش نمونه‌ای از این کتاب را در یک ویدئوی اینترنتی دیدم که مادری برای فرزندش با پارچه کتاب دوخته بود. این ویدئو در گوشی‌همراه من بود و پسرم که آن زمان خیلی کوچک بود مدام آن را تماشا می‌کرد و دوستش داشت. برای همین به خودم گفتم حالا که آنقدر از این کتاب خوشش‌آمده خوب است که خودم برایش کتابی بدوزم. من خیاط حرفه‌ای نبودم و هیچ آموزشی ندیده بودم اما کار با چرخ را بلد بودم و از پس کارهای شخصی‌ام برمی‌آمدم‌ برای همین دست به‌کار شدم و یک کتاب پارچه‌ای دوختم که هم پسرم از آن خوشش می‌آمد و هم خودم را راضی می‌کرد. همین ماجرا جرقه‌ای شد تا به‌صورت جدی به کار تولید کتاب فکر کنم مخصوصا این که رشته تحصیلی‌ام کامپیوتر بود و سال‌ها در حوزه طراحی کار کرده بودم.
 پس طراحی همه کتاب‌ها کار خودتان است؟
الان بله‌ ولی‌ ابتدای کار نه. آن زمان من بیشتر مدل‌های موجود را می‌دیدم و ایده‌های دیگران را به کار می‌بردم، یعنی ذهنم درگیر ایده‌های دیگران بود‌ ولی کم‌کم سعی کردم روی ایده‌های خودم متمرکز شوم؛ بنابراین به نیازهای پسرم که آن موقع 5ساله بود و دخترم که تازه به دنیا آمده بود توجه کردم و براساس آن مشغول طراحی کتاب‌ها شدم.
 ایده‌هایی که برای بچه‌هایتان داشتید چه بود و تمرکزتان روی چه موضوعاتی بود؟
سعی می‌کردم برای دخترم کتاب‌های کوچک به اندازه کف‌دست تولید کنم تا با رنگ‌ها آشنا شود. مثلا کتاب‌هایی به شکل یک پرتقال یا انار بزرگ یا یک زنبورعسل. بچه‌ها جذب رنگ‌ها می‌شوند و از طریق رنگ‌ها با اسامی هم آشنا می‌شوند. دخترم که آن‌زمان چند‌ماهه بود این کتاب‌ها را در دست می‌گرفت، آنها را ورق می‌زد و عکس‌هایش را تماشا می‌کرد و با رنگ‌ها و اسامی اشیا و حیوانات آشنا می‌شد درحالی که این کتاب‌های نرم خطری هم برای او نداشت.
برای پسرم هم کتاب‌هایی طراحی می‌کردم تا به کمک آنها بتواند اعداد را یاد بگیرد یا مهارت‌هایی مثل بستن بند کفش، باز و بسته‌کردن زیپ و دکمه را بیاموزد. در واقع آشنایی با مفاهیم ریاضی و دست‌ورزی، مبنای طراحی کتاب‌ها برای پسرم بود. دست‌ورزی باعث قوی‌شدن دست بچه‌ها می‌شود و این کمک می‌کند تا بعد از ورود به مدرسه در نوشتن مشکلی نداشته و قادر باشند به‌درستی از انگشت‌هایشان استفاده کنند.
 این کتاب‌ها روی بچه‌هایتان اثری هم داشت؟
بله. با این که اهل مقایسه‌کردن بچه‌ها با هم نیستم ولی به‌وضوح می‌دیدم که دایره‌لغات فرزندانم از هم‌سن و سال‌های آنها بیشتر است و ‌‌علاقه بیشتری به کتاب دارند. دخترم با این که خیلی کم‌سن و سال بود ولی هیچ کتاب کاغذی را پاره نمی‌کرد چون به‌خاطر آشنایی با کتاب‌های پارچه‌ای یاد گرفته بود که کتاب برای خواندن است نه پاره‌کردن. پسرم هم با این که زیر سن مدرسه بود ولی اعداد را خوب یاد گرفته و مفاهیم را به‌خوبی درک می‌کرد.
 پس همه‌چیز از یک کار و تلاش مادرانه آغاز شد، یعنی یک کار خانگی و دلی به یک کسب‌و‌کار تبدیل شد. درست است؟
بله. وقتی برای بچه‌هایم کار می‌کردم شوهرم پیشنهاد داد که روی تولید کتاب پارچه‌ای فراتر از نیاز بچه‌های خودمان متمرکز شوم. من هم قبول کردم و چند کتاب تولید کردم و برای فروش به بازار بردم که تا حدی از آن استقبال شد. بعد از آن یکی از دوستانم مرا با خانمی در شیراز آشنا کرد که مروج کتاب کودک بود؛ البته من چندان امید نداشتم که کارم بگیرد ولی وقتی ایشان به‌عنوان یک مروج باتجربه کتاب، تولیدات پارچه‌ای مرا دید به‌قدری از آنها استقبال کرد که فراتر از انتظارم بود. او از من خواست که کتاب تولید کنم و برایش بفرستم که همین موضوع باعث شد انگیزه پیدا کنم و نیرو بگیرم. به این ترتیب کارگاه کوچکی راه انداختم و به مرور زمان که از کارهایم در کشور استقبال شد،‌ کار را توسعه دادم. 
 با این حال کتاب‌های پارچه‌ای هنوز چندان شناخته شده نیستند. برای شما چه عاملی مانع بود؟
زلزله سی‌سخت آسیب شدیدی به کسب‌و‌کار ما زد تا حدی که می‌توانم بگویم کاسه و کوزه ما را به هم ریخت. اگر زلزله اتفاق نمی‌افتاد حتما کتاب‌های تولیدی ما بهتر شناخته می‌شد و بیشتر جا می‌افتاد. با این حال تولیدات پارچه‌ای ما در فضای‌مجازی فروش خوبی دارد و در سراسر کشور مشتری دارد؛ البته یکی دیگر از موانع کار این است که مردم تا کار را نبینند پی به ارزش آن نمی‌برند و اگر کارها را از نزدیک ببینند و لمس کنند حتما ارزش آن را درک می‌کنند.
 منظورتان ارزش آموزشی کتاب‌هاست؟
بله. این کتاب‌ها به‌صورت غیرمستقیم و از طریق بازی به بچه‌ها آموزش‌های مختلف ارائه می‌دهند یعنی هم بازی‌اند‌ و هم سرگرمی و ‌آموزش.
 مخاطب‌تان کدام گروه‌های سنی‌اند؟
از صفر تا 6سال یعنی سنین قبل از مدرسه.
 گروه سنی صفر یعنی بدو تولد؟
بله. کتابی که مخصوص این گروه سنی تولید می‌شود کتاب‌های سیاه و سفید است که از بدو تولد مورد استفاده قرار می‌گیرد. این کتاب‌ها حاوی تصاویر سیاه و سفید است که برای تقویت حس دیداری نوزادان طراحی می‌شود. در کتاب‌های تولیدی ما هم از اشکال هندسی بدون گوشه یعنی بیضی و دایره استفاده می‌کنیم مثلا یک بیضی سفید در صفحه‌ای سیاه و یک دایره سیاه در صفحه‌ای سفید یا یک بیضی در بیضی بزرگ‌تر. این طرح‌ها باعث درگیر‌شدن ذهن نوزادان می‌شود.
 در مورد اثرگذاری این کتاب‌ها تجربه شخصی هم داشته‌اید؟
بله. اولین‌بار که یکی از این کتاب‌های سیاه و سفید را دوختیم آن را برای پسر خواهرم که تازه به‌دنیا آمده بود بردم. ابعاد این کتاب 15‌در‌15 بود و آن را در گهواره‌اش گذاشتیم. بعد از مدت کوتاهی او به کتاب توجه نشان داد و معلوم بود این اشکال ذهنش را درگیر کرده. بعد هم کتابی با طرح بته‌جقه برایش بردم که خواهرم می‌گفت از وقتی با این کتاب آشنا‌شده هرجا طرح بته‌جقه می بیند از خود همان صدا را در‌می‌آورد که موقع دیدن آن کتاب.
 تولید کتاب پارچه‌ای چقدرسرمایه می‌خواهد؟ خودتان با چه سرمایه شروع کردید؟
بیراه نیست اگر بگویم با هیچ سرمایه‌ای کار را شروع کردم. شروع کارم به این صورت بود که 10کتاب درست می‌کردم و می‌فروختم و با سودش ملزومات کار را می‌خریدم و دوباره 10کتاب تولید می‌کردم. علت این که به این صورت کار می‌کردم این بود که قبلا چاپخانه داشتم و وام گرفته بودم ولی هرچه سود می‌کردم برای اقساط وام خرج می‌شد؛ بنابراین دیگر نمی‌خواستم از تسهیلات‌بانکی استفاده کنم و به همان داشته اندک خودم قناعت می‌کردم.
 ولی سرانجام کارتان به گرفتن تسهیلات کشید، درست است؟
علت آن هم زلزله سی‌سخت بود. وقتی در شهرمان زلزله رخ داد پیامکی برایم آمد که بنیاد‌برکت برای اشتغالزایی جلسه‌ای ترتیب داده است. به دلم افتاد که در این جلسه شرکت کنم گرچه چشمداشتی برای گرفتن وام و این قبیل مسائل نداشتم. روزی که به جلسه رفتم چند نمونه از تولیداتم را با خودم بردم. آنجا آقای کارشناسی بود که وقتی کتاب‌های پارچه‌ای را دید خیلی از آنها استقبال کرد و جویای کارم شد.
آن زمان چون چرخ خیاطی نداشتم طرح‌ها را به سه خانم می‌دادم و آنها در خانه‌شان کارها را می‌دوختند و به من تحویل می‌دادند و من هم آنها را سرهم می‌کردم تا تبدیل به کتاب شوند‌ اما کارشناس بنیاد‌برکت گفت حیف است این کارها با این سبک انجام شود و پیشنهاد داد کارم را توسعه بدهم؛ بنابراین وام گرفتم و در طبقه‌پایین خانه‌ام شروع به کار کردم.
 این وام تا چه حد کمک‌حالتان بود؟
سه چرخ خیاطی و مقدار زیادی پارچه و نمد خریدم و کاری را که تا قبل از آن با چنگ و دندان پیش می‌بردم بعد از آن با فراغت بیشتری انجام دادم.
 حالا از پس پرداخت قسط‌ها برمی‌آیید و توانسته‌اید سرمایه‌ای برای خود جمع کنید؟
بله خدا را شکر؛ البته شرایط کرونایی روی کارمان خیلی اثر دارد ولی هر‌طور که هست سفارش می‌گیریم و کارها را پیش می‌بریم. الان به غیر از خودم در کارگاه‌مان چهار خانم مشغول کار هستند و سه خانم هم در خانه‌شان با ما همکاری می‌کنند که امید همه آنها به این کارگاه و تولیدات آن است. اکنون همه ما انگیزه بالایی داریم و چون کارمان شیرین است از پس سفارش‌ها برمی‌آییم.
 آیا قصد توسعه کسب‌وکارتان را دارید؟
مسلما هرکسی رویای بزرگ‌شدن و رشدکردن دارد ولی چون زلزله کار ما را خیلی تحت‌تاثیر قرار داد و مانع پیشرفت و جان‌گرفتن کار، آن‌طور که شایسته بود، شد تقریبا چند ماهی است که مجال خوب کار‌کردن را پیدا کرده‌ایم. تمرکزمان هم فعلا روی کیفیت کار و در حد تعادل نگه‌داشتن قیمت محصولات است چون دلم نمی‌خواهد در این اوضاع اقتصادی که اغلب مردم مشکل مالی دارند کتاب‌های پارچه‌ای به یک کالای لوکس تبدیل شوند و خانواده‌ها نتوانند آنها را بخرند.