دیدنی‌هایی که به گفتن در نمی‌آیند

هر آنچه باید درباره تجربه‌های نزدیک به مرگ بدانیم

دیدنی‌هایی که به گفتن در نمی‌آیند

اگر سری به فضای مجازی زده باشید، یکی از بحث‌های داغ این روزها در فضای مجازی، بازنشر و نقد مقاطعی از برنامه «زندگی پس از زندگی» شبکه چهار سیماست. در این بازنشرها برخی به‌طور قطعی در مقام انکار این دست از تجربه و روایت‌ها برآمده‌اند، برخی نقدهایی نوشته‌اند و بعضی دیگر موضع‌شان تأییدی نسبت به روایت‌های این برنامه است. ما در این گفت‌وگوی تفصیلی به ارائه تاریخچه‌ای کلی از حوزه مطالعاتی تجربه نزدیک به مرگ، تبیین فلسفی تجربه نزدیک به مرگ، معرفی مؤلفه‌ها در تشخیص صدق و کذب این تجربه‌ها و معرفی مؤلفه‌های مشترک در تجربه نزدیک به مرگ پرداخته‌ایم. متن پیش‌رو ، گزارشی از گفت‌وگوی جام‌جم با دکتر مهدی غیاثوند، استادیار گروه فلسفه دانشگاه خوارزمی است. او در ابتدا تاریخچه‌ای از آغاز مطالعات تجربه نزدیک به مرگ را بیان می‌کند و می‌گوید کسی که پیش از همه توجه‌ها را به سمت تجربه‌های نزدیک به مرگ جلب کرد‌، ریموند مودی، پزشکی آمریکایی است که مطالعات فلسفی نیز داشت و برای نخستین‌بار او بود که از اصطلاح Near-death Experience یا همان تجربه نزدیک به مرگ استفاده کرد.

 دکتر غیاثوند معتقد است مطالعات در حوزه تجربه نزدیک به مرگ در ایران از اواخر دهه 70 شمسی با ترجمه کتاب زندگی پس از زندگی آغاز شد و سپس در دهه 80، نخستین نمونه از جمع‌آوری داده‌ها در این حوزه را مشاهده می‌کنیم. او برای اثبات این تجربه‌ها از استدلال کمیت فراوان و تنوع کیفی تجربه‌های نزدیک به مرگ استفاده 
می‌کند. 
دکتر غیاثوند در این گفت‌وگو همچنین به این پرسش پاسخ داده است که چگونه می‌توانیم باور کنیم تجربه نزدیک به مرگ دروغ نیست یا ما با یک شیادی جمعی روبه‌رو نیستیم؟ 
او درباره مصادیق مختلف تجربه‌گران در زیست‌بوم، فرهنگ، دین و جغرافیای مختلف عنوان می‌کند:
«وقتی افراد در فرهنگ خاصی قرار دارند مانند تجربه‌گران برنامه زندگی پس از زندگی 
شبکه چهار؛ در تعریف تجربه‌شان از آموزه‌های شیعی و اعتقادات دینی مثل ائمه نام می‌برند و تا حدودی روایت‌شان درون دینی به‌نظر می‌رسد. ممکن است این احتمال بر‌بیاید که ما با مصداق‌هایی از شیادی روبه‌رو هستیم یا افرادی که متوهم هستند.  ماجرا این‌گونه است که وقتی ما با پدیده‌ای روبه‌رو هستیم که به بیان درنمی‌آید و گفتن آن سخت است، طبیعی است وقتی بخواهیم آن را تعریف کنیم؛ بافت‌مند، تاریخ‌مند، موقعیت‌مند و در نهایت فرهنگ‌مند می‌شود.  یعنی بودایی با رنگ و بوی بودا آن را تجربه می‌کند و در اینجا با رنگ و بوی فرهنگ و مذهب شیعی تجربه می‌شود. مسأله این است که این فرآیند گریزناپذیر است که به هرحال وقتی تجربه در حال شکل گرفتن است براساس آگاهی شخص، آن تجربه به‌وجود می‌آید و در بیان هم همین‌گونه است. بنابراین اگر بگوییم شکل‌گیری تجربه تحت تاثیر ادیان است، کمیت تجربه‌گران این مسأله را رد می‌کند اما ادیان در کیفیت تجربه موثر هستند و در واقع نه تنها ادیان بلکه زمانه در بیان تجربه‌ها تاثیرگذار بوده و وقتی قرار است تحقق پیدا کند، در کیفیت تحقق متفاوت هستند.» 
دکتر غیاثوند معتقد است که «تجربه‌های گزارشگران در همین چند دهه فعالیت NDE از نظر کمیت آن‌چنان بالاست که به‌سختی می‌توان دیده بر این حجم کمیت فرو بست و همه آنها را شیادی دانست. در دهه80 گزارش‌هایی از هشت میلیون آمریکایی ثبت شده است و این درحالی است که این حجم بالا از گزارش تنها مختص به یک دهه است. 
در ایران نیز چنین است و وقتی یک نمونه به میان می‌آید افراد دیگری نیز تجربه‌های جدیدی را روایت می‌کنند. همچنین نمونه‌های ثبت شده و ثبت نشده آنقدر زیاد است که تا حدودی انکار آن چندصد میلیون تجربه از عقل فلسفی و خرد 
به دور است. 
مؤلفه دیگر، کیفیت است. گاهی ممکن است جمعیت عظیمی ادعایی کنند ولی همه آنها از یک فرقه یا یک مذهب دینی یا یک طایفه قومی باشند. 
در اینجا هرقدر کمیت بالا باشد اما اگر همچنان نسبت به کیفیت مسأله شک وجود داشته باشد، کیفیت و تنوع در این کمیت پاسخی برای این شکاکیت است، چرا که ما در این تجربه‌ها با تنوع نوعی، نژادی، سن و سالی، جغرافیایی، ویژگی‌های فیزیکی، سنت‌ها، باورهای دینی و قومیت‌ها روبه‌رو هستیم و نهایتا در حداقلی‌ترین حالت ممکن به ما می‌فهمانند که این مسأله پدیده‌ای 
جدی است.»

زینب مرزوقی - فرهنگ و اندیشه