پیشه شاعران

نگاهی به مشاغل 4شاعر معروف معاصر

پیشه شاعران

شاعری شغل است؟ نمی‌دانیم اما حداقل یک ذهنیت غالب عجیبی وجود دارد که نمی‌توان پذیرفت شاعرهای معروف ایران به کاری غیر از شعر مشغول باشند. برای ما همواره به نظر می‌رسد شاعرها فقط شاعرند و خرج زندگی‌شان از شعرهایی که می‌گویند، تامین می‌شود اما واقعیت چیز دیگری است و بسیاری از شاعران مشهور معاصر مخارج زندگی‌شان از راه دیگری می‌گذشته یا حداقل در سال‌های بسیاری این‌گونه بوده است. از حضور سهراب سپهری در اداره کشاورزی بگیرید تا کارمندی بانک توسط محمد حسین شهریار. از لابه‌لای گفته‌های خود این شاعران طی سال‌های فعالیت‌شان هم می‌توان به برخی از این مشاغل پی برد. جالب این‌که بسیاری هم همین تجربه شغلی را در آثار منظوم‌شان به کار گرفته‌اند.

شهریار-کارمند بانک
«شکر دارم که اگر خدمت بانکی کردم/ خدمت من همه در بانک کشاورزی بود.» حالا برای ما تصور این‌که با چکی وارد یک شعبه از بانک کشاورزی شویم و پشت باجه صندوقدار با چهره محمد حسین شهریار روبه‌رو شویم، سخت است اما در روزگاری این شاعر پرآوازه ایرانی کارمند بانک کشاورزی بوده و این تصویر خیالی کاملا واقعی بوده است. جالب این‌که همین شعر شهریار که سال‌ها کارمند بانک کشاورزی بوده، سر از تبلغیات تلویزیونی این بانک درآورد و معروف شد. او پیش از استخدام در بانک، در اداره ثبت اسناد مشهد و نیشابور هم سابقه کار داشته و البته می‌دانیم پیشتر از اینها هم دانشجوی رشته پزشکی بود و اگر درسش را رها نمی‌کرد، احتمالا سرنوشت دیگری در انتظارش بود.

سهراب سپهری- اداره کشاورزی
سهراب سپهری هم تجربه کار در اداره کشاورزی کاشان را دارد. هر چند سرنوشت او پس از آشنایی با مشفق کاشانی، تغییر کرد اما روایت خود سهراب درباره تجربه کارش در اداره کشاورزی خواندنی است. او می‌نویسد:«نمی‌دانم تابستان چه سالی ملخ به شهر ما هجوم آورد و زیان‌ها رساند. من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادی‌ها شدم. راستش را بخواهید حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. وقتی میان مزارع راه می‌رفتم، سعی می‌کردم پا روی ملخ‌ها نگذارم. اگر محصول را می‌خوردند، پیدا بود که گرسنه‌اند. منطق من ساده و هموار بود. روزها در آبادی زیر یک درخت دراز می‌کشیدم و پرواز ملخ‌ها را در هوا دنبال می‌کردم و اداره کشاورزی مزد خلسه مرا می‌پرداخت.» 

فریدون مشیری-اداره مخابرات 
فریدون مشیری را به نام شاعر پرآوازه کوچه‌ها به یاد می‌آوریم؛ شاعری که سروده‌هایش روی ملودی‌های بسیاری نشسته و برای جامعه ایرانی خاطره‌ها ساخته است. فریدون مشیری اما سال‌ها در مطبوعات کار کرد و چند سالی هم با شورای موسیقی و شعر رادیو همکاری داشت. البته شغل اصلی او چیز دیگری بود. خودش جایی در این باره می‌نویسد: «از استخدام در ادارات و زندگی کارمندی پرهیز داشتم اما در 18سالگی در وزارت پست و تلگراف مشغول به کار شدم. این کار 33سال ادامه پیدا کرد.» نکته جالب در دوره 33ساله کارمندی فریدون مشیری این است که بدانیم رضا سیدحسینی، مترجم نام‌آور ایران هم یکی از همکاران او در این اداره بود. 

احمدرضا احمدی -کانون پرورش فکری
حسین منزوی تدریس می‌کرد و چندسالی هم در رادیو و تلویزیون برنامه داشت. مهدی اخوان‌ثالث هم آن‌طور که گفته شده به واسطه حضور موسوی گرمارودی در انتشارات فرانکلین (انتشارات علمی و فرهنگی) سرویراستار شد و بالاخره پروین اعتصامی هم مدیر کتابخانه دانشسرای عالی تهران بود. هرچند این شغل‌ها بیراه به حوزه شعری این افراد نبود. احمدرضا احمدی هم در شغلی مشغول به فعالیت بود که خیلی فاصله با جهان ذهنی‌اش نداشت. او سال‌های سال از مهم‌ترین چهره‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود که در سمت مدیر مرکز تهیه نوار و صفحه برای کودکان و نوجوانان فعالیت می‌کرد. ایده‌های خلاقانه او باعث شد آثار مهمی در این دوره خلق شود. از ضبط صدای شاعران و زندگی موسیقیدان‌های جهان گرفته تا آوازهای محلی و قصه‌هایی برای کودکان.