قاعده فلسفی و ابربدهکار فامیلی
امید مهدینژاد طنزنویس
مردی به در منزل یکی از همسایگانش که مشاور حقوقی یک شرکت بزرگ تجاری بود رفت و گفت: ای مرد همسایه، من چندی پیش از تنی چند مبلغی پول قرض گرفتم تا با آن تهیه غذا راه بیندازم و پس از مدتی از سود حاصله قرض خود را ادا کنم اما راهاندازی
تهیه غذا مصادف با شیوع کرونا شد و در امر تهیه غذا شکست خوردم. اکنون مدتی است طلبکارها تماس میگیرند یا به در منزل مراجعه میکنند و پول خود را میخواهند و حتی یکی از آنها دیشب گفت اگر تا فردا پول او را ندهم مرا تبدیل به پول میکند. وی افزود: به نظر شما چه کنم که رضایت بدهند و دست از سر من بردارند تا اوضاع بهتر شود و بتوانم قرضم را پس بدهم؟ مرد همسایه فکری کرد و گفت: برای آنکه طلبکارها برای مدتی دست از سرت بردارند و طلب خود را مطالبه نکنند، روش اسکلیسم را در پی بگیر. مرد بدهکار گفت: یعنی چطوری؟ مرد همسایه گفت: هرگاه طلبکاری برای مطالبه طلب خود سراغت آمد به وی بگو: عدمالوجدان لایدلّ علی عدمالوجود و هرچه تکرار کردند تو هم این جمله را که یک قاعده فلسفی است تکرار کن. بدینترتیب آنها تصور میکنند تو از فرط مشکلات اسکلشدهای و برای مدتی دست از سرت برمیدارند. مرد بدهکار از مرد همسایه تشکر کرد و رفت و چند روز بعد بار دیگر به در منزل وی رفت. مرد همسایه در را باز کرد و گفت: خب، چطور شد؟ مرد بدهکار گفت: عدمالوجدان لایدلّ علی عدمالوجود. مرد همسایه گفت: خیلی خب، این را که من خودم یادت دادم. بگو ببینم نتیجهای داد یا نه؟ مرد بدهکار گفت: عدمالوجدان لایدلّ علی عدمالوجود. مرد همسایه گفت: اسکلبازی را کنار بگذار. بگو چطور شد؟ مرد بدهکار گفت: عدمالوجدان لایدلّ علی عدمالوجود و رفت. گفتنی است مرد همسایه هنوز نفهمیده که مرد بدهکار واقعا اسکلشده یا برای آن که پول شارژ را ندهد خود را به اسکلبازی زده است.
تهیه غذا مصادف با شیوع کرونا شد و در امر تهیه غذا شکست خوردم. اکنون مدتی است طلبکارها تماس میگیرند یا به در منزل مراجعه میکنند و پول خود را میخواهند و حتی یکی از آنها دیشب گفت اگر تا فردا پول او را ندهم مرا تبدیل به پول میکند. وی افزود: به نظر شما چه کنم که رضایت بدهند و دست از سر من بردارند تا اوضاع بهتر شود و بتوانم قرضم را پس بدهم؟ مرد همسایه فکری کرد و گفت: برای آنکه طلبکارها برای مدتی دست از سرت بردارند و طلب خود را مطالبه نکنند، روش اسکلیسم را در پی بگیر. مرد بدهکار گفت: یعنی چطوری؟ مرد همسایه گفت: هرگاه طلبکاری برای مطالبه طلب خود سراغت آمد به وی بگو: عدمالوجدان لایدلّ علی عدمالوجود و هرچه تکرار کردند تو هم این جمله را که یک قاعده فلسفی است تکرار کن. بدینترتیب آنها تصور میکنند تو از فرط مشکلات اسکلشدهای و برای مدتی دست از سرت برمیدارند. مرد بدهکار از مرد همسایه تشکر کرد و رفت و چند روز بعد بار دیگر به در منزل وی رفت. مرد همسایه در را باز کرد و گفت: خب، چطور شد؟ مرد بدهکار گفت: عدمالوجدان لایدلّ علی عدمالوجود. مرد همسایه گفت: خیلی خب، این را که من خودم یادت دادم. بگو ببینم نتیجهای داد یا نه؟ مرد بدهکار گفت: عدمالوجدان لایدلّ علی عدمالوجود. مرد همسایه گفت: اسکلبازی را کنار بگذار. بگو چطور شد؟ مرد بدهکار گفت: عدمالوجدان لایدلّ علی عدمالوجود و رفت. گفتنی است مرد همسایه هنوز نفهمیده که مرد بدهکار واقعا اسکلشده یا برای آن که پول شارژ را ندهد خود را به اسکلبازی زده است.