هفتگ جامجم پای حرف برخی پرستاران و خانوادههای شهدای مدافع سلامت نشسته است
درددل کادردرمان
حال روحیمان را دریابید
تصویر شهید علی صفرلو این روزها از ذهن بسیاری از مردم پاک شدهاست. او اما در اسفندماه سال 98 زمانی که ویروس کرونا تازه وارد کشور شده بود با لباس تمام سفید و ماسکی که به صورت داشت وسط بخش مراقبهای ویژه بیمارستان مدرس ایستاد و رو به دوربین خبر تلویزیون گفت: «مردم لطفا رعایت کنید.»
29 شهریور سال 99 اما ویروس کرونال ناجوانمردانه سراغ علی رفت و او را از همسر، دختر خردسال، پدر و مادر و برادرش مهدی گرفت. مهدی صفرلو که همکار برادر شهید و همسر برادرش در بیمارستان مدرس تهران است و در بخش آزمایشگاه این بیمارستان کار میکند از حال و روز این روزهای خانواده میگوید.
او توضیح میدهد که بنیاد شهید خردادماه امسال علی را بهعنوان شهید سلامت شناخت، مسؤولان وزارت بهداشت و درمان یک بخش در بیمارستان هم به نامش کردند و حقوق و مزایای او هم به خانواده بازمانده تعلق گرفت.
مهدی اما به ما میگوید که پول نه برای خود و نه برای خانوادهاش اهمیت ندارد زمانی که برادر دیگر نیست. او توضیح میدهد این روزها همه اعضای خانواده در یاس و ناامیدی زندگی میکنند. انگار علی بعد از رفتنش امید به زندگی و شور و شوق زندگیکردن را با خودش بردهاست. حالا این روزها همسر شهید سلامت صفرلو، هر روز صبح دختر خردسالش را به مهدکودک میبرد و خود در محل کارش در بخشهای بیمارستانی حاضر میشود و از بیماران پرستاری میکند. این روزمرگی اوست. هرچند مهدی میگوید همه اعضای خانواده از همسر و دختر خردسالش حمایت روحی و روانی میکنند اما شرایط روحی بازماندگان زیاد هم خوب نیست. بهخصوص شرایط مادر مهدی خیلی بد است.
برادر شهید صفرلو توضیح میدهد: «مادرم بیتابی میکند و یک چشمش اشک و چشم دیگرش خون است.» او توضیح میدهد مادرش تا نام «علی» را میشنود گریه میکند. مادر تنها فرزندش را میخواهد. مهدی بارها مادر را به مشاوره بردهاست. او میگوید هیچکدام از اعضای خانواده فرصت عزاداری را پیدا نکردند. شرایط روحی بد است و با وجود اینکه بارها مادر و همسر برادرش تحت حمایت رواندرمانگر بودند اما غم از دست دادن فرزند و همسر هنوز با آنهاست.
این کارشناس آزمایشگاه ادامه میدهد شرایط برای برادرزاده خردسالش از همه بدتر است. دختر خردسال بدون پدر نمیداند باید چه کار کند و انزوا و گوشهگیری تنها کاری است که کودک انجام میدهد.
مهدی نگران برادرزادهاش است. نگران آینده دختر خردسال و دوست دارد کسی از آنها حمایت عاطفی کند. او میگوید: «نه پول و نه مزایای دیگری برای من و اعضای خانوادهام مهم نیست. تنها چیزی که خانواده نیاز دارند، توجه است. ما دوست داریم یک نفر از مسؤولان دانشگاه علوم پزشکی، یک نفر از مدیران وزارت بهداشت و درمان یا یک نفر از نظام پزشکی سراغی از ما بگیرد.» آنها پرتوقع هم نیستند. انتظار ندارند کسی به دیدنشان برود، یک تماس کوچک هم برای آنها کافی است. آنها فقط انتظار دارند یک نفر حالشان را بپرسد و به آنها توجه کند.
باید هوای دخترم را داشته باشم
فرشته سلمانیان، همسر شهید شهروز کریمیان افسرده است. این را ما نمیگوییم. این را صدای خسته و ناراحتش میگوید. این را تمام کلمات و جملاتش میگوید. کلمات و جملاتی که بدون احساس، خسته و افسرده ادا میشود. حدود دو سال پیش اما شرایط فرشته اینگونه نبود. حالا حدود دو سال از پر کشیدن همسر سلمانیان میگذرد. بیستودوم اسفندماه بود که شهروز بعد از شیفت کاری در بخش آیسییوی بیمارستان فیاضبخش از گلودرد شکایت کرد. اما زمانی که چند روز بعد نفس او بند آمد و او را به بیمارستان رساندند سلمانیان فهمید که کرونا ریههای پدر دختر 15 سالهاش را درگیر کرده است. همه چیز اما به یکباره در دور تند افتاد. تنگینفس، اتصال به دستگاه تنفس مصنوعی و بعد نفسهایی که رفت و دیگر نیامد تا این که یک خط صاف و بدون چین در مونیتور تصویر پایانی زندگی همسر شد. هنوز هم بعد از مدتها یاد آن روز که میافتد صدایش دورگه میشود، بغض میکند و برای لحظهای سکوت تنها صدایش میشود. حالا زندگی برای فرشته تغییر کردهاست. او که در راه پرستاری همسر را از دست داد و خود سالها در شغل پرستاری فداکاریها کرده، خسته است. بعد از مدت زمان حدود دو سال هنوز پرونده شهادت همسر تعیین و تکلیف نشدهاست. از دانشگاه علوم پزشکی محل خدمت چند روز قبل با سلمانیان تماس گرفتند و گفتند که پروندهاش کامل شده و قرار است که به بنیاد شهید فرستاده شود تا دربارهاش تصمیم بگیرند. برای فرشته اما مهم نیست. او میگوید که برایش مهم نیست که نتیجه پرونده چه میشود. او تمام داشتههایش را از دست داده است، همسری را که عاشقانه دوست داشته برای خدمت فدا کرده و حالا شرایط شغلی خودش هم تغییر کردهاست. او میگوید: «حالا اولویتهای من تغییر کرده است. رسیدگی به دختر نوجوانم از همه چیز برایم مهمتر است.» به همین دلیل است که درخواست بازنشستگی داده. بعد از حدود 18 سال خدمت در حرفه پرستاری خسته از همه جا میخواهد که بازنشسته شود. او میگوید که از همه قول و قرارها و دروغهایی که به او گفته شده خسته است. همسر شهید کریمیان تنها یک درخواست دارد. فرشته ناامید از همه جا پنجشش ماهی میشود که درخواست بازنشستگی داده و امیدوار است که هرچه زودتر با درخواست او موافقت کنند. هرچند هنوز با بازنشستگیاش موافقت نشدهاست. او میگوید: «اگر با بازنشستگیام موافقت نکنند، استعفا میدهم.» این را که میگوید برای لحظهای صدایش آرام میشود. میگوید که دختر نوجوانش به مادر نیاز دارد و بعد از پدر او هم مادر بوده است و هم پدر. برای ساختن زندگی دوباره فرشته دوست دارد که دیگر پرستار نباشد تا شاید شکل زندگی را برای خود و فرزندش پرستاری کند و شرایط را بهبود دهد.
مطالبات ما بحق است
سیدعباس حسینی، پرستاری که در یکی از بیمارستانهای شهر آبادان کار میکند یک فهرست بلند بالا از مطالبات خود و همکارانش دارد. زمانی که از او درباره خواستههایش میپرسیم، توضیح میدهد تمام خواستههای جامعه پرستاری قانونی، بحق و معقول است. سیدعباس تاکید میکند هیچ کدام از همکارانش خواسته غیرمعمولی ندارند. آنها دوست دارند کار کنند ولی در شرایطی که امکان خدمت وجود داشتهباشد. او تعریف میکند شرایط کار کردن در بیمارستان سخت است و با شیوع ویروس کرونا در کشور شرایط برای کار کردن سختتر هم شدهاست. او از تعداد اندک نیروی کار در هر شیفت کاری میگوید.
از این که در هر شیفت تنها دو تا سه پرستار خدمت میکنند اما باید از 20 تا 30 بیمار پرستاری کنند. موضوع تعرفهگذاری خدمات پرستاران شاید مهمترین مطالبه او و دیگر همکارانش است که همه پرستاران چه در بیمارستانهای دولتی و چه در بیمارستانهای خصوصی خواستار اجراییشدن آن هستند. او توضیح میدهد حقوق و مزایای پرستاران همیشه پایین بوده است در صورتی که با اجرایی شدن تعرفهگذاری پرستاری تا حدودی بخشی از مطالبات در حوزه حقوق و مزایا حل میشود.
سیدعباس توضیح میدهد موضوع با اجرایی شدن تعرفهگذاری پرستاری، امکان به خدمت گرفتن پرستاران در بخشهای متنوع اتفاق میافتد. او به موضوع بهرهوری پرستاران در بخشهای متنوع اشاره میکند و توضیح میدهد پرستاران میتوانند در بخشهای متنوع کار کنند و اگر نگاه جامعه سلامت و مدیران به آنها تغییر کند، قدمهای مؤثر و بزرگی در بهبود شرایط سلامت در کشور به وجود میآید.
استخدام پرستاران شرکتی و تعیین وضعیت نیروها یکی دیگر از مطالباتی است که از نظر حسینی میتواند تا حدودی امنیت شغلی را به جامعه پرستاران هدیه دهد. از نظر این پرستار جوان به یک نیاز جامعه پرستاری هیچگاه توجه نمیشود و آن بخش حمایت روحی و روانی از آنهاست. او توضیح میدهد پرستاران با فشار کاری جمسی و روحی زیادی در محیط شغلی مواجهاند و همین میتواند به سلامت روحی و جسمی آنها صدمه بزند. از نظر سیدعباس حمایتهای روحی و جسمی از پرستاران میتواند به آنها کمک کند تا بهتر و مؤثرتر خدماترسانی کنند.
سیدعباس امیدوار است و میگوید با اینکه مشکلات زیادی در شغل پرستاری وجود دارد اما تلاشهای خوبی هم برای رفع نیازها و مشکلات این قشر انجام گرفتهاست.
این پرستار جوان توضیح میدهد درست است بسیاری از مسؤولان قول و قرارهای زیادی میدهند و حرف آنها هیچگاه به مرحله عمل نمیرسد، با وجود این پرستاران امیدوارند به بخشی از مطالباتشان جامعه عمل پوشانده شود. او از مسؤولان میخواهد به مشکلات پرستاران به صورت کلی نگاه کنند و سیاستگذاریها هم در راستای عمل به خواستهها تعیین شود.
از عوارض بعد از کرونا رنج میبرم
حسین علوی، پرستار 28 ساله بیمارستان شهدای پاکدشت هنوز چهره دوست صمیمیاش شهید رامین عزیزیفر را به خاطر دارد. حسین تازه کارش را به عنوان پرستار شروع کرده بود و با رامین همکار بود که ویروس کرونا در کشور شایع شد. پس از شیوع ویروس در کشور، او و دوستش مشغول خدمت به افراد مبتلا به بیماری شدند. بعد اما رامین به کرونا مبتلا شد و خیلی زود هم دوستش را تنها گذاشت. علوی هنوز از دوستش با آه و افسوس یاد میکند اما باید به عنوان پرستار به کارش ادامه میداد. به همین دلیل طرحش را گذراند و حالا هم به عنوان نیروی قراردادی در بیمارستان کار میکند. حسین اما در شرایط خوبی قرار ندارد. این پرستار جوان در انتظار استخدام شدن است. او به ما میگوید در همه بیمارستانهای کشور کمبود نیروی پرستار وجود دارد اما شرایط تبدیل وضعیت نیروها که امسال قرار بود انجام شود، به تعویق افتاده است. علوی حتی تمام بندها و شرایط استخدام را هم دارد اما با یک تصمیم تمام آروزهایش بر باد رفت؛ بعد از این که اعلام شد امسال استخدامی انجام نمیشود. این پرستار جوان توضیح میدهد درخواست او افزایش حقوق و مزایا نیست بلکه میخواهد شرایطش به عنوان یک پرستار ثابت شود و امنیت شغلی داشتهباشد. حسین توضیح میدهد به دلیل امنیت شغلی که وجود ندارد او و بسیاری از همکارانش به فکر مهاجرت هستند. علوی تاکید میکند با وجود سرانه پایین پرستار در بیمارستانهای کشور بسیاری از دوستانش تعداد شیفتهای زیاد را در ماه و در بیمارستان میگذرانند و فشار زیادی را متحمل میشوند. همه اینها باعث شده او و دیگران به فکر استعفا از شغلشان باشند.
حسین تعریف میکند در زمان پرستاری از بیماران دو بار به بیماری کرونا مبتلا شده و هرچند که جان سالم به در برده است اما این روزها از عوارض پس از بیماری رنج میبرد. او به نارسایی آدرنال مبتلا شده است؛ بیماریای که به شدت نادر است اما عفونت ویروسی عفونت ویروس کرونا باعث ابتلا شده است. این روزها او از خستگی مزمن، ضعف عضلانی، کاهش اشتها و وزن، دردهای شکمی، سرگیجه، فشار خون پایین و درد مفاصل رنج میبرد. هرچند علوی از شغلش ناراضی نیست و همچنان مشغول پرستاری از بیماران است اما این روزها خستهتر از قبل با عوارض بیماری که ناخواسته به وجود آمده است، کار میکند. او درخواستهای عجیبی ندارد. تنها چیزی که میخواهد تعیین وضعیت استخدامیاش با توجه به قولی که به او دادهاند، است. او دوست دارد در کشور خودش کار کند و به شهروندان ایرانی خدمات بدهد اما این پرستار جوان هم نیاز به حمایت دارد. میخواهد کسی از نظر روحی و امنیت شغلی به او اطمینان خاطر دهد تا با فراغ بال کار کند.
تصویر شهید علی صفرلو این روزها از ذهن بسیاری از مردم پاک شدهاست. او اما در اسفندماه سال 98 زمانی که ویروس کرونا تازه وارد کشور شده بود با لباس تمام سفید و ماسکی که به صورت داشت وسط بخش مراقبهای ویژه بیمارستان مدرس ایستاد و رو به دوربین خبر تلویزیون گفت: «مردم لطفا رعایت کنید.»
29 شهریور سال 99 اما ویروس کرونال ناجوانمردانه سراغ علی رفت و او را از همسر، دختر خردسال، پدر و مادر و برادرش مهدی گرفت. مهدی صفرلو که همکار برادر شهید و همسر برادرش در بیمارستان مدرس تهران است و در بخش آزمایشگاه این بیمارستان کار میکند از حال و روز این روزهای خانواده میگوید.
او توضیح میدهد که بنیاد شهید خردادماه امسال علی را بهعنوان شهید سلامت شناخت، مسؤولان وزارت بهداشت و درمان یک بخش در بیمارستان هم به نامش کردند و حقوق و مزایای او هم به خانواده بازمانده تعلق گرفت.
مهدی اما به ما میگوید که پول نه برای خود و نه برای خانوادهاش اهمیت ندارد زمانی که برادر دیگر نیست. او توضیح میدهد این روزها همه اعضای خانواده در یاس و ناامیدی زندگی میکنند. انگار علی بعد از رفتنش امید به زندگی و شور و شوق زندگیکردن را با خودش بردهاست. حالا این روزها همسر شهید سلامت صفرلو، هر روز صبح دختر خردسالش را به مهدکودک میبرد و خود در محل کارش در بخشهای بیمارستانی حاضر میشود و از بیماران پرستاری میکند. این روزمرگی اوست. هرچند مهدی میگوید همه اعضای خانواده از همسر و دختر خردسالش حمایت روحی و روانی میکنند اما شرایط روحی بازماندگان زیاد هم خوب نیست. بهخصوص شرایط مادر مهدی خیلی بد است.
برادر شهید صفرلو توضیح میدهد: «مادرم بیتابی میکند و یک چشمش اشک و چشم دیگرش خون است.» او توضیح میدهد مادرش تا نام «علی» را میشنود گریه میکند. مادر تنها فرزندش را میخواهد. مهدی بارها مادر را به مشاوره بردهاست. او میگوید هیچکدام از اعضای خانواده فرصت عزاداری را پیدا نکردند. شرایط روحی بد است و با وجود اینکه بارها مادر و همسر برادرش تحت حمایت رواندرمانگر بودند اما غم از دست دادن فرزند و همسر هنوز با آنهاست.
این کارشناس آزمایشگاه ادامه میدهد شرایط برای برادرزاده خردسالش از همه بدتر است. دختر خردسال بدون پدر نمیداند باید چه کار کند و انزوا و گوشهگیری تنها کاری است که کودک انجام میدهد.
مهدی نگران برادرزادهاش است. نگران آینده دختر خردسال و دوست دارد کسی از آنها حمایت عاطفی کند. او میگوید: «نه پول و نه مزایای دیگری برای من و اعضای خانوادهام مهم نیست. تنها چیزی که خانواده نیاز دارند، توجه است. ما دوست داریم یک نفر از مسؤولان دانشگاه علوم پزشکی، یک نفر از مدیران وزارت بهداشت و درمان یا یک نفر از نظام پزشکی سراغی از ما بگیرد.» آنها پرتوقع هم نیستند. انتظار ندارند کسی به دیدنشان برود، یک تماس کوچک هم برای آنها کافی است. آنها فقط انتظار دارند یک نفر حالشان را بپرسد و به آنها توجه کند.
باید هوای دخترم را داشته باشم
فرشته سلمانیان، همسر شهید شهروز کریمیان افسرده است. این را ما نمیگوییم. این را صدای خسته و ناراحتش میگوید. این را تمام کلمات و جملاتش میگوید. کلمات و جملاتی که بدون احساس، خسته و افسرده ادا میشود. حدود دو سال پیش اما شرایط فرشته اینگونه نبود. حالا حدود دو سال از پر کشیدن همسر سلمانیان میگذرد. بیستودوم اسفندماه بود که شهروز بعد از شیفت کاری در بخش آیسییوی بیمارستان فیاضبخش از گلودرد شکایت کرد. اما زمانی که چند روز بعد نفس او بند آمد و او را به بیمارستان رساندند سلمانیان فهمید که کرونا ریههای پدر دختر 15 سالهاش را درگیر کرده است. همه چیز اما به یکباره در دور تند افتاد. تنگینفس، اتصال به دستگاه تنفس مصنوعی و بعد نفسهایی که رفت و دیگر نیامد تا این که یک خط صاف و بدون چین در مونیتور تصویر پایانی زندگی همسر شد. هنوز هم بعد از مدتها یاد آن روز که میافتد صدایش دورگه میشود، بغض میکند و برای لحظهای سکوت تنها صدایش میشود. حالا زندگی برای فرشته تغییر کردهاست. او که در راه پرستاری همسر را از دست داد و خود سالها در شغل پرستاری فداکاریها کرده، خسته است. بعد از مدت زمان حدود دو سال هنوز پرونده شهادت همسر تعیین و تکلیف نشدهاست. از دانشگاه علوم پزشکی محل خدمت چند روز قبل با سلمانیان تماس گرفتند و گفتند که پروندهاش کامل شده و قرار است که به بنیاد شهید فرستاده شود تا دربارهاش تصمیم بگیرند. برای فرشته اما مهم نیست. او میگوید که برایش مهم نیست که نتیجه پرونده چه میشود. او تمام داشتههایش را از دست داده است، همسری را که عاشقانه دوست داشته برای خدمت فدا کرده و حالا شرایط شغلی خودش هم تغییر کردهاست. او میگوید: «حالا اولویتهای من تغییر کرده است. رسیدگی به دختر نوجوانم از همه چیز برایم مهمتر است.» به همین دلیل است که درخواست بازنشستگی داده. بعد از حدود 18 سال خدمت در حرفه پرستاری خسته از همه جا میخواهد که بازنشسته شود. او میگوید که از همه قول و قرارها و دروغهایی که به او گفته شده خسته است. همسر شهید کریمیان تنها یک درخواست دارد. فرشته ناامید از همه جا پنجشش ماهی میشود که درخواست بازنشستگی داده و امیدوار است که هرچه زودتر با درخواست او موافقت کنند. هرچند هنوز با بازنشستگیاش موافقت نشدهاست. او میگوید: «اگر با بازنشستگیام موافقت نکنند، استعفا میدهم.» این را که میگوید برای لحظهای صدایش آرام میشود. میگوید که دختر نوجوانش به مادر نیاز دارد و بعد از پدر او هم مادر بوده است و هم پدر. برای ساختن زندگی دوباره فرشته دوست دارد که دیگر پرستار نباشد تا شاید شکل زندگی را برای خود و فرزندش پرستاری کند و شرایط را بهبود دهد.
مطالبات ما بحق است
سیدعباس حسینی، پرستاری که در یکی از بیمارستانهای شهر آبادان کار میکند یک فهرست بلند بالا از مطالبات خود و همکارانش دارد. زمانی که از او درباره خواستههایش میپرسیم، توضیح میدهد تمام خواستههای جامعه پرستاری قانونی، بحق و معقول است. سیدعباس تاکید میکند هیچ کدام از همکارانش خواسته غیرمعمولی ندارند. آنها دوست دارند کار کنند ولی در شرایطی که امکان خدمت وجود داشتهباشد. او تعریف میکند شرایط کار کردن در بیمارستان سخت است و با شیوع ویروس کرونا در کشور شرایط برای کار کردن سختتر هم شدهاست. او از تعداد اندک نیروی کار در هر شیفت کاری میگوید.
از این که در هر شیفت تنها دو تا سه پرستار خدمت میکنند اما باید از 20 تا 30 بیمار پرستاری کنند. موضوع تعرفهگذاری خدمات پرستاران شاید مهمترین مطالبه او و دیگر همکارانش است که همه پرستاران چه در بیمارستانهای دولتی و چه در بیمارستانهای خصوصی خواستار اجراییشدن آن هستند. او توضیح میدهد حقوق و مزایای پرستاران همیشه پایین بوده است در صورتی که با اجرایی شدن تعرفهگذاری پرستاری تا حدودی بخشی از مطالبات در حوزه حقوق و مزایا حل میشود.
سیدعباس توضیح میدهد موضوع با اجرایی شدن تعرفهگذاری پرستاری، امکان به خدمت گرفتن پرستاران در بخشهای متنوع اتفاق میافتد. او به موضوع بهرهوری پرستاران در بخشهای متنوع اشاره میکند و توضیح میدهد پرستاران میتوانند در بخشهای متنوع کار کنند و اگر نگاه جامعه سلامت و مدیران به آنها تغییر کند، قدمهای مؤثر و بزرگی در بهبود شرایط سلامت در کشور به وجود میآید.
استخدام پرستاران شرکتی و تعیین وضعیت نیروها یکی دیگر از مطالباتی است که از نظر حسینی میتواند تا حدودی امنیت شغلی را به جامعه پرستاران هدیه دهد. از نظر این پرستار جوان به یک نیاز جامعه پرستاری هیچگاه توجه نمیشود و آن بخش حمایت روحی و روانی از آنهاست. او توضیح میدهد پرستاران با فشار کاری جمسی و روحی زیادی در محیط شغلی مواجهاند و همین میتواند به سلامت روحی و جسمی آنها صدمه بزند. از نظر سیدعباس حمایتهای روحی و جسمی از پرستاران میتواند به آنها کمک کند تا بهتر و مؤثرتر خدماترسانی کنند.
سیدعباس امیدوار است و میگوید با اینکه مشکلات زیادی در شغل پرستاری وجود دارد اما تلاشهای خوبی هم برای رفع نیازها و مشکلات این قشر انجام گرفتهاست.
این پرستار جوان توضیح میدهد درست است بسیاری از مسؤولان قول و قرارهای زیادی میدهند و حرف آنها هیچگاه به مرحله عمل نمیرسد، با وجود این پرستاران امیدوارند به بخشی از مطالباتشان جامعه عمل پوشانده شود. او از مسؤولان میخواهد به مشکلات پرستاران به صورت کلی نگاه کنند و سیاستگذاریها هم در راستای عمل به خواستهها تعیین شود.
از عوارض بعد از کرونا رنج میبرم
حسین علوی، پرستار 28 ساله بیمارستان شهدای پاکدشت هنوز چهره دوست صمیمیاش شهید رامین عزیزیفر را به خاطر دارد. حسین تازه کارش را به عنوان پرستار شروع کرده بود و با رامین همکار بود که ویروس کرونا در کشور شایع شد. پس از شیوع ویروس در کشور، او و دوستش مشغول خدمت به افراد مبتلا به بیماری شدند. بعد اما رامین به کرونا مبتلا شد و خیلی زود هم دوستش را تنها گذاشت. علوی هنوز از دوستش با آه و افسوس یاد میکند اما باید به عنوان پرستار به کارش ادامه میداد. به همین دلیل طرحش را گذراند و حالا هم به عنوان نیروی قراردادی در بیمارستان کار میکند. حسین اما در شرایط خوبی قرار ندارد. این پرستار جوان در انتظار استخدام شدن است. او به ما میگوید در همه بیمارستانهای کشور کمبود نیروی پرستار وجود دارد اما شرایط تبدیل وضعیت نیروها که امسال قرار بود انجام شود، به تعویق افتاده است. علوی حتی تمام بندها و شرایط استخدام را هم دارد اما با یک تصمیم تمام آروزهایش بر باد رفت؛ بعد از این که اعلام شد امسال استخدامی انجام نمیشود. این پرستار جوان توضیح میدهد درخواست او افزایش حقوق و مزایا نیست بلکه میخواهد شرایطش به عنوان یک پرستار ثابت شود و امنیت شغلی داشتهباشد. حسین توضیح میدهد به دلیل امنیت شغلی که وجود ندارد او و بسیاری از همکارانش به فکر مهاجرت هستند. علوی تاکید میکند با وجود سرانه پایین پرستار در بیمارستانهای کشور بسیاری از دوستانش تعداد شیفتهای زیاد را در ماه و در بیمارستان میگذرانند و فشار زیادی را متحمل میشوند. همه اینها باعث شده او و دیگران به فکر استعفا از شغلشان باشند.
حسین تعریف میکند در زمان پرستاری از بیماران دو بار به بیماری کرونا مبتلا شده و هرچند که جان سالم به در برده است اما این روزها از عوارض پس از بیماری رنج میبرد. او به نارسایی آدرنال مبتلا شده است؛ بیماریای که به شدت نادر است اما عفونت ویروسی عفونت ویروس کرونا باعث ابتلا شده است. این روزها او از خستگی مزمن، ضعف عضلانی، کاهش اشتها و وزن، دردهای شکمی، سرگیجه، فشار خون پایین و درد مفاصل رنج میبرد. هرچند علوی از شغلش ناراضی نیست و همچنان مشغول پرستاری از بیماران است اما این روزها خستهتر از قبل با عوارض بیماری که ناخواسته به وجود آمده است، کار میکند. او درخواستهای عجیبی ندارد. تنها چیزی که میخواهد تعیین وضعیت استخدامیاش با توجه به قولی که به او دادهاند، است. او دوست دارد در کشور خودش کار کند و به شهروندان ایرانی خدمات بدهد اما این پرستار جوان هم نیاز به حمایت دارد. میخواهد کسی از نظر روحی و امنیت شغلی به او اطمینان خاطر دهد تا با فراغ بال کار کند.
تیتر خبرها
-
نبودن گنجشکها یعنی مرگ
-
وضعیت اورژانسی پرستاری در ایران
-
قصه دو سال دفاع مقدس
-
چه کسی دست برتر را دارد؟
-
مسافر به خانه برگشت
-
اولتیماتوم پوتین به بایدن
-
درددل کادردرمان
-
قاتل، سرهنگ قلابی بود
-
مسافر به خانه برگشت
-
یک چادر بزرگ سفید پر از «شقایق»
-
نظام پزشکسالار علیه پرستاران
-
افتتاح طرحهای ستاد اجرایی فرمان امام در کوی دانشگاه تهران