فروش به هرقیمتی در تئاتر

فروش به هرقیمتی در تئاتر

هرچقدر سینما توانسته تا حدودی خودش را از زیر بار كرونا بیرون بكشد و كمر راست كند، حتی در همین اوضاع نابه‌سامان گیشه، در هول و ولای سلامتی مردم و كشمكش واكسن و ویروس با فیلم دینامیت، ركورد فروش ریالی سینمای ایران را بشكند، تئاتر هنوز به مسیر هموار خودش برنگشته و نیاز به زمان و حمایت بیشتری دارد تا روی پای خودش بایستد و ادامه دهد. گرچه چهره‌ها و جوانان تئاتری به‌تدریج و در این چند وقت اخیر به سالن‌های تئاتر برگشته‌اند و به سهم خود، برای بازگشت تماشاگران اعتمادسازی می‌كنند، حتی برخی نمایش‌ها همچون بانوی محبوب من به كارگردانی گلاب آدینه، در همه شب‌ها و با ظرفیت 50 درصدی سالن، پر از تماشاگر است و بلیت‌ها خیلی زودتر از موعد پیش‌خرید می‌شوند، اما هنوز نمی‌توانیم بگوییم تئاتر ما به این زودی با یك گل و گلاب بهار می‌شود.
خبری كه روز گذشته در مهر منتشر شد، حكایت از اوضاع نه چندان خوب تئاتر دارد؛ آن هم از سوی رئیس تماشاخانه ایرانشهر كه یكی از مهم‌ترین و محبوب‌ترین مجموعه‌های نمایشی كشور است. مجید رجبی‌معمار با اشاره به بحران شدید مالی كه گریبانگیر این مجموعه هنری شده است، گفت: «با توجه به شرایط خاصی كه پیش‌آمده، برای تأمین هزینه‌ها و تلاش برای گذر از بحران مالی، ناچار هستیم علی‌رغم میل باطنی تغییراتی را در رویه‌های جاری انجام دهیم، ما پیشتر مبلغ ناچیزی تحت عنوان كف فروش دریافت می‌كردیم و اكنون با توجه به شرایط پیش‌‌آمده، ناچار هستیم مبلغ كف فروش را به دو میلیون تومان برای هربار اجرا افزایش دهیم.»
البته همان‌طور كه رئیس تماشاخانه ایرانشهر اشاره كرده، هزینه‌های كمرشكن دوران كرونا در تركیب با افزایش هزینه‌های دیگر، تعطیلات مكرر، ظرفیت فروش 50 درصد سالن و حمایت نشدن از سوی اداره‌كل هنرهای نمایشی، او را ناچار به این تصمیم‌گیری كرده است. اما همین مساله می‌تواند هم گروه‌های تئاتری به‌ویژه جوان‌ترها و هنرمندان جویای نام را بیشتر از اینها تحت فشار قرار دهد و هم می‌تواند روی كیفیت و سمت و سوی اجراها تاثیر منفی بگذارد. كف دو میلیون تومان فروش در هر نوبت اجرا، حتی برای نمایش‌های چهره‌دار و به كارگردانی و با حضور بازیگران مطرح هم می‌تواند استرس‌زا باشد، چه رسد به گروه‌های جوان‌تر و كم یا بی‌نام و نشان كه باید با ترس و وحشت نرسیدن به این میزان فروش را هر روز و شب به جان بخرند و به نگرانی‌های دیگرشان بیفزایند. در چنین شرایطی، احتمالا كارگردان‌ها و گروه‌های تئاتری ترجیح می‌دهند در این رقابت نفسگیر و پرتعلیق و بعد از انتظار طولانی و رسیدن نوبت اجرا به آنها، به سمت و سویی بروند كه فروش در اولویت باشد و ذوق، خلاقیت، هنرمندی و آن وجوه فرهیختگی و هنری نمایش در مراحل بعدی، چون ممكن است دگراندیشیدن آنها و نگاه متفاوت، خلاقانه و مستقل هنری‌شان در چنین وضعیتی خریدار نداشته باشد و به محض این‌كه به پایین‌تر از كف فروش برسند، باید عرصه را به گروه‌های دیگر واگذار كنند. اتفاقی كه چند سال است در سینمای ایران هم 
رخ می‌دهد و در ترافیك اكران و رقابت فشرده فیلم‌ها، فیلم‌هایی كه «چیزی» برای عرضه و فروش در گیشه نداشته باشند و نتوانند به كف فروش برسند، در دو هفته و چه‌بسا كمتر باید جل و پلاس‌شان را جمع كنند و بروند. به نظر می‌رسد با این تصمیمات به‌ظاهر ناگزیر و در صورت حمایت نشدن از سوی ارشاد، شهرداری و نهادهای مسوول، این وضعیت فروش به هر قیمتی در گیشه، دامن تئاتر را هم بگیرد و فضای نمایش‌های اندیشه‌ورز، به‌زودی دست‌كمی از تئاتر آزاد نداشته باشد.