من بیمار روانی‌ام‌!

سنگ‌پران مرگبار پایتخت دستگیر شد

من بیمار روانی‌ام‌!

 مرد میانسال که اقدام به سنگ‌پرانی مرگبار در بزرگراه‌های تهران کرده بود، در جریان آخرین سنگ‌پرانی‌هایش بازداشت شد. او می‌گوید بیمار روانی است و تاکنون باعث مرگ یک زن و مرد، مصدومیت شش نفر و تخریب 8دستگاه خودرو شده‌است.
به گزارش خبرنگار جام‌جم، صبح دوازدهم آذر امسال راننده 48 ساله خودروی پرایدی در بزرگراه شیخ فضل‌ا...، حدفاصل یادگار امام(ره) هدف برخورد قطعه سنگی قرار گرفت و فوت کرد. علاوه برآن سه خودروی عبوری نیز هدف اصابت سنگ قرار گرفته و رانندگان آن مصدوم شدند. معلوم نبود که این سنگ‌ها چطور به سمت خودروهای عبوری پرت شده‌است. ماموران ابتدا تصور می‌کردند مصالح از ساختمان نیمه‌کاره‌ای در آن منطقه روی خودروها پرت شده‌است. اما در بازبینی فیلم‌های دوربین‌های مداربسته بزرگراه با صحنه عجیبی رو‌به‌رو شدند. تصاویر نشان داد مردی در مدت پنج ثانیه سنگ‌ها را به سمت خودروها پرت کرده و متواری شده‌است.
ماموران در جست‌و‌جوی سنگ‌پران وحشت‌آفرین بودند که در این رابطه تعدادی از افراد معتاد را هم به‌عنوان مظنون بازداشت کردند اما چون نقشی در ماجرا نداشتند، آزاد شدند. تحقیقات ادامه داشت تا این‌که صبح نهم دی امسال وقوع حادثه مشابه دیگری سنگ‌پرانی این‌بار در بزرگراه نواب و زیر پل نهم دی به بازپرس جنایی و تیم تحقیق ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران گزارش شد. بررسی‌های اولیه آنها نشان داد، دو خودروی تیبا و پراید تخریب و دو مرد که رانندگان آن بودند مصدوم و راهی بیمارستان شدند. اما راننده 45 ساله خودروی ساندرو که خانم معلمی بوده به‌دلیل شدت صدمات در محل فوت کرده‌است.
بازبینی فیلم‌های مداربسته در بزرگراه نشان داد، این سنگ‌پرانی نیز توسط همان متهم تحت تعقیب رخ داده‌است.
در ادامه تحقیقات هویت زن کشته شده که فرزند یکی از شهدای جنگ تحمیلی بود به‌دست آمد. با شناسایی اقوام وی معلوم شد او سمیه ستوده نیک‌نژاد بوده که آن روز سراغ دایی خود می‌رفته تا با هم راهی شهرستان شوند.
دو هفته از مرگ این خانم معلم گذشته بود که صبح پنجشنبه بیست‌و‌سوم دی امسال تماس‌های تلفنی مردمی به پلیس‌110 ‌تهران شروع شد؛ آنها می‌گفتند مردی را در فاصله کمی پایین‌تر از پل نهم دی دیدند که با سنگ‌پراکنی‌ها خودروی سمندو پژو 206 را تخریب کرده‌است. زمانی که ماموران به آنجا رسیدند او فرار کرده بود اما فیلم دوربین‌ها نشان داد او همان متهم فراری بوده‌است. سرانجام گشت کلانتری ابوسعید توانستند ساعاتی بعد از ماجر‌ا متهم فراری را که حوالی خیابان امام خمینی‌(ره) پرسه می‌زد، بازداشت کند.
ساعتی بعد از دستگیری متهم، او برای تحقیقات به شعبه سوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران  منتقل شد و گفت: مادرم 10سال قبل فوت کرد. خانواده‌ام و طایفه او مرا مقصر مرگش می‌دانستند. از سویی خواهر و برادرم به عناوین مختلف مرا اذیت کرده و اعصابم را به‌هم ریخته بودند. بیماری روحی دارم. رفتارهای مردم جامعه نیز مرا ناراحت می‌کرد و عذابم می‌داد، شرایط دست به دست هم داد تا از جامعه و مردم انتقام بگیرم. به اتوبان و بزرگراه‌های سطح تهران رفته و با بلوک‌های سیمانی و قطعات سنگ، سمت خودروها سنگ‌پرانی می‌کردم و فکر نمی‌کردم باعث مرگ و مصدومیت افراد شوم.
بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران در‌باره آخرین روند تحقیقات به جام‌جم گفت: با اعتراف متهم برای او به اتهام مباشرت در دو فقره قتل عمد و مصدومیت افراد، تخریب خودروی رانندگان قرار بازداشت موقت صادر شده‌است. متهم مدعی بوده که بیمار روانی است و به قصد انتقام از خانواده و جامعه‌اش این کارها را انجام داده‌است. قرار شد برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی شود.


می‌خواستم از جامعه انتقام بگیرم
علیرضا ۴۵‌ساله با موهای ژولیده و پلیور قهوه‌ای گوشه‌ای ایستاده و مدام فریاد می‌زد دیوانه‌ام، مرا به زندان و بازداشتگاه منتقل نکنید. از تنهایی می‌ترسم، سکته می‌کنم و می‌میرم. بعد از این‌که آرام شد، گفت‌و‌گویی با او انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.

 چه کاره‌ای؟
پیش از این در واحد دستگاه‌های چاپ یک شرکت کار می‌کردم. بعد به شرکت نساجی رفته و مشغول به کار شدم. بعد به شرکت دیگری رفتم که مرا در آنجا اذیت می‌کردند. پدرم با کارفرمایم شریک شد تا  کنارم باشد و کسی مرا اذیت نکند اما شریکش سر او کلاه گذاشت و رفت و من هم از آن موقع بیکار شدم.
 هزینه زندگی‌ات چطور تامین می‌شد‌؟
پدرم با نامادری‌ام در کرج زندگی می‌کرد. او خانه‌ای در محله کارون تهران برایم اجاره کرد که آنجا بودم و هزینه زندگی‌ام را هم پدرم می‌پرداخت.
 از ارتباطات با خانواده‌ات بگو.
 ارتباطم با پدر و نامادری‌ام خوب بود. من اولین فرزند خانواده‌ام اما از 10سال قبل که مادرم بر اثر دیابت و بیماری قلبی فوت کرد، خانواده مادرم مرا مقصر مرگش می‌دانستند. من عاشق مادرم بودم.
 ازدواج کردی‌؟
 خیر. شرایط جور نشد که عاشق شوم و ازدواج کنم. همیشه تنها بودم شاید اگر ازدواج می‌کردم خانواده‌ای داشتم و تنهایی سراغم نمی‌آمد، آدم بدی نمی‌شدم.
 بیماری روحی داری‌؟
بله. روانم به‌هم ریخته و دوقطبی‌ام. از ۲۷‌سال قبل بیماری‌ام شروع شد، بیمارستان بستری شده و محجورم و مدرک پزشکی دارم. مدت‌هاست قرص اعصابم را نمی‌خورم، چون حالم را بدتر می‌کرد.
 درس خواندی؟
دیپلم گرفتم اما درس خواندن را دوست نداشتم دیگر دانشگاه نرفتم.
 چرا سنگ‌پرانی می‌کردی؟
من با کسی دشمنی نداشتم اما نتوانستم در برابر اذیت‌های خانواده‌ام و افراد جامعه بایستم و درصدد انتقام بودم. انگار حقم دست آنها بود و نمی‌خواستند پس دهند. وقتی در خیابان پیاده در حرکت بودم، مردم چپ‌چپ و با عصبانیت و پر از عقده به من نگاه می‌کردند. یک شب صاحب تعمیرگاه موتورسیکلت مست کرده بود و به من حمله کرد و به زور مرا داخل مغازه‌اش کشاند و نتوانستم فرار کنم. کتکم زد و مرا در چاله روغن موتور انداخت. مردم آمدند و نجاتم دادند. صبح‌ها از خواب بیدار می‌شدم و سنگ‌پرانی می‌کردم.
 چرا صبح زود؟
برای این‌که ساعت 5 صبح زمان خلوت‌تری بود. تردد کمتر و شرایط به گونه‌ای بود که راحت می‌توانستم فرار کنم. در غیر‌این صورت رانندگان مرا دستگیر می‌کردند و زندانی می‌شدم و باید خسارت خودروی تخریب شده‌شان را می‌دادم. در طی دو ماه ۲۰ مورد سنگ‌پرانی در بزرگراه یادگار امام(ره)، شیخ فضل‌ا...، نواب و... داشتم. بعد از دستگیری فهمیدم دو نفر کشته شده و چند نفر مصدوم شده‌اند. فکر می‌کردم سنگ بیندازم فقط خودروها تخریب می‌شود، نمی‌دانستم رانندگان هم آسیب می‌بینند.