با معتاد آزارگری که در خانه داریم، چطور برخورد کنیم؟
رفتار صحیح با یک عضو دردسرساز
آمارها از این حکایت دارد که از ابتدای امسال تا پایان آذر، ۳۵۰هزار و۲۶۱ نفر با خط ملی اعتیاد تماس گرفته و درخواست کمک داشتهاند؛ افرادی که براساس آمار بیشتر از 83درصد آنها زنانی بودهاند که نقش مادر و همسر فرد معتاد را داشتهاند. علاوه بر این به ترتیب اولویت، بیشترین موضوع این تماسها درخواست دستگیری معتادی که در منزل باعث آزار و اذیت خانواده میشود، ادامه درمان معتادانی که به کرونا مبتلا هستند و درخواست راهنمایی برای انتخاب مرکز درمان اعتیاد بوده است. با توجه به این مسائل میتوان گفت شرایط برای بسیاری از خانوادهها که یکی از اعضایشان دچار اعتیاد شده، بسیار سخت است بنابراین این پرسش را «با عضو معتادی که به آزارگری اعضای خانواده روی آورده است، چه باید کرد؟» با کارشناسان حوزه اعتیاد و مشاوران خانواده در میان گذاشتیم و علاوه بر بررسی چیستی و چرایی ماجرا به راهکارهای خوبی هم رسیدیم؛راهکارهایی که علاوه بر اعضای خانواده، سازمانهای متولی نیز باید برای فراهم کردن آنها تلاش کنند.
به دنبال آموزش
معتادان در خانه ماندهاند و زورشان به همه میرسد. از بزرگترین فرد خانواده تا کوچکترینشان و فرقی هم برایشان نمیکند. این روزها این ماجرا آنقدر پررنگ شده که عمده درخواست تماسهایی که با خط ملی اعتیاد گرفته شده ، دستگیری چنین شخصی است. شرایطی که نشان میدهد اعضای خانواده را بعد از تحمل روزهای سخت به چنین نقطهای رسانده است اما پیش از رسیدن به این نقطه چه باید کرد؟ موضوعی که کارشناسان این حوزه هم به آن اشاره میکنند و معتقدند یکی از راههای پیشگیری از رخ دادن چنین نتیجهای با فرهنگسازی برای ترغیب فرد معتاد به درمان محقق خواهد شد.
صفاتیان از تغییر الگوی مصرف مواد معتادان میگوید که در روند آزارهای خانوادگی تأثیر بسزایی دارد: «بدون شک ما با یک نوع تغییر الگو از مواد کمخطر به مواد پرخطری مانند هروئین و مواد روانگردان مواجه هستیم که از دیگر علتهای شرایط بدی است که معتادان در خانه و خانواده به وجود میآورند و فشاری مضاعف به آنها وارد میکنند.» فشاری که در نهایت تحمل اعضای خانواده را به نهایت میرساند و آنها را مجبور به درخواست دستگیری فرد معتاد از سازمانها و نهادهای مختلف میکند اما به نظر میرسد تشخیص جایگاه درمان اعتیاد یکی از آن مواردی است که این روزها از آن غافل شدهایم، آنقدر که صفاتیان تصریح میکند فعال شدن واحدهای مددکاری و روی کار آمدن برنامههای روانشناسی و آموزش آن به اعضای خانواده، میتواند آنها را در چارهاندیشی برای برخورد با عضو معتاد، کمک کند:« عمیقا معتقدم موضوع فرهنگسازی در اعتیاد را رها کردهایم و تنها به اعلام گزارشهایی مبنی بر گرفتن چند تن مواد بسنده کردهایم. واقعا این گزارشها چه فایدهای دارد؟ وقتی سر کوچه هرقدر مواد بخواهی وجود دارد و فرزندان ما در خطر هستند، دیگر چه اهمیتی دارد چند میلیون تن مواد گرفتهشدهاست؟ به نظر میرسد رسانهها هم در این زمینه کمکاری میکنند و آنطور که باید، نتوانستهاند در ساخت برنامههای آموزشی برای افراد معتاد و از آن مهمتر، اطرافیان آنها موفق عمل کنند.» بدیهی است اگر آموزشی وجود نداشتهباشد، پدر و مادر از کجا باید بدانند چطور فرزندشان را به درمان و ترک ترغیب کنند؟ چطور بتوانند با معضل اعتیاد فرزندشان کنار بیایند؟
نسخهای برای یک نفر
اما استیصال، واژه مشترکی است که کارشناسان حوزه اعتیاد، در وصف خانوادههایی که عضو معتاد دارند به کار میبرند؛ استیصالی که به نظر آزاده اولیایی، روانشناس و درمانگر اعتیاد مقابله با آن بسیار سخت است و در عین حال، نسخه مشترکی برای مقابله با آن برای همه خانوادهها وجود ندارد:« بدون شک، نسخه واحدی برای فرد معتاد آزارگر و خانواده او وجود ندارد؛ چرا که طبیعتا با توجه به اینکه مصرفکننده چه رفتاری دارد، برخورد هم متفاوت میشود.» برای همین است اولیایی، ابتداییترین قدم را مراجعه به مراکز مشاوره و آموزش تابآوری و یادگیری مهارت مقابله و ارتباط موثر میداند:« این اقدام، درست شبیه سفارش یک لباس به خیاط است؛ یعنی درمانگران هم با گرفتن اندازهها و ویژگیهای فرد معتاد و خانواده، یک لباس درمانی ویژه برای فرد ارائه میکنند.» در چنین شرایطی، آنها با در نظر گرفتن این موضوع که فرد معتاد چه ویژگیهایی دارد، در کنار اعتیاد، چه مشکلات روانی دیگری را تحمل میکند، چند وقت است به مصرف موادمخدر روی آوردهاست و از طرف دیگر، خانواده در چه شرایط اقتصادی و اجتماعی قرار دارند، راهکاری برایشان در نظر گرفته میشود.
عباس دیلمیزاده، کارشناس حوزه اعتیاد و مدیر کمپ ترکاعتیاد «تولدی دوباره» هم با اولیایی همنظر و معتقد است که در مقابله با خشونت فرد معتاد نسخه مشخصی برای همه نمیتوان پیچید: «ضمن اینکه خانواده در قدماول باید اعتیاد فرد را از آزارگری او جدا کنند؛ چرا که برای درمان اعتیاد باید با روشهایی که لازم است آموزش ببیند و او را به ترک ترغیب کند. اما در برابر خشونت باید مقابله کند.» او اولین روش مقابله با خشونت و آزارگریهای فرد معتاد در خانواده را آرامکردن جو و کمکردن تنشها میداند: «در واقع بهتر است با کاهش مواردی که ممکن است به خشونت منجر شود، جو خانه را آرام کنیم. بعد از آن هم اعضای خانواده باید بتوانند ریشههای خشونت را پیداکرده و آنها را حل کنند تا بهانه دست عضو معتاد خانواده ندهند.» دیلمیزاده معتقد است با اینکه مقابله با خشونت برای هر فرد و در هر خانوادهای متفاوت است اما باز هم این راه احتمال موفقیت بیشتری برای اعضای خانواده دارد.
اما مهری موسوی، روانشناس و مشاور خانواده هم در طول سالهای درمانگریاش با خانوادههای متعددی روبهرو شدهاست که عضو معتادی در خانه دارند؛ برای همین است که استیصال آنها را به خوبی درک میکند: «واقعیت این است که رفتار و منش فرد معتاد هیچ شباهتی به دیگر اعضای خانواده ندارد؛ فرقی هم ندارد که این فرد چه کسی باشد! میخواهد پدر خانواده، مادر یا فرزند باشد.» او چنین فردی را به عضو نچسب خانواده تشبیه میکند که حضورش در خانواده سراسر آسیب است:« از آسیبهای مالی تا آسیبهایی که به وجهه اجتماعی خانواده وارد میشود؛ مثلا اینکه ممکن است جوان خانواده به دلیل حضور فرد معتاد، موقعیتهای خوبی را برای ازدواج از دست بدهد.» او از پدر معتادی میگوید که نمیتواند شاغل باشد و درآمدی ندارد. از مادری میگوید که بر انجام امورات منزل تسلطی ندارد و فرزندی که به دلیل درگیریاش به اعتیاد، بنیان خانواده را از هم پاشیدهاست:« متاسفم که باید بگویم در برخی مواقع، فرد معتاد میتواند برای دیگر اعضای خانواده خطرناک باشد و در چنین شرایطی، چه راهی جز درخواست برای دستگیری و تحویل او به سازمانها متولی باقی میماند؟» اینطور که موسوی میگوید، احساس مزاحمت از طرف فرد معتاد، بیشترین احساسی است که در اعضای خانواده وجود دارد؛ آنقدر که ممکن است آنها را به مرحلهای برساند که از سازمانهای حمایتی ناامید شده و حتی خودشان با نقشه قبلی و به بهانه همراه داشتن مواد، فرد را به پلیس تحویل بدهند.
راه آخر
اما واقعا پیش از درخواست دستگیری، راههای دیگری برای برخورد و مقابله با فرد معتاد خانواده وجود ندارد؟ این اساسیترین سوالی است که با آن مواجه هستیم؛ سوالی که به نظر میرسد در بین خانوادههای درگیر با این معضل، پاسخ مشترکی دارد:« آنها بارها و بارها، راههای مختلف را امتحان کردهاند؛ از خشونت تا لطافت. از توصیه و تهدید تا خواهش و تمنا. از آموزش و اجبار به ترک تا دلسوزی و مراقبت. حالا هیچکدام جواب ندادهاست و مجبور به رها کردن و پس زدن این افراد شدهاند.»
این را مهری موسوی میگوید که با خانوادههای درگیر با افراد معتاد برخورد داشته و معتقد است هیچکس جای آنها نیست تا حالشان را بفهمد و درکشان کند.
اما اولیایی بهعنوان درمانگر اعتیاد، از راهکارهای دیگری میگوید. او یکی از راههای مقابله با این معضل را طراحی قوانینی در خانه میداند که فرد را محدود و مجبور به تغییر رفتار میکند؛ راهکاری که البته برای بسیاری از خانوادهها کاربرد ندارد و آنها بهقدری تحت آزار و اذیت قرار میگیرند که ترجیح میدهند با این آزارها کنار بیایند تا بیشتر از این آزاری نبینند: «برای همین است که خیلی وقتها تغییر در فرد فایده ندارد و تنها مشورت از درمانگر است که به ما کمک میکند پیش از حادتر شدن مساله، باید چه اقدامی انجام دهیم.» درخواست کمک و مراجعه به مراکز اقامتی برای مصرفکنندگان که بین مردم به کمپ معروف است هم یکی دیگر از راهکارهای پیش از این اتفاق است: «در بسیاری از موارد، مراکز درمان سرپایی برای فرد جواب نمیدهد و لازم است که این افراد به کمپها که البته اصطلاح علمیشان مراکز بهبود و بازتوانی اختلال مصرف مواد است ارجاع داده شوند.»