پرتو کرمانشاهی درگذشت

پرتو کرمانشاهی درگذشت


استاد علی‌اشرف نوبتی، متخلص به «پرتو» شاعر کرمانشاهی که از چهره‌های پیشرو غزل کردی بود، دیروز درگذشت.
پرتو متولد ‌۱۳۱۰ در شهر کرمانشاه و در زمان مرگ‌ 90‌ساله بود. او به هر دو زبان فارسی و کردی شعر می‌گفت و مجموعه اشعار او در کتابی به نام «کوچه‌باغی‌ها» به چاپ رسیده که بزرگانی چون ایرج افشار، مظاهر مصفا و عبدالحسین نوایی بر آن نقد نوشته‌اند. در این کتاب شعرهای کردی و فارسی او منتشر شده است.
پرتو از مشهورترین شاعران زبان‌کردی بود و سروده‌های کردی‌اش در میان کردزبانان بسیار محبوب است. خوانندگان بسیاری، سروده‌های کردی او را خوانده‌اند و شعرهایش در میان عموم مردم‌ رواج یافته است. او در شعرهای کردی‌اش از امکانات این زبان استفاده و عقاید مردمی و خرده‌فرهنگ‌ها را به خوبی وارد شعرش می‌کرد و اشعار کردی او آینه تمام‌نمای فرهنگ مردم مناطق کردزبان بود و به همین دلیل مجموعه شعر کردی او به نام «ارمنی» در بین مردم آن سامان بسیار محبوب است. پرتو شعرهای فارسی بسیار خوبی هم داشت و در شعرهایش به سبک‌هندی توجه داشت و به‌خصوص توانمندی خاصی در سرودن غزل با ردیف‌های اسمی داشت.
به همین دلیل پرتو ‌در میان شاعران کردزبان و‌ شاعران فارسی‌زبان اهمیت داشت و در دوره درخشانی از غزل که با نام شاعرانی چون نوذر پرنگ، علی اشتری(فرهاد) و.. گره خورده، نام او نیز در میان شاعران قابل‌توجه می‌درخشید.
دو نمونه از سروده‌های فارسی او را می‌خوانید:

 دردا که عمر طی شد در اضطراب عالم
تا جلوه کرد بر سر، موی سپید ما را
 آیینه هر چه کوشید دیگر ندید ما را
 
 نقش خیال خویشیم بر لوح آفرینش
 گفتی که دید ما را هر کس شنید ما را
 
 رفت آن شب شراب و آن شور و حال مستی
حتی خیال آن هم از سر پرید ما را
 
 چون موج خود گریزی تا بی‌کران رمیدیم
 هر ساحل از کناری دامن کشید ما را
 
 بی‌حاصلی از این بیش باشد که را، که صیاد
زندانی قفس کرد از شاخ بید ما را
 
 نقش‌آفرین هستی هر نقش زد عبث بود
 صدبار اگر شکست و باز آفرید ما را
 
 چون غنچه‌ای فسرده دور از پسند گلچین
 شرمنده خزانیم کز شاخه چید ما را
 
 تیری به چله داریم ز آزادگی چو آرش
 گر از گذشت ایام قامت خمید ما را
 
 جز باده کهن از هر کهنگی بریدیم
 کان هم در این زمانه از خود برید ما را
 
 دریا سراب اگر شد در چشم ما عجب نیست
 هر روز با فریبی دادند امید ما را
 
 دردا که عمر طی شد در اضطراب عالم
 هر کس که مشکلی داشت دل می‌تپید ما را
 
 ما خود زگمرهانیم پرتو به راه مقصود
 بیچاره آن که عمری از پی دوید ما را

  فسانه تقدیر
گفتی خدا نخواست نگفتی چرا نخواست
ماهم نخواستیم، خدا خواست یا نخواست
 
ای‌دوست از فسانه تقدیر لب ببند
مهمان ما نصیب ز خوان قضا نخواست
 
با ما مکن ستیزه که ما را گناه نکشت
ای مدعی الهه معنی تو را نخواست
 
کشتی شکسته‌ای که به توفان عنان سپرد
پرتو هدایت از مدد ناخدا نخواست