کمدی ماندگار
چرا قیمهها رو میریزی توی ماستا؟
همانطور که رمضانهای گذشته حالوهوای دیگری داشت گویی سریالهای رمضانی آن زمان هم بیشتر در ذهن مخاطبان مانده است. نمونهاش «خانهبهدوش» و ماجراهای خانواده آقاماشاءا... که هنوز میتوان با آن ارتباط برقرار کرد و البته خندید. خندههایی که با تماشای سکانسهای این سریال بیشتر به تلخند میماند، چراکه دردهای آقاماشاءا...یکی دوتا نبود. اوضاع مالیاش تعریفی نداشت؛ خیلی وقتها جلوی بچههایش شرمنده بود و از طرف دیگر، پیداشدن سروکله باجناق متمولش او را بیش از پیش تحت فشار قرار میداد.
یکی از سکانسهای بامزه این مجموعه که هنوز در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود و دیالوگ نامفهوم و البته کنایهآمیز «چرا قیمهها رو میریزی توی ماستا؟» از این سکانس در موقعیتهای مختلف به زبان مردم میآید، مربوط به غذاخوردن خانواده ماشاءا... دور یک سفره است. بچهها، مخصوصا پسر خانواده، علی با بازی علی صادقی مشتاقند پدر هرچه زودتر به سفر مالزی برود و دست پر بازگردد. از طرف دیگر علی، مبهوت زندگی پرزرقوبرق شوهرخاله است و دوست دارد با دختر او ازدواج کند. او در افکار خود درباره آرزوهایش غرق است و همین گیجی، لحظه بانمکی را میان پدر و پسر ایجاد میکند که با تکرار چندباره دیالوگ مطرحشده، خنده بر لب بینندگان میآورد و از طرفی میتواند هرکسی را که تجربه زیستن در طبقه آقاماشاءا... را دارد و گاهی آهی از سر لمس نابرابری کشیده است با خود همراه کند.
زهره شریفیان - گروه رسانه
یکی از سکانسهای بامزه این مجموعه که هنوز در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود و دیالوگ نامفهوم و البته کنایهآمیز «چرا قیمهها رو میریزی توی ماستا؟» از این سکانس در موقعیتهای مختلف به زبان مردم میآید، مربوط به غذاخوردن خانواده ماشاءا... دور یک سفره است. بچهها، مخصوصا پسر خانواده، علی با بازی علی صادقی مشتاقند پدر هرچه زودتر به سفر مالزی برود و دست پر بازگردد. از طرف دیگر علی، مبهوت زندگی پرزرقوبرق شوهرخاله است و دوست دارد با دختر او ازدواج کند. او در افکار خود درباره آرزوهایش غرق است و همین گیجی، لحظه بانمکی را میان پدر و پسر ایجاد میکند که با تکرار چندباره دیالوگ مطرحشده، خنده بر لب بینندگان میآورد و از طرفی میتواند هرکسی را که تجربه زیستن در طبقه آقاماشاءا... را دارد و گاهی آهی از سر لمس نابرابری کشیده است با خود همراه کند.
زهره شریفیان - گروه رسانه