چهره‌ها

چهره‌ها

قانونی برای جاسوسی
پس از سال‌ها کش‌وقوس به نظر می‌رسد استرداد جولیان آسانژ به آمریکا بیش از همیشه نزدیک است. این را می‌توان از مصاحبه تند و تیز همسر و وکیل این روزنامه‌نگار که دیروز برگزار شد هم فهمید. 
پریتی پاتل، وزیر کشور انگلیس همین جمعه گذشته موافقتش را با حکم بریتانیا اعلام کرد تا به گفته استلا آسانژ، جولیان آسانژ را به کشوری بفرستند که دسیسه ترور او را ریخته است. با گذشت بیش از سه سال، جولیان آسانژ همچنان به دستور دادستان‌های ایالات متحده در بلمارش زندانی است. او به‌علت انتشار مطالبی که با استدلال می‌توان نشان داد مشهورترین‌های صنعت نشر در تاریخ روزنامه‌نگاری‌اند، با حکم تا ۱۷۵سال حبس روبه‌روست. تصمیم انگلیس به‌منظور استرداد جولیان آسانژ، موجی از غافلگیری را به‌سوی جامعه روزنامه‌نگاری روانه کرد. وزیر کشور درخواست‌های نمایندگان شورای اروپا، سازمان امنیت و همکاری اروپا، قریب‌ به ۲۰۰۰روزنامه‌نگار و ۳۰۰پزشک برای توقف استرداد را نادیده گرفت. در آمریکا از زمانی که دولت نیکسون بیش از نیم‌قرن پیش تلاش کرد روزنامه نیویورک‌تایمز را به‌علت انتشار «اسناد پنتاگون» تحت پیگرد قانونی قرار دهد، وکلای قانون‌اساسی هشدار داده‌ بودند ممکن است روزی از «قانون‌جاسوسی» سال ۱۹۱۷ برای پیگرد قانونی روزنامه‌نگاران سوءاستفاده شود. همین اتفاق افتاد و این دولت اوباما بود که به سوء‌استفاده خزنده از «قانون‌جاسوسی» جان‌بخشید و تعداد منابع رسانه‌ای که در آن دولت براساس این قانون متهم شدند، بیش‌ از مجموع تمام دولت‌های پیشین بود.

پایان هواداری
هواداران دوآتشه تیم پایتخت می‌گویند  50میلیون هوادار دارند. تیم دیگر پایتخت اما برای کم‌نیاوردن کری‌خوانی دست بالا گرفته و می‌گوید 60میلیون هوادار دارد. مبارزه بر سر تعداد هوادار پای ثابت کری‌خوانی‌های فوتبالی است.  میزان اخبار منتشرشده از فوتبال هم ناباورانه به نظر می‌رسد. خداحافظی جلال حسینی از فوتبال، مربی جدید تیم استقلال و خریدهای جابه‌جا‌شده در تیم‌های لیگ‌برتر همه به نظر می‌رسد جزو دغدغه‌های روزانه هواداران باشد. همه اینها را هم نادیده بگیریم، نمی‌توان از رقم‌های میلیاردی جابه‌جا‌شده در فوتبال ایران گذشت؛ 100میلیارد تومان برای یک بازیکن؟ 40میلیارد تومان برای یک مربی؟ ارقامی که به نظر می‌رسد حتما فوتبال بخشی مهم از زندگی شهروندان است که نمایش آن هزینه‌های چنین گزافی دارد، اما چنین نیست. حالا اما ایسپا، سازمان نظرسنجی دانشجویان یک نظرسنجی انجام داده که نشان می‌دهد شمار زیادی از مردم ایران اصلا به فوتبال علاقه ندارند، چه برسد به این‌که بخواهند هوادار یک تیم خاص باشند. این نظرسنجی حکایت از علاقه‌مندی حدود ۳۷درصدی مردم ایران به فوتبال دارد، یعنی فقط یک‌سوم جمعیت ایران فوتبال را دوست دارند و دنبال می‌کنند که بالغ بر  ۳۱میلیون نفر می‌شوند. به‌جز این طیف ۳۱میلیون نفری، گروهی هم فقط هنگام بازی‌های تیم‌ملی در جام‌جهانی به علت عرق ملی و هیجان حاکم بر جامعه، بازی‌ها را دنبال می‌کنند. به گواه این آمارها، از میان جمعیت 31میلیون نفری هواداران فوتبال، 74درصد شامل مردان و 24درصد شامل زنان است. درواقع 23میلیون نفر از علاقه‌مندان فوتبال در ایران را مردان و هشت‌میلیون نفر را زنان تشکیل می‌دهند.

تفاخر به بی‌اخلاقی
افول اخلاق اجتماعی با شنیدن یک خبر یا اتفاق حاصل نمی‌شود. نمی‌توان با فرض افزایش احتمالی جرایم حکم به کاهش اخلاق بدهیم اما شاید در میان اخبار روزانه هم بتوان توالی مکرر برخی توصیه‌ها را نشانی از این اتفاق تلخ بدانیم.  برخی باور دارند طرز رانندگی شهروندان به نوعی شابلون مناسبی برای فهم وضعیت اخلاقی آن جامعه است. هرچند این مثال شاید بیش از اندازه فانتزی به نظر برسد اما با بررسی برخی مصداق‌ها می‌توان به صحت احتمالی این موضوع پی برد. به‌عنوان‌مثال آنها باور دارند آن‌ که در رانندگی‌اش اعتقادی به گذشت ندارد احتمالا در زندگی شخصی خود هم همین‌گونه است، یا آن ‌که تخلف رانندگی‌اش را مساوی با زرنگی می‌داند احتمالا در شیوه زندگی روزمره خود هم چنین است. حالا پلیس راهنمایی و رانندگی دوباره هشدار داده با پلاک‌های مخدوش وسایل‌نقلیه برخورد می‌کند.  پلیس گفته یکی از معضلات ترافیکی و مشکلاتی که درحال‌حاضر داریم انواع تخلف پوشش و مخدوشی پلاک است. این تخلف اشاعه بی‌نظمی و بی‌انضباطی است و خط‌قرمز پلیس محسوب می‌شود. از این موضوع که بگذریم باید به این پرسش برسیم که آیا تداوم این امر با توجه به بدیهی بودن تضییع حقوق مردم نشانه بی‌اخلاقی در جامعه است؟ چراکه دود مخدوش‌شدن پلاک تنها به چشم شهروندان می‌رود و بس.  فارغ از افزایش گره‌های ترافیکی مورد اشاره پلیس با این اقدام ممکن است تخلف‌های مربوط به مخدوش‌بودن پلاک به ارسال جریمه برای افراد دیگری منجر شود! این کار زرنگی است؟ نافهمی است یا بی‌اخلاقی؟ هر چه هست آیا واقعا این کار افتخار دارد؟

مدعیان طلبکار
 سومین گرند اسلم سال، فردا آغاز می‌شود. همین حالا بسیاری منتظرند حضور دوباره جوکوویچ و نادال را روی چمن سبز ویمبلدون ببینند اما آنچه باعث شده این تورنمنت مهم از اعتبار گذشته خود سقوط کند تصمیم عجیب و سیاسی مسؤولان برگزاری این مسابقات در منع ورود بازیکنان روس به مسابقات است؛ تصمیمی که البته تناقض آشکاری با گفته‌های خود بریتانیایی‌ها مبنی‌بر غیرسیاسی بودن ورزش دارد. فکر کنید فردا در حالی مسابقات ویمبلدون آغاز می‌شود که نفر اول تنیس مردان جهان حق حضور در این مسابقات را ندارد یا در بخش زنان آریانا سابالنکا، نفر ششم تنیس زنان جهان به دلیل ملیت بلاروسی‌اش، اجازه انجام مسابقات را ندارد. هرچند فدراسیون جهانی تنیس در اعتراض به این تصمیم سیاسی مسؤولان برگزاری ویمبلدون گفته است امتیازات کسب‌شده در این تورنمنت را در رده‌بندی جهانی لحاظ نمی‌کند اما این موضوع دربرابر تصمیم عجیب انگلیسی‌ها در این مسابقات خللی وارد نمی‌کند. این موضوع حتی برای بازیکنان هم قابل‌هضم نبود. حالا نادال و جوکوویچ و متیو برتینی در حالی پا به مسابقات می‌گذارند که می‌دانند در رقابتی عادلانه برای کسب مقام در ویمبلدون حضور ندارند. قصه تلخ این ماجرا این است که بدانیم آنها مدام از جدایی سیاست و ورزش گفته‌اتد و حالا خودشان به نمادی از این تلفیق عجیب تبدیل شده‌اند.