گذر از رنجها
همانطور که روز به روز بزرگتر میشویم و سن بیشتر میشود سختیها و چالشهای زندگی هم همراه ما رشد میکند و قد میکشد. در این شماره به معرفی چند راهکار برای کنار آمدن با این چالشها پرداختیم.
هنر ظریف رهایی از دغدغهها
گاهی گرفتاریها سرعتمان را کم میکنند. گرفتاریهای مختلف یا دغدغههای بیمورد میتواند مثل وزنهای بچسبد به پایمان. این سنگینی، قدم بر داشتن را برای ما سخت میکند حتی ممکن است آنقدر خسته شویم که دست از حرکت به سمت آنچه که هدفمان بوده است، برداریم. این خستگی باعث میشود قید خیلی چیزها را بزنیم. اول از همه بیخیال خواستههایمان بشویم چرا که آنقدر فکرمان را درگیر مسائل کوچک و پیش پا افتاده کردهایم که دیگر فرصتی نمانده به دغدغههای مهمتری بپردازیم. دغدغههایی که پرداختن به آنها میتواند ما را به خواستههای مهم زندگیمان نزدیک کند. کتاب « هنر ظریف رهایی از دغدغهها » نوشته مارک منسون هم راهحلهایی برای گذشتن از چالشها و دغدغههای کوچک و بیمورد زندگیمان ارائه میکند. این کتاب وزنههایی را که باعث کند شدن حرکتمان شده از پای ما باز میکند تا با سرعت بیشتری به سمت خواستههایمان حرکت کنیم.
زندگی پی
تمام ماجرا را خودش تعریف میکند. قصه نمیگوید، اینها خاطراتش است. خاطرات پی از روزهایی که جان سالم به در بردن از آنها غیر ممکن به نظر میرسد. اما حالا رو به روی ما، توی چشمهای ما زل میزند و تعریف میکند. پی و خانوادهاش آن روزها تصمیم میگیرند خانه و زندگیشان را رها کنند. بعد حیوانات باغ وحششان را یکی یکی به کشتی ببرند تا شاید در شهر دیگری بتوانند زندگی بهتری داشته باشند. این تازه آغاز ماجراست؛ اولین چالش خانواده پی. چند روز بعد اما اوضاع وخیم میشود. توفانی از راه میرسد و جان اکثر حیوانات باغ وحش را میگیرد و خانواده پی را با خود میبرد. پی از مسافران توفان جا میماند. حالا او تنها همراه یک ببر و چند حیوان دیگر، داخل یک قایق کوچک باید برای زنده ماندن و به خشکی رسیدن تلاش کنند. اما هیچ نشانهای از خشکی پیدا نمیشود. تا چشم کار میکند آبی بیانتهاست. پی ناامید نمیشود. همین کافی است تا به خشکی برسد. ماجرای پی، ماجرای تسلیم نشدن در برابر سختیهاست که میتوانید در فیلم « زندگی پی » ساخته آنگ لی تماشا کنید.
رادیو راه
آدم وقتی راه را گم میکند دائم دنبال کسی میگردد که راه درست را به او نشان دهد. کسی که مانند چراغی است در دل تاریکی. یک انسان با تجربهتر که میشود در گرفتاریها رویش حساب باز کرد. بودن چنین فردی کمک میکند راحتتر از سختیهای زندگیمان عبور کنیم، چرا که با شنیدن حرفها و راهنماییهایش میتوانیم راه حل بهتری برای چالشهای زندگی پیدا کنیم. مجتبی شکوری از این دست آدمهاست. معلمی که بیاندازه عاشق کتاب است. کتاب میخواند و آنها را با دیگران به اشتراک میگذارد. هرکسی که پای حرفهایش بنشیند انگار که ساعتها کتاب خوانده و تجربه کسب کرده باشد. این تجربه و حرفهای آقای معلم زمانی به کارش میآید که در زندگیش افتاده باشد. آن وقت برای باز کردن آن گره دیگرنیازی به دندان نیست چراکه میتواند به راحتی با دستهایش آن را باز کند. آقای شکوری تجربیاتش را که حاصل مطالعه کتابهای مختلف است در پادکست « رادیو راه » برای مخاطبانش منتشر میکند که میتوان از اپلیکیشنهای پادگیر برای دسترسی به آن استفاده کرد.
Outer wilds
حتی اگر خورشید هم نباشد باز هم میشود به زندگی ادامه داد. این مهمترین درسی است که میتوان از بازی outer wilds گرفت. اینکه در هیچ شرایطی نباید امیدمان را از دست بدهیم، همانطور که شخصیت بازی ناامید نمیشود. ممکن است هر روز اتفاقی غیر منتظره در زندگیمان رخ بدهد. امکان دارد شرایط آنقدر پیچیده شود که خیال کنیم دیگر کاری از دست ما ساخته نیست و دستهایمان را به نشانه تسلیم بودن بالا ببریم. اما این بازی به ما یاد میدهد با سختیها کنار بیاییم و تسلیم نشویم. شخصیت اصلی این بازی یک فضانورد است و درست زمانی روی سیارهاش قدم میگذارد که همه چیز به هم ریخته است. حتی دیگر خورشید هم در آسمان دیده نمیشود. شرایط از این هم پیچیدهتر میشود اما این امید است که باید همواره در دلها روشن بماند.
مهیار گلمحمدی
گاهی گرفتاریها سرعتمان را کم میکنند. گرفتاریهای مختلف یا دغدغههای بیمورد میتواند مثل وزنهای بچسبد به پایمان. این سنگینی، قدم بر داشتن را برای ما سخت میکند حتی ممکن است آنقدر خسته شویم که دست از حرکت به سمت آنچه که هدفمان بوده است، برداریم. این خستگی باعث میشود قید خیلی چیزها را بزنیم. اول از همه بیخیال خواستههایمان بشویم چرا که آنقدر فکرمان را درگیر مسائل کوچک و پیش پا افتاده کردهایم که دیگر فرصتی نمانده به دغدغههای مهمتری بپردازیم. دغدغههایی که پرداختن به آنها میتواند ما را به خواستههای مهم زندگیمان نزدیک کند. کتاب « هنر ظریف رهایی از دغدغهها » نوشته مارک منسون هم راهحلهایی برای گذشتن از چالشها و دغدغههای کوچک و بیمورد زندگیمان ارائه میکند. این کتاب وزنههایی را که باعث کند شدن حرکتمان شده از پای ما باز میکند تا با سرعت بیشتری به سمت خواستههایمان حرکت کنیم.
زندگی پی
تمام ماجرا را خودش تعریف میکند. قصه نمیگوید، اینها خاطراتش است. خاطرات پی از روزهایی که جان سالم به در بردن از آنها غیر ممکن به نظر میرسد. اما حالا رو به روی ما، توی چشمهای ما زل میزند و تعریف میکند. پی و خانوادهاش آن روزها تصمیم میگیرند خانه و زندگیشان را رها کنند. بعد حیوانات باغ وحششان را یکی یکی به کشتی ببرند تا شاید در شهر دیگری بتوانند زندگی بهتری داشته باشند. این تازه آغاز ماجراست؛ اولین چالش خانواده پی. چند روز بعد اما اوضاع وخیم میشود. توفانی از راه میرسد و جان اکثر حیوانات باغ وحش را میگیرد و خانواده پی را با خود میبرد. پی از مسافران توفان جا میماند. حالا او تنها همراه یک ببر و چند حیوان دیگر، داخل یک قایق کوچک باید برای زنده ماندن و به خشکی رسیدن تلاش کنند. اما هیچ نشانهای از خشکی پیدا نمیشود. تا چشم کار میکند آبی بیانتهاست. پی ناامید نمیشود. همین کافی است تا به خشکی برسد. ماجرای پی، ماجرای تسلیم نشدن در برابر سختیهاست که میتوانید در فیلم « زندگی پی » ساخته آنگ لی تماشا کنید.
رادیو راه
آدم وقتی راه را گم میکند دائم دنبال کسی میگردد که راه درست را به او نشان دهد. کسی که مانند چراغی است در دل تاریکی. یک انسان با تجربهتر که میشود در گرفتاریها رویش حساب باز کرد. بودن چنین فردی کمک میکند راحتتر از سختیهای زندگیمان عبور کنیم، چرا که با شنیدن حرفها و راهنماییهایش میتوانیم راه حل بهتری برای چالشهای زندگی پیدا کنیم. مجتبی شکوری از این دست آدمهاست. معلمی که بیاندازه عاشق کتاب است. کتاب میخواند و آنها را با دیگران به اشتراک میگذارد. هرکسی که پای حرفهایش بنشیند انگار که ساعتها کتاب خوانده و تجربه کسب کرده باشد. این تجربه و حرفهای آقای معلم زمانی به کارش میآید که در زندگیش افتاده باشد. آن وقت برای باز کردن آن گره دیگرنیازی به دندان نیست چراکه میتواند به راحتی با دستهایش آن را باز کند. آقای شکوری تجربیاتش را که حاصل مطالعه کتابهای مختلف است در پادکست « رادیو راه » برای مخاطبانش منتشر میکند که میتوان از اپلیکیشنهای پادگیر برای دسترسی به آن استفاده کرد.
Outer wilds
حتی اگر خورشید هم نباشد باز هم میشود به زندگی ادامه داد. این مهمترین درسی است که میتوان از بازی outer wilds گرفت. اینکه در هیچ شرایطی نباید امیدمان را از دست بدهیم، همانطور که شخصیت بازی ناامید نمیشود. ممکن است هر روز اتفاقی غیر منتظره در زندگیمان رخ بدهد. امکان دارد شرایط آنقدر پیچیده شود که خیال کنیم دیگر کاری از دست ما ساخته نیست و دستهایمان را به نشانه تسلیم بودن بالا ببریم. اما این بازی به ما یاد میدهد با سختیها کنار بیاییم و تسلیم نشویم. شخصیت اصلی این بازی یک فضانورد است و درست زمانی روی سیارهاش قدم میگذارد که همه چیز به هم ریخته است. حتی دیگر خورشید هم در آسمان دیده نمیشود. شرایط از این هم پیچیدهتر میشود اما این امید است که باید همواره در دلها روشن بماند.
مهیار گلمحمدی
تیتر خبرها