نسخه Pdf

خوشحالم که هنوز در یاد مردم هستم

خوشحالم که هنوز در یاد مردم هستم

جهانگیر الماسی که موهای سپید و چهره پرمهرش به نگاه خیلی از ما آشناست، متولد ۱۳۳۴ و از بازیگران برجسته سینما وتلویزیون است.

او علاوه‌بر بازیگری، کارگردانی و نویسندگی را هم در کارنامه  هنری خود دارد. با آن‌که امروز الماسی حضور کمرنگی در عرصه رسانه دارد اما ایفای نقش در سریال‌های ماندگاری مثل مجموعه تاریخی «هزاردستان» و «کوچک جنگلی» موجب شده تا  هنوز یادش در ذهن خیلی از مخاطبان زنده باشد.  

او لیسانس رشته شیمی از دانشگاه جندی‌شاپور و فوق‌لیسانس حقوق روابط بین‌الملل در سال ۱۳۵۵ دارد، الماسی فعالیت هنری‌اش را سال ۱۳۴۸ از تئاتری در اهواز شروع کرد. تدریس در دانشگاه‌ها و مدارس، عضویت در کمیته‌های انتخاب فیلم فجر، کمیته انتخاب انجمن جوانان ایرانی و انجمن فیلم داخلی جوانان از دیگر فعالیت‌های این هنرمند است. الماسی در گفت‌وگو با ما با حوصله و لبخند و خوش‌رویی همیشگی‌اش از حال و احوال این روزهایش گفت و شنیدیم.

 در حال حاضر حضور شما در تلویزیون و در کل دنیای تصویر کمرنگ شده است، چرا؟

جدیدا  موردی برایم پیش نیامده که به  تلویزیون دعوت شوم، خودم هم نمی‌توانم بروم و بگویم من را دعوت کنید. (باخنده)
 مشغول  کار دیگری هم نیستید؟
نه، جز بازیگری کار دیگری ندارم. من از ابداع‌کنندگان خانه سینما هستم و طبق آن قاعده و قانون باید بازیگر، شغل اصلی کارش بازیگری باشد و بیشتر در تبیین حوزه فرهنگ تلاش کند.
 اما گویا این قانون در مورد همه بازیگران صدق نمی‌کند.
خب بعضی از بازیگرها هم هستند که ممکن است شغل دیگری داشته باشند  و بازیگری را به عنوان شغل دوم نگاه کنند و کار اصلی‌شان جدا از کار بازیگری باشد. این امر موجب می‌شود  که اعتبار هنری خودشان  را به  مرور زمان از دست بدهند.  مهم‌تر از همه این است که افق و حاصل دیدگاه بازیگری صرفا درآمد نباشد، بلکه خدمات فرهنگی و مسئولیت تاریخی  و اجتماعی  باشد. به نظر من بازیگر باید فقط بازیگر باشد.
 پیش آمده که  شما را به نقشی دعوت کنند اما بعد از رد کردن آن پشیمان شوید و با خودتان بگویید کاش آن را بازی می‌کردم؟
بله، البته از رد کردن همه موارد پشیمان نیستم. چراکه خیلی وقت‌ها به‌خصوص زمانی که خودم قلم می‌زدم، برایم این اتفاق افتاده بود اما یادم می‌آید یک‌بار در سال ۶۳  برای سریال «امام علی» آقای میرباقری از من دعوت کردند که نقش «مروان ابن حکم»را بازی کنم. هنوز کسی را انتخاب نکرده بود و من جزو نفرات اول بودم که این پیشنهاد به من داده شد که من گفتم: «در مقابل خاندان علی(ع) نمی‌ایستم» و پیشنهاد ایشان را رد کردم. بعدها که سریال را دیدم، انصافا از «نقش مروان بن حکم» که نقش اصلی سریال بود، لذت بردم و به آقای میرباقری هم گفتم که ‌ای‌کاش می‌شد به بعضی از قول‌هایی که آدم به خودش می‌دهد، عدول کند که من نتوانستم و معذرت‌خواهی کردم.
 چه موضوعاتی را  در نوشتن سریال و فیلمنامه، پیشنهاد می‌دهید؟ و امروز اگر بخواهید بنویسید سراغ چه می‌روید؟
بیشتر نظرم درحوزه عرفان و معرفت است که باید در این مورد پرداخته شود تا انسان عارف‌سالک، از مرحله «فهمیدن» به منزل «رسیدن و دیدن» تکامل یافته، به مقام توحید در مراتب گوناگون نایل شود. فضایی که بتواند پرده‌ای از ابهام را بردارد یا این‌که بتواند‌ اسباب‌ ترویج تحریک روح انسان شود تا برای دریافت  نقطه‌ای تازه و برای حضور در عرصه‌ای که پیش از آن تجربه نکرده است،‌ آن‌را تجربه کند. همچنین آن عرفان باید بتواند در لطیف کردن روح آدم‌ها موثر واقع شود مانند ساخت مجموعه تلویزیونی «جابر بن حیان».
 در مورد فیلمنامه سریال «بوعلی‌سینا» چطور بود؟ چقدر این اتفاق رخ داده بود؟
 من با افکار سریال بوعلی‌سینا بسیار موافق هستم و شخصیت ایشان را دوست دارم. با شخصیت (شیخ شهاب‌الدین‌ سهروردی) یا (ابن‌عربی به لقب شیخ‌اکبر) نیز همین‌طور و خیلی به پیشگاه ایشان عرض ادب و احترام دارم. در کل مقصود و منظورم در هنر این است‌ که تولید با توزیع آگاهی در این زمینه رخ دهد،‌ به همین دلیل من با اکابر معرفت ایرانی بیشتر همنشین هستم‌ و فکر می‌کنم جای این موضوع در بحث‌های رسانه‌ملی‌ بسیار خالی است. در این‌باره این‌طور از شما سؤال می‌پرسم،‌‌ اگر‌ بخواهیم گزارش فرهنگی در حوزه‌ تلویزیون‌ یا در حوزه رادیو و سینما ثبت کنیم یا آن‌را به رخ مردم دنیا بکشیم با چه موضوعی می‌خواهیم آن را نمایان کنیم؟ و این موضوعی است که پاسخ به آن می‌تواند راه‌گشا باشد.
 و در حال حاضر پاسخ شما به این سؤال چیست و چه برآوردی از احوال ساخت آثار فاخر این‌چنینی دارید؟
ما اسم آثار فرهنگی را آثار فاخر گذاشتیم. من هم قبول دارم و‌ ترجیح می‌دهم این آثار فاخر در حوزه معرفت اسلامی آن چیزی‌ باشد که وقتی یک فرنگی یا خارجی آن را پیدا می‌کند با آن مکاشفه کرده باشد و به آن ببالد مانند «هانری کُربَن» ‌که فیلسوف، ایران‌شناس و اسلام‌شناس فرانسوی بوده است و ایشان می‌بالد که در فرهنگ ایرانی چیزی پیدا کرده است که تا قبل از آن در خاورمیانه مغفول قرار گرفته بود.
من هم مانند طلبه‌ای کوچک و یک رهجوی کوچک در حوزه معرفت ایرانی __ اسلامی بدیهی است که  دنبال آثاری با این فضا هستم.
من اکابر همراه با علم‌، دانش و معرفت را در حوزه چالش‌ بین عقل و قلب بیشتر دوست دارم‌ مانند سفر‌نامه ناصر‌خسرو و‌ با آن‌که به‌نظر می‌رسد سفرنامه‌ای ساده است ولی مطالب پنهانی دارد که هر قشری نمی‌تواند آن را به‌راحتی درک کند و در دنیا از این موردها بسیار فراوان است.
 از بین خاطراتی که در کارهای این  سال‌ها داشتید چه موردی برایتان جذاب‌تر بوده است؟
تمام کارهایم که شاخص و انتخاب شده هستند، فقط با هدف پول و در‌آمدزایی نبوده و  گاهی حتی با مبالغ بسیار کم آن نقش را بازی کردم‌. مانند نقش «میرزا‌حسین کسمایی» در فیلم «کوچک جنگلی» که خیلی  از آن راضی هستم و بازیگری در «‌هزار دستان» به کارگردانی علی حاتمی در نقش«پزشک تازه از فرنگ برگشته» با آن‌که نقش کوتاهی داشتم ولی آن را هم  خیلی دوست داشتم.
باید بگویم در حوزه سینمایی«باد سرخ»، «نار و نی‌» و «نقش عشق‌» یک اتفاق بود و دیگر تکرار نمی‌شود. مانند «شب بیست‌و‌نهم‌» که دیگر مثل آن ساخته نخواهد شد. شما فیلم باد سرخ را به کارگردانی جمشید ملک‌پور در‌نظر بگیرید؛‌ بسیار فوق‌العاده است و خدا را سپاسگزارم که‌ این امکان برای من فراهم شد  تا بتوانم در این آثار در حد مسئولیت خودم درکنار گروه حضور داشته باشم.
 چه سؤالی است  که گاهی از خودتان آن را می‌پرسید و پاسخ می‌دهید؟
همیشه از خودم سؤال داشتم «تو فهمیدی که برای چه به این دنیا آمدی؟!»  ما واقعا در سال‌های حیات خود خیلی رنج کشیدیم. موقعی که انقلاب شد جوانی بیست و چند ساله  بودم و تحصیلات و خدمت سربازی‌ام تمام شده بود و آماده ورود به جامعه بودم و فقط مشکل کار داشتم ولی زیاد به خودم و به پول فکر نکردم که اعتراف کنم کارم در این زمینه اشتباه بود.
 با تجربیاتی که در رسانه‌ملی دارید چه پیشنهادی برای درخشش بیشتر این رسانه دارید؟
ما باید به خاطر رشد سیستم دفاعی خود و تولیدات ملی در حوزه‌های مختلف خبر و اطلاعات سرعت عمل داشته باشیم  و باشرکت در اتفاقات جهانی، حرف اول را بزنیم و زیاد به دروغ و شایعه بها ندهیم.در واقع هدف‌گذاری در برنامه‌ها مسأله مهمی است که باید به آن بیشتر پرداخته شود. گاهی هدفی در پخش برنامه‌ها نداریم و این کمبود موجب لطمه به عرصه تولید می‌شود.
 در مورد رادیو چطور؟
رادیو خیلی جاها بسیار موفق عمل کرده. من مدت‌ها در  رادیو فرهنگ  فعالیت کوچکی داشتم. گاهی پیش می‌آید که در این رسانه هم  با سرعت کاذبی در پخش و تولید پیش می‌رویم، زیرا همان هدف‌گذاری را که از آن گفته شد، ندیده می‌گیریم. در واقع در این فضا هم لازم است تا چشم‌اندازی برای دوردست‌ها هم تعریف شود تا از شتاب‌زدگی جلوگیری کنیم.
داستان  ادامه‌دار محبت‌های مردمی خیلی‌ها را دیدم که شش ماه کار نمی‌کنند و‌ فراموش می‌شوند و از یادها می‌روند ولی من به مدت ۱۵ سالی است که کار نمی‌کنم ولی هنوز هم وقتی در خیابان راه می‌روم،‌ مورد محبت مردم و حتی مسئولان‌ قرار می‌گیرم و این برای من خیلی ارزنده  است. ان‌شاا... لیاقت آن را  داشته باشم.  کارهایی همچون «گوهر کمال» و «سال‌های برف  بنفشه» برای مردم خاطره ‌انگیز است و جزو  سریال‌هایی بوده که در سال‌های(۱۳۸۵-۱۳۷۷) تهیه شده  و موجب می‌شد خانواده‌ها دور هم جمع شوند و آن را  تماشا کنند. خوشحالم
که هنوز  در یاد مردم هستم.

شکوفه زمانی - خبرنگار