رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران در گفتوگو با «جامجم»:
شهرداری باید به مسأله بساطگستران کتاب ورود کند
هومان حسنپور، رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران میگوید: بساطگستران در حال از بین بردن کتابفروشیها و ناشران هستند و متاسفانه به این مسأله توجهی نمیشود. او با تاکید بر اینکه این افراد دستفروش نیستند، یادآور میشود: یک تعریف غلطی رایج شده که یک سری افراد ناتوان برای کسب درآمد به فروش کتاب مشغول هستند، درصورتیکه چنین چیزی نیست. در راستههای مطرحی مانند خیابان انقلاب شاید چند نفر به این شکل کار کنند و یکی دو جلد کتاب دستشان بگیرند، اینها همان دستفروشان هستند اما مابقی بساطگسترند که به صورت سیستمی فعالیت میکنند و در هر جایی از جمله مترو، ایستگاه قطار، بیمارستان و فرودگاهها حضور دارند. خب! این چه دستفروشی است که اینقدر قدرتمند است؟
وی با بیان اینکه تصور اشتباهی است که با خرید از این افراد در حال کمک و حمایت از مستضعف هستیم، گوشزد میکند که درواقع ما به صورت ناخواسته از یک شبکه مخوف حمایت میکنیم و وقتی برخوردی با آنها نمیشود و بساطگستر را با دستفروش اشتباه میگیریم، طبیعتا مشکلاتی هم بهوجود میآید.
مسیر کوتاه کتابفروشی تا پیتزافروشی
حسنپور با ابراز تاسف از اینکه در دورههای مختلف و متوالی کوتاهیهایی صورت گرفته و با پیگیریهای مکرر هم به نتیجهای نرسیده، تصریح میکند: کدام نظام اقتصادی اجازه میدهد یک نفر که بنگاه اقتصادی دارد، مالیات و بیمه میدهد و روند فعالیتش قانونی است، بنشیند و نگاه کند که یک بساطگستر در هر گوشه و کناری کتاب ریخته و برای خودش فعالیت میکند؟ البته ناگفته نماند که این معضل در زمان کرونا هم شکل دیگری پیدا کرد و عدهای در سایتها تخفیفات فروش راه انداختند و کتابهای غیراصل فروختند. وقتی این وضعیت استمرار پیدا میکند، جای تعجب ندارد که کتابفروش هم آنجا را تعطیل کند و پیتزافروشی بزند!
به گفته حسنپور؛ این حرف خیلی ساده است و نمیدانم چطور باید حلش کرد. دانشگاه تهران یک مترونیم پیادهرو دارد و از هر نظر که حساب کنید، شرعا و عرفا یکی از مبادی رفت و آمد مردم است اما میبینیم که بساطگستران خیلی راحت بساط خودشان را پهن کردهاند در حالی که در همان خیابان کتابفروش هم هست با این تفاوت که او مجبور است همه قوانین را رعایت کند و کتاب استاندارد و کیفی به دست مشتری بدهد اما بساطگستر نه! چرا با چنین معضلی برخورد نمیشود؟ آیا ما کوتاهی کردهایم؟ اگر کوتاهی از ما بوده، پس چطور توانستیم یک تا دو میلیون نسخه کتاب قاچاق را جمعآوری کنیم!
مسیر پیچیده و توقف کار
وی میگوید: نکته اینجاست که هربار وارد این ماجرا شدیم، آنقدر مسیر پیچیدهای طی کردیم که از یک جایی کار متوقف شد. در حالی که حل این مسأله تخصص شهرداری است؛ این چیزی است که تمام دستگاههایی که به آنها مراجعه کردیم ازجمله قوه قضاییه به ما گفتند باید شهرداری ورود کند. البته در سال جاری و به مناسبت هفته کتاب، دیداری با اعضای شورای شهر داشتیم و آنها هم مصرانه درپی حل این مسأله بودند، ما نیز همچنان منتظریم. همین امروز اگر این مسأله حل شود، وضعیت کتابفروشان بهتر شده، کارشان رونق پیدا میکند؛ حتی چندین کتابفروشی دیگر هم افتتاح میشود، در ادامه ویترین پیدا میکنیم و مشکل توزیع حل خواهد شد. البته برخی دوستان اشتباها توزیع را که عمدهفروشی است با تکفروشی که متعلق به کتابفروشی است، اشتباه میگیرند اما در نهایت این مسائل مرتفع میشود. ناشران در فشار نقدینگی بسیاری قرار دارند و تمام نهادههای تولید کتاب به شکل عجیب و غریبی بالا رفته است. در حال حاضر هر ناشری که کتاب میفروشد، ضرر میدهد و من نمیدانم کسی که برای فروش یک کتاب 80 درصد تخفیف گذاشته، چطور چنین محاسبهای انجام داده است! این در حالی است که هر کتاب برای ناشران 50 تا 60 درصد هزینه دارد، آنوقت چطور عدهای میتوانند روی همان کتاب 80 درصد تخفیف بدهند؟
تخفیف بالای کتاب از کجا آب میخورد؟
این مسأله کاملا روشن است؛ کسی که دست به چنین ترفندی میزند درواقع به جای اینکه هزینه مولف، مترجم و ویراستار بدهد، یک جوانی را پیدا میکند و یک کتاب پرفروش به او میدهد. او هم مقداری تغییرات جزئی در آن لحاظ میکند و سپس کتاب را میفروشند. حتی بعضیها این زحمت را هم به خود نمیدهند و کتاب را اسکن میکنند تا هزینه تولید محتوا و ناشر ندهند. حالا نکته جالب اینجاست که کتابفروش حاضر است کتاب را با 30درصد تخفیف از توزیعکننده بخرد اما آن را با تخفیف 80درصدی از این افراد نخرد، زیرا بهخوبی میداند که این کتاب، جنسیت و اهلیت ندارد و این نکته بسیار مهمی است. باید روی این معضل مانور بدهیم که مردم هم مطلع شوند و بدانند اگر به نویسندهای علاقهمندند اما سراغ کتاب اصلی نمیروند، درواقع با این کار به مولف صدمه میزنند. مخاطب ناآگاه این 50درصد تخفیف را میبیند، نظرش را جلب میکند و دیگر فکر نمیکند این کتاب نهتنها نسخه اصلی نیست که با آن تفاوتهای چشمگیری هم دارد. این مسأله من را یاد وانتیهایی میاندازد که روی اجناسشان قیمت درشت درج میکنند اما وقتی نزدیک آنها میشوید، میبینید که روی تابلو نوشتهاند «نیمکیلو»، درحالیکه بساطگستران همین نیمکیلو را هم نمینویسند!
از تنزل سلیقه مخاطب تا قلمی که به زمین گذاشته میشود
رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران به تشریح عواقب این معضل میپردازد و میافزاید: در چنین شرایطی از یک طرف سطح ذائقه ادبیات مخاطب مبتذل میشود و از سویی دیگر سطح ادبیات کشور هم پایین میآید. کتابهای ناشر و مولف واقعی در انبار میماند و نویسندگان هم از فروش این کتابها انتفاعی نمیبرند و کمکم قلمهایشان را زمین میگذارند، ذائقه فرهنگی در طولانیمدت عوض میشود، درنهایت نویسنده دیگر اثر جدید تولید نمیکند و طی دههها نیز جامعه، نویسندهای به نسلهای بعدی نمیدهد. شما تصور کنید زمانی که این معضلات وجود نداشت، ما هر از چندگاه یک نویسنده، ناشر، ویراستار و مترجم شاخص تحویل جامعه فرهنگی کشور میدادیم اما الان چند وقت است که این شاخصها را نداریم؟ «صرفنظر از ناشران، توزیعکنندگان و کتابفروشان، توجه به فرهنگ کشور و حراست از آن، وظیفه حاکمیت است». این را حسنپور میگوید و هشدار میدهد: فرهنگ توسط افرادی در حال تخریب است که کاملا قابل شناسایی و مشخص هستند ولی متاسفانه صورت مسأله را پاک میکنیم و راهحلها در این حد است که از ناشر کتاب خریداری کنیم تا فشار مالی آنها کم شود درحالیکه قدم اول، جمع کردن همین بساطگستران است.
وی تاکید میکند: ما از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دستاندرکاران فضای مجازی بارها درخواست کردیم جلوی این وضعیت را بگیرند. راهکارهای زیادی هم ارائه کردهایم، نمونهاش اینکه به بساطگستران در مترو مجوز دهند و آنها هم موظف باشند طبق قواعد و در زمانهای مشخص، تخفیف اعمال کنند و از طرفی دیگر اجازه ندارند هر کتابی را بفروشند اما دوستان در مقابل با یک راهکار دیگر پیشنهاد کردند که بساطگستران را در یک خیابان تجمیع کنیم! خب چه فرقی میکند که در یک خیابان باشند یا چند خیابان؟ اصل معضل باید حل شود.
صبا کریمی - گروه فرهنگ و هنر
مسیر کوتاه کتابفروشی تا پیتزافروشی
حسنپور با ابراز تاسف از اینکه در دورههای مختلف و متوالی کوتاهیهایی صورت گرفته و با پیگیریهای مکرر هم به نتیجهای نرسیده، تصریح میکند: کدام نظام اقتصادی اجازه میدهد یک نفر که بنگاه اقتصادی دارد، مالیات و بیمه میدهد و روند فعالیتش قانونی است، بنشیند و نگاه کند که یک بساطگستر در هر گوشه و کناری کتاب ریخته و برای خودش فعالیت میکند؟ البته ناگفته نماند که این معضل در زمان کرونا هم شکل دیگری پیدا کرد و عدهای در سایتها تخفیفات فروش راه انداختند و کتابهای غیراصل فروختند. وقتی این وضعیت استمرار پیدا میکند، جای تعجب ندارد که کتابفروش هم آنجا را تعطیل کند و پیتزافروشی بزند!
به گفته حسنپور؛ این حرف خیلی ساده است و نمیدانم چطور باید حلش کرد. دانشگاه تهران یک مترونیم پیادهرو دارد و از هر نظر که حساب کنید، شرعا و عرفا یکی از مبادی رفت و آمد مردم است اما میبینیم که بساطگستران خیلی راحت بساط خودشان را پهن کردهاند در حالی که در همان خیابان کتابفروش هم هست با این تفاوت که او مجبور است همه قوانین را رعایت کند و کتاب استاندارد و کیفی به دست مشتری بدهد اما بساطگستر نه! چرا با چنین معضلی برخورد نمیشود؟ آیا ما کوتاهی کردهایم؟ اگر کوتاهی از ما بوده، پس چطور توانستیم یک تا دو میلیون نسخه کتاب قاچاق را جمعآوری کنیم!
مسیر پیچیده و توقف کار
وی میگوید: نکته اینجاست که هربار وارد این ماجرا شدیم، آنقدر مسیر پیچیدهای طی کردیم که از یک جایی کار متوقف شد. در حالی که حل این مسأله تخصص شهرداری است؛ این چیزی است که تمام دستگاههایی که به آنها مراجعه کردیم ازجمله قوه قضاییه به ما گفتند باید شهرداری ورود کند. البته در سال جاری و به مناسبت هفته کتاب، دیداری با اعضای شورای شهر داشتیم و آنها هم مصرانه درپی حل این مسأله بودند، ما نیز همچنان منتظریم. همین امروز اگر این مسأله حل شود، وضعیت کتابفروشان بهتر شده، کارشان رونق پیدا میکند؛ حتی چندین کتابفروشی دیگر هم افتتاح میشود، در ادامه ویترین پیدا میکنیم و مشکل توزیع حل خواهد شد. البته برخی دوستان اشتباها توزیع را که عمدهفروشی است با تکفروشی که متعلق به کتابفروشی است، اشتباه میگیرند اما در نهایت این مسائل مرتفع میشود. ناشران در فشار نقدینگی بسیاری قرار دارند و تمام نهادههای تولید کتاب به شکل عجیب و غریبی بالا رفته است. در حال حاضر هر ناشری که کتاب میفروشد، ضرر میدهد و من نمیدانم کسی که برای فروش یک کتاب 80 درصد تخفیف گذاشته، چطور چنین محاسبهای انجام داده است! این در حالی است که هر کتاب برای ناشران 50 تا 60 درصد هزینه دارد، آنوقت چطور عدهای میتوانند روی همان کتاب 80 درصد تخفیف بدهند؟
تخفیف بالای کتاب از کجا آب میخورد؟
این مسأله کاملا روشن است؛ کسی که دست به چنین ترفندی میزند درواقع به جای اینکه هزینه مولف، مترجم و ویراستار بدهد، یک جوانی را پیدا میکند و یک کتاب پرفروش به او میدهد. او هم مقداری تغییرات جزئی در آن لحاظ میکند و سپس کتاب را میفروشند. حتی بعضیها این زحمت را هم به خود نمیدهند و کتاب را اسکن میکنند تا هزینه تولید محتوا و ناشر ندهند. حالا نکته جالب اینجاست که کتابفروش حاضر است کتاب را با 30درصد تخفیف از توزیعکننده بخرد اما آن را با تخفیف 80درصدی از این افراد نخرد، زیرا بهخوبی میداند که این کتاب، جنسیت و اهلیت ندارد و این نکته بسیار مهمی است. باید روی این معضل مانور بدهیم که مردم هم مطلع شوند و بدانند اگر به نویسندهای علاقهمندند اما سراغ کتاب اصلی نمیروند، درواقع با این کار به مولف صدمه میزنند. مخاطب ناآگاه این 50درصد تخفیف را میبیند، نظرش را جلب میکند و دیگر فکر نمیکند این کتاب نهتنها نسخه اصلی نیست که با آن تفاوتهای چشمگیری هم دارد. این مسأله من را یاد وانتیهایی میاندازد که روی اجناسشان قیمت درشت درج میکنند اما وقتی نزدیک آنها میشوید، میبینید که روی تابلو نوشتهاند «نیمکیلو»، درحالیکه بساطگستران همین نیمکیلو را هم نمینویسند!
از تنزل سلیقه مخاطب تا قلمی که به زمین گذاشته میشود
رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران به تشریح عواقب این معضل میپردازد و میافزاید: در چنین شرایطی از یک طرف سطح ذائقه ادبیات مخاطب مبتذل میشود و از سویی دیگر سطح ادبیات کشور هم پایین میآید. کتابهای ناشر و مولف واقعی در انبار میماند و نویسندگان هم از فروش این کتابها انتفاعی نمیبرند و کمکم قلمهایشان را زمین میگذارند، ذائقه فرهنگی در طولانیمدت عوض میشود، درنهایت نویسنده دیگر اثر جدید تولید نمیکند و طی دههها نیز جامعه، نویسندهای به نسلهای بعدی نمیدهد. شما تصور کنید زمانی که این معضلات وجود نداشت، ما هر از چندگاه یک نویسنده، ناشر، ویراستار و مترجم شاخص تحویل جامعه فرهنگی کشور میدادیم اما الان چند وقت است که این شاخصها را نداریم؟ «صرفنظر از ناشران، توزیعکنندگان و کتابفروشان، توجه به فرهنگ کشور و حراست از آن، وظیفه حاکمیت است». این را حسنپور میگوید و هشدار میدهد: فرهنگ توسط افرادی در حال تخریب است که کاملا قابل شناسایی و مشخص هستند ولی متاسفانه صورت مسأله را پاک میکنیم و راهحلها در این حد است که از ناشر کتاب خریداری کنیم تا فشار مالی آنها کم شود درحالیکه قدم اول، جمع کردن همین بساطگستران است.
وی تاکید میکند: ما از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دستاندرکاران فضای مجازی بارها درخواست کردیم جلوی این وضعیت را بگیرند. راهکارهای زیادی هم ارائه کردهایم، نمونهاش اینکه به بساطگستران در مترو مجوز دهند و آنها هم موظف باشند طبق قواعد و در زمانهای مشخص، تخفیف اعمال کنند و از طرفی دیگر اجازه ندارند هر کتابی را بفروشند اما دوستان در مقابل با یک راهکار دیگر پیشنهاد کردند که بساطگستران را در یک خیابان تجمیع کنیم! خب چه فرقی میکند که در یک خیابان باشند یا چند خیابان؟ اصل معضل باید حل شود.
صبا کریمی - گروه فرهنگ و هنر