یک «کودکی» پرماجرا
انسانها در دوران کودکی فاقد ابزار و مهارتهای لازم برای درک لحظاتی هستند که اتفاق بد یا ناکارآمدی در حال رخ دادن است، به همین دلیل آنها فقط باید این آسیبها را تحمل کنند. خانواده نخستین و مهمترین نهادی است که انسان در آن خود را شناخته و مهمترین خصوصیات اخلاقیاش در این گروه شکل میگیرد. تجارب دوران کودکی به معنای واقعی کلمه بر زیستشناسی مغز تاثیر میگذارد. افرادی که در کودکی تحت فشارهای روحی و جسمی تقریبا یکسانی بودهاند، درنهایت به ویژگیهای شخصیتی مشابهی دست مییابند. اکنون روانشناسان، مشاوران و درمانگران بیشتری از ارتباط بین آسیبهای دوران کودکی و ویژگیهای شخصیتی بزرگسالان آگاه هستند.
1- رفتارهای مردمپسند
کودکانی که مجبور بودند مدام برای جلب توجه والدین خود تلاش کنند، یاد گرفتند که همیشه خوشایند مردم رفتار کنند. اغلب این رفتار در بزرگسالی باعث سوء استفاده از آنها شده است.
2- دستاورد زیاد یا کمالگرایی
کودکانی که نیازهای عاطفیشان نادیده گرفته میشود، معمولا تحت استرس زیاد رشد میکنند اما در عین حال مستعد کمالگرایی نیز هستند.
3- کودکانی که نیازهای عاطفیشان نادیده گرفته میشود، معمولا
سطحی از مقایسه بخشی عادی از انسان بودن است. مقایسه دائمی میتواند نشانهای از عزتنفس پایین یا اعتمادبهنفس پایین باشد که اغلب ناشی از نادیده گرفته شدن در کودکی است.
4- اجتناب از روابط یا نزدیک شدن به افراد
افرادی که در کودکی صدمه دیده یا رها شدهاند، ترس از آسیب دیدن دوباره میتواند در بزرگسالی سبب اجتناب آنها از نزدیک شدن به دیگران شود.
5- ماندن در رابطهای سمی
افرادی که مدام از رابطهای به رابطه دیگر میروند، اغلب سعی میکنند جای خالی زخمهای دلبستگی دوران کودکی خود را پر کنند زیرا حس میکنند شایسته عشق و محبت نیستند.
6- مرزهای خیلی سفت و سخت یا خیلی سست
پرورش در خانوادههای سختگیر سبب میشود افراد در بزرگسالی جهت محافظت از خویش بهسختی به دیگران اجازه ورود به حریم شخصی بدهند و فرزندانی بیقید و بدون مرز تحویل جامعه میدهند.
7- تمایل به محدود کردن دیگران
کودکانی که در محیطهای پر از اختلال و ناکارآمدی رشد کردهاند ممکن است در بزرگسالی نیاز به کمک و شفای دیگران داشته باشند و به همین دلیل عزیزانشان را محدود میکنند.
8- اختلال در تغذیه
ارتباط قوی بین آسیبهای دوران کودکی و اختلال در غذا خوردن وجود دارد. بسیاری از افراد مبتلا به اختلالات تغذیهای، دچار نوعی ضربه روحی در دوران کودکی شدهاند.
9- اعتیاد یا سوءمصرف مواد
افرادی که در کودکی رنج زیاد و بیپایانی متحمل شدهاند در بزرگسالی سعی در بیحس کردن آن دارند. در نتیجه مستعد اعتیاد به هر چیزی هستند.
10- عصبانیتی که از بین نمیرود
احساس گاهبهگاه افسردگی، اضطراب یا خشم، طبیعی است و میتواند موقعیتی باشد اما ابتلای دائمی به آنها، نشان از آزارهای روحی و جسمی طولانیمدت در کودکی است.
11- ابتلا به بیماری یا دردهای مزمن
بسیاری از مطالعات بیماری و درد مزمن در بزرگسالی را با علائم سلامت جسمی و روانی ناشی از تجربه آسیبهای دوران کودکی، بهویژه سوءاستفاده یا بیتوجهی، مرتبط دانستهاند.
12- حساسیت نسبت به طرد شدن
افرادی که در کودکی از طرف والدین خود مورد حمایت قرار نمیگیرند و والدین از نظر عاطفی در دسترس نیستند، در بزرگسالی دائما نسبت به طرد شدن از طرف جامعه حساس و نگران هستند.
13- احساس دیده یا شنیده نشدن
کنار گذاشته شدن یا عدم شرکت در گفتوگوها، میتواند باعث ایجاد احساس عدم عضویت در خانواده شود که فرد در بزرگسالی، حس میکند در جامعه به نوعی نامرئی است.
14- نیاز به توضیح بیش از حد یا بهانه آوردن
در محیطی که هر رفتاری منجر به شرمندگی یا تنبیه میشود، کودکان با این پیام بزرگ میشوند که برخی از احساسات هستند. این ترس سبب میشود در بزرگسالی بیش از حد بهانه بیاورند.
15- احساس شرم و گناه
افرادی که دوران کودکی خود را در خانوادههای پر از تنش سپری کردهاند، اغلب احساس شدید شرم و گناه دارند. آنها تمایل طبیعی به سرزنش خود داشته و اغلب تصور میکنند هر چیزی تقصیر آنهاست.
16- عزت نفس پایین
افرادی که در کودکی مدام تحقیر و سرزنش میشوند و والدین حس ارزشمند بودن به آنها نمیدهند، در بزرگسالی با داشتن تصویری ضعیف از خود، دارای عزتنفس پایین هستند.
17- عدم توانایی در برقراری ارتباط با دیگران
پس از بزرگ شدن در محیطی با بزرگسالان ناامن، نسبت دادن رفتارهای ناایمن به افراد خارج از خانواده امری طبیعی است که میتواند در بزرگسالی افراد را از اعتماد کامل به دیگران بازدارد.
18- عدم توانایی در بیان احساسات
بزرگ شدن در محیطی عبوس که در آن احساسات نادیده گرفته میشود یا حتی مورد تمسخر قرار میگیرد، افراد را برای یک عمر ناراحتی و مشکل در ابراز احساسات آماده میکند.
19- ترس از موقعیتهای اجتماعی
وقتی افراد در محیطهایی بزرگ میشوند که تعامل با دیگر اعضای خانواده ترسناک یا حتی خطرناک است، طبیعی است که با ترس از تکرار این تعاملات بزرگ و منزوی شوند.
20- رفتارهای ناکارآمد یا ناسالم در قبال دیگران
تجربه خشونت و آزار مداوم در کودکی، سبب تکرار این رفتارهای مشابه در بزرگسالی نسبت به دیگران میشود. به این معنا که آنها در بزرگسالی چرخه خشونت را تکرار میکنند.
کودکانی که مجبور بودند مدام برای جلب توجه والدین خود تلاش کنند، یاد گرفتند که همیشه خوشایند مردم رفتار کنند. اغلب این رفتار در بزرگسالی باعث سوء استفاده از آنها شده است.
2- دستاورد زیاد یا کمالگرایی
کودکانی که نیازهای عاطفیشان نادیده گرفته میشود، معمولا تحت استرس زیاد رشد میکنند اما در عین حال مستعد کمالگرایی نیز هستند.
3- کودکانی که نیازهای عاطفیشان نادیده گرفته میشود، معمولا
سطحی از مقایسه بخشی عادی از انسان بودن است. مقایسه دائمی میتواند نشانهای از عزتنفس پایین یا اعتمادبهنفس پایین باشد که اغلب ناشی از نادیده گرفته شدن در کودکی است.
4- اجتناب از روابط یا نزدیک شدن به افراد
افرادی که در کودکی صدمه دیده یا رها شدهاند، ترس از آسیب دیدن دوباره میتواند در بزرگسالی سبب اجتناب آنها از نزدیک شدن به دیگران شود.
5- ماندن در رابطهای سمی
افرادی که مدام از رابطهای به رابطه دیگر میروند، اغلب سعی میکنند جای خالی زخمهای دلبستگی دوران کودکی خود را پر کنند زیرا حس میکنند شایسته عشق و محبت نیستند.
6- مرزهای خیلی سفت و سخت یا خیلی سست
پرورش در خانوادههای سختگیر سبب میشود افراد در بزرگسالی جهت محافظت از خویش بهسختی به دیگران اجازه ورود به حریم شخصی بدهند و فرزندانی بیقید و بدون مرز تحویل جامعه میدهند.
7- تمایل به محدود کردن دیگران
کودکانی که در محیطهای پر از اختلال و ناکارآمدی رشد کردهاند ممکن است در بزرگسالی نیاز به کمک و شفای دیگران داشته باشند و به همین دلیل عزیزانشان را محدود میکنند.
8- اختلال در تغذیه
ارتباط قوی بین آسیبهای دوران کودکی و اختلال در غذا خوردن وجود دارد. بسیاری از افراد مبتلا به اختلالات تغذیهای، دچار نوعی ضربه روحی در دوران کودکی شدهاند.
9- اعتیاد یا سوءمصرف مواد
افرادی که در کودکی رنج زیاد و بیپایانی متحمل شدهاند در بزرگسالی سعی در بیحس کردن آن دارند. در نتیجه مستعد اعتیاد به هر چیزی هستند.
10- عصبانیتی که از بین نمیرود
احساس گاهبهگاه افسردگی، اضطراب یا خشم، طبیعی است و میتواند موقعیتی باشد اما ابتلای دائمی به آنها، نشان از آزارهای روحی و جسمی طولانیمدت در کودکی است.
11- ابتلا به بیماری یا دردهای مزمن
بسیاری از مطالعات بیماری و درد مزمن در بزرگسالی را با علائم سلامت جسمی و روانی ناشی از تجربه آسیبهای دوران کودکی، بهویژه سوءاستفاده یا بیتوجهی، مرتبط دانستهاند.
12- حساسیت نسبت به طرد شدن
افرادی که در کودکی از طرف والدین خود مورد حمایت قرار نمیگیرند و والدین از نظر عاطفی در دسترس نیستند، در بزرگسالی دائما نسبت به طرد شدن از طرف جامعه حساس و نگران هستند.
13- احساس دیده یا شنیده نشدن
کنار گذاشته شدن یا عدم شرکت در گفتوگوها، میتواند باعث ایجاد احساس عدم عضویت در خانواده شود که فرد در بزرگسالی، حس میکند در جامعه به نوعی نامرئی است.
14- نیاز به توضیح بیش از حد یا بهانه آوردن
در محیطی که هر رفتاری منجر به شرمندگی یا تنبیه میشود، کودکان با این پیام بزرگ میشوند که برخی از احساسات هستند. این ترس سبب میشود در بزرگسالی بیش از حد بهانه بیاورند.
15- احساس شرم و گناه
افرادی که دوران کودکی خود را در خانوادههای پر از تنش سپری کردهاند، اغلب احساس شدید شرم و گناه دارند. آنها تمایل طبیعی به سرزنش خود داشته و اغلب تصور میکنند هر چیزی تقصیر آنهاست.
16- عزت نفس پایین
افرادی که در کودکی مدام تحقیر و سرزنش میشوند و والدین حس ارزشمند بودن به آنها نمیدهند، در بزرگسالی با داشتن تصویری ضعیف از خود، دارای عزتنفس پایین هستند.
17- عدم توانایی در برقراری ارتباط با دیگران
پس از بزرگ شدن در محیطی با بزرگسالان ناامن، نسبت دادن رفتارهای ناایمن به افراد خارج از خانواده امری طبیعی است که میتواند در بزرگسالی افراد را از اعتماد کامل به دیگران بازدارد.
18- عدم توانایی در بیان احساسات
بزرگ شدن در محیطی عبوس که در آن احساسات نادیده گرفته میشود یا حتی مورد تمسخر قرار میگیرد، افراد را برای یک عمر ناراحتی و مشکل در ابراز احساسات آماده میکند.
19- ترس از موقعیتهای اجتماعی
وقتی افراد در محیطهایی بزرگ میشوند که تعامل با دیگر اعضای خانواده ترسناک یا حتی خطرناک است، طبیعی است که با ترس از تکرار این تعاملات بزرگ و منزوی شوند.
20- رفتارهای ناکارآمد یا ناسالم در قبال دیگران
تجربه خشونت و آزار مداوم در کودکی، سبب تکرار این رفتارهای مشابه در بزرگسالی نسبت به دیگران میشود. به این معنا که آنها در بزرگسالی چرخه خشونت را تکرار میکنند.