گفتوگو با مینو کریمنیا، پژوهشگر درباره مد و مدگرایی
شبیه خودت باش!
عید نوروز از اول فروردین شروع میشود و بیشتر از دو ماه مانده که به نوروز برسیم اما برای کاسبان در هر رشته و حرفهای، نوروز از یکی دو هفته قبل شروع شده. آنها به روشهای مختلف مردم را تشویق به تغییر و خرید میکنند. از تغییر چیدمان و مبلمان خانه گرفته تا نوع آرایش و رنگ مو و «... تغییر» البته تبلیغی است برای داغ شدن بازار و اینکه لوازم یا آرایش و لباس سال آیندهات را عوض کن که کهنه نباشد و طبق «مد» روز باشد اما همه ما میدانیم که این تغییر براساس مد روز اتفاقا بیشتر مردمان را شکل هم میکند و نمیتوان نام تغییر بر آن گذاشت، چرا که تغییر باید به سمتی برود که «تو» را از دیگران متفاوت کند نه اینکه شبیه دیگران شوی و این شباهت آنقدر زیاد شود که انگار «سریدوزی» شده است. مبلهای معمولا یکشکل میشود همانگونه که امروزه ابروها یک مدل شده و هر چه به عید نزدیکتر میشویم حتی موها هم یکرنگ میشود. این درحالی است که هر آدمی بهتر است مثل خودش باشد و با دیگری متفاوت. اما برای جریان مد بهتر و بهصرفهتر است که همه شکل هم باشند.
انتخاب آگاهانه
مینو کریمنیا، بیشتر از 20 سال در دانشگاه مد و لباس تدریس کرده و پژوهشگر فرهنگ و هنر بوده و 15 سال عضو کارگروه مد و لباس است. او درباره مد میگوید: مد جریان و حرکتی است که در گوشهای از دنیا که طراحان و ایدهپردازان در آنجا حضور دارند شروع میشود و به مرور به کل دنیا میرسد و بعد از مدتی میبینی رنگی که مثلا در پاریس مد شده به آسیا و آفریقا رسیده و این را میتوان به لباس و کیف و آرایش صورت و لوازم تزئینی هم تعمیم داد. جریان مد راه میافتد و سر راهش همه را با خود میبرد الا کسانی را که آگاهانه انتخاب میکنند که چه بپوشند و لوازم شخصی و منزلشان چه باشد و چگونه آرایش کنند و حتی از چه زیورآلاتی استفاده کنند. این انتخاب ویژه و شخصی نقطه مقابل «مد» قرار دارد و به آن «استایل» میگویند. یعنی فرد با شناختی که از خود، فرهنگ، جغرافیا و حرمتها و قوانین جامعه دارد، برای خود و خانهاش انتخابهایی میکند که منحصر به فرد است؛ هم زیباست و هم او را شبیه دیگران نمیکند. این فرد حد و مرزی مشخص دارد و همین او را از دیگران متفاوت میکند. تاکید میکنم تفاوت و استفاده از استایل بهجای مد زمانی شکل میگیرد که افراد آگاه باشند و آگاهانه انتخاب کنند. برای این افراد مهم نیست که مثلا رنگ سال چیست، برای آنها «رنگ مناسب» مهمتر است.
الهام گرفتن از طبیعت
آگاهی درباره مد و درست انتخاب کردن چیزی نیست که بتوان آن را دیکته کرد یا مردم را مجبور به استفاده از پوشش یا لوازم خاصی کرد. به نظرم آگاهی نسبت به همه مواردی که شخص در زندگی فردی و اجتماعی از آنها استفاده میکند باید از مدارس شروع شود، از زمانی که فرد کودک است و آموزش در او کارساز است. باید انتخاب چه بپوشم، چگونه آرایش کنم، لوازم منزلم چگونه باشد و... از کودکی آموزش داده شود؛ آن هم بنا به جغرافیا و فرهنگ زیستی افراد اینکه در چه منطقهای زندگی میکنیم و آن منطقه چه تاریخ و پیشینهای دارد و در تمدن و فرهنگ آن سرزمین چه المانها و نشانههایی وجود دارد.
اگر آموزش درست و زیرساختهای حفظ فرهنگ ملی مهیا باشد، مردم هر استانی لباسهای خاص خود را میپوشند، همانگونه که در قدیم و قبل از رواج شهرنشینی و ماشین بود. قدیمترها مردم از محیطزیست خود برای پوشش الهام میگرفتند این که منطقه سردسیر است یا گرمسیر، کوهستانی است یا در دشت واقع شده است. حتی رنگ پوشش و لوازم خانه و... هم از طبیعت الهام گرفته میشد همانگونه که نمادها و دوختهای روی لباسها برگرفته از طبیعت بود. اما با رواج زندگی شهرنشینی به مرور ما همه اینها را از دست دادیم، در حالی که میتوانستیم از دست ندهیم. زن قشقایی که روی اسب باید در کوه و دشت حرکت کند، دامنهای چند لایه میپوشد که از او مراقبت کند اما این زن زمانی که به شهر میآید دیگر نمیتواند از آن لباسها استفاده کند اما میتوان نمادهای لباس زن قشقایی را در لباسهای امروزی استفاده و فرهنگ ایرانی را حفظ کرد. ما ایرانیها تجربه چنین کاری را داریم. وقتی اسلام به ایران وارد شد، هنرمند ایرانی، هنرش را با اسلام تطبیق داد و زیباترین کاشیکاریها و خطوط را به وجود آورد که اوج این هنر را میتوان در کاشیکاریهای اصفهان دید. به نظرم اگر به مردم آموزش بدهیم که آگاهانه انتخاب کنند، دیگر جریان مد هر چقدر هم قوی باشد، نمیتواند همه جامعه را در بربگیرد و همه را شبیه هم کند، چون اشتیاق به استفاده از آنچه در فرهنگ خودمان وجود دارد، زیاد است و مدی که از آن طرف شروع شده، نمیتواند همه مردم را با خود ببرد. الان درهای جهان باز شده و به مدد شبکههای اجتماعی مرزها کمرنگ شدهاند و فرهنگها در هم ادغام میشوند. در چنین شرایطی فرهنگی به حیات خود ادامه میدهد که مردم آنقدر درباره آن بدانند و دوستش داشته باشند که خودجوش و با انتخاب شخصی آن را حفظ کنند.
سالیان زیادی است که درباره مد در کشور ما کار میشود و تحقیقات زیادی در این زمینه انجام شده است. برخی تولیدکنندگان آنقدر به موضوعات اشراف داشته و نسبت به فرهنگ ایرانی - اسلامی حساسیت دارند که تولیدات خود را بر اساس این فرهنگ طراحی میکنند و گروهی از مردم هم مشتری آنها شدهاند. اما اگر میخواهیم این حرکت فراگیر شود باید به مردم آگاهی بدهیم. باید مردم آنقدر دانششان در این زمینه زیاد شود که خودشان انتخاب کنند که منحصر بهفرد باشند و روی موج مد حرکت نکنند. این آگاهی را، هم رسانهها میتوانند به مردم بدهند و هم تولیدکنندگان. وقتی تولیدکننده، هوشیار و به فرهنگ، جغرافیا و طبیعت منطقه خود علاقهمند باشد، تولیداتی را به بازار عرضه میکند که همه این نشانهها را داشته باشد. وقتی مردم در معرض این تولیدات قرار گیرند حتما در انتخابهایشان تجدیدنظر و چیزی را انتخاب میکنند که به استایل شخصی و خانوادگیشان همخوان باشد نه این که شبیه همه مردم ایران یا جهان باشد.
استقبال از نمادهای بومی
اقبال مردم به کارهایی که نام سنتی و بومی به آنها میدهیم خوب بوده و روز به روز هم بیشتر میشود اما واقعیت این است دستدوزها و صنایع سنتی و بومی قیمت بالاتری دارند به این دلیل که برای تهیه آنها زحمت زیادی کشیده میشود. اما مسوولان باید استقبال مردم را به فال نیک بگیرند و تولیداتی که نشانههای بومی و سنتی دارند را بیشتر و آسانتر کنند.کاری که مثلا در سیستان و بلوچستان انجام شده و برخی سوزندوزیهای این منطقه به وسیله چرخ هم تولید میشود که زیاد گران نباشد. روی صنعت پارچهبافی هم باید بیشتر کار شود، ما در این زمینه ضعفهای جدی داریم که اگر برطرف شود میتواند سلیقه و انتخاب مردم را ارتقا و تغییر دهد.
انتخاب آگاهانه
مینو کریمنیا، بیشتر از 20 سال در دانشگاه مد و لباس تدریس کرده و پژوهشگر فرهنگ و هنر بوده و 15 سال عضو کارگروه مد و لباس است. او درباره مد میگوید: مد جریان و حرکتی است که در گوشهای از دنیا که طراحان و ایدهپردازان در آنجا حضور دارند شروع میشود و به مرور به کل دنیا میرسد و بعد از مدتی میبینی رنگی که مثلا در پاریس مد شده به آسیا و آفریقا رسیده و این را میتوان به لباس و کیف و آرایش صورت و لوازم تزئینی هم تعمیم داد. جریان مد راه میافتد و سر راهش همه را با خود میبرد الا کسانی را که آگاهانه انتخاب میکنند که چه بپوشند و لوازم شخصی و منزلشان چه باشد و چگونه آرایش کنند و حتی از چه زیورآلاتی استفاده کنند. این انتخاب ویژه و شخصی نقطه مقابل «مد» قرار دارد و به آن «استایل» میگویند. یعنی فرد با شناختی که از خود، فرهنگ، جغرافیا و حرمتها و قوانین جامعه دارد، برای خود و خانهاش انتخابهایی میکند که منحصر به فرد است؛ هم زیباست و هم او را شبیه دیگران نمیکند. این فرد حد و مرزی مشخص دارد و همین او را از دیگران متفاوت میکند. تاکید میکنم تفاوت و استفاده از استایل بهجای مد زمانی شکل میگیرد که افراد آگاه باشند و آگاهانه انتخاب کنند. برای این افراد مهم نیست که مثلا رنگ سال چیست، برای آنها «رنگ مناسب» مهمتر است.
الهام گرفتن از طبیعت
آگاهی درباره مد و درست انتخاب کردن چیزی نیست که بتوان آن را دیکته کرد یا مردم را مجبور به استفاده از پوشش یا لوازم خاصی کرد. به نظرم آگاهی نسبت به همه مواردی که شخص در زندگی فردی و اجتماعی از آنها استفاده میکند باید از مدارس شروع شود، از زمانی که فرد کودک است و آموزش در او کارساز است. باید انتخاب چه بپوشم، چگونه آرایش کنم، لوازم منزلم چگونه باشد و... از کودکی آموزش داده شود؛ آن هم بنا به جغرافیا و فرهنگ زیستی افراد اینکه در چه منطقهای زندگی میکنیم و آن منطقه چه تاریخ و پیشینهای دارد و در تمدن و فرهنگ آن سرزمین چه المانها و نشانههایی وجود دارد.
اگر آموزش درست و زیرساختهای حفظ فرهنگ ملی مهیا باشد، مردم هر استانی لباسهای خاص خود را میپوشند، همانگونه که در قدیم و قبل از رواج شهرنشینی و ماشین بود. قدیمترها مردم از محیطزیست خود برای پوشش الهام میگرفتند این که منطقه سردسیر است یا گرمسیر، کوهستانی است یا در دشت واقع شده است. حتی رنگ پوشش و لوازم خانه و... هم از طبیعت الهام گرفته میشد همانگونه که نمادها و دوختهای روی لباسها برگرفته از طبیعت بود. اما با رواج زندگی شهرنشینی به مرور ما همه اینها را از دست دادیم، در حالی که میتوانستیم از دست ندهیم. زن قشقایی که روی اسب باید در کوه و دشت حرکت کند، دامنهای چند لایه میپوشد که از او مراقبت کند اما این زن زمانی که به شهر میآید دیگر نمیتواند از آن لباسها استفاده کند اما میتوان نمادهای لباس زن قشقایی را در لباسهای امروزی استفاده و فرهنگ ایرانی را حفظ کرد. ما ایرانیها تجربه چنین کاری را داریم. وقتی اسلام به ایران وارد شد، هنرمند ایرانی، هنرش را با اسلام تطبیق داد و زیباترین کاشیکاریها و خطوط را به وجود آورد که اوج این هنر را میتوان در کاشیکاریهای اصفهان دید. به نظرم اگر به مردم آموزش بدهیم که آگاهانه انتخاب کنند، دیگر جریان مد هر چقدر هم قوی باشد، نمیتواند همه جامعه را در بربگیرد و همه را شبیه هم کند، چون اشتیاق به استفاده از آنچه در فرهنگ خودمان وجود دارد، زیاد است و مدی که از آن طرف شروع شده، نمیتواند همه مردم را با خود ببرد. الان درهای جهان باز شده و به مدد شبکههای اجتماعی مرزها کمرنگ شدهاند و فرهنگها در هم ادغام میشوند. در چنین شرایطی فرهنگی به حیات خود ادامه میدهد که مردم آنقدر درباره آن بدانند و دوستش داشته باشند که خودجوش و با انتخاب شخصی آن را حفظ کنند.
سالیان زیادی است که درباره مد در کشور ما کار میشود و تحقیقات زیادی در این زمینه انجام شده است. برخی تولیدکنندگان آنقدر به موضوعات اشراف داشته و نسبت به فرهنگ ایرانی - اسلامی حساسیت دارند که تولیدات خود را بر اساس این فرهنگ طراحی میکنند و گروهی از مردم هم مشتری آنها شدهاند. اما اگر میخواهیم این حرکت فراگیر شود باید به مردم آگاهی بدهیم. باید مردم آنقدر دانششان در این زمینه زیاد شود که خودشان انتخاب کنند که منحصر بهفرد باشند و روی موج مد حرکت نکنند. این آگاهی را، هم رسانهها میتوانند به مردم بدهند و هم تولیدکنندگان. وقتی تولیدکننده، هوشیار و به فرهنگ، جغرافیا و طبیعت منطقه خود علاقهمند باشد، تولیداتی را به بازار عرضه میکند که همه این نشانهها را داشته باشد. وقتی مردم در معرض این تولیدات قرار گیرند حتما در انتخابهایشان تجدیدنظر و چیزی را انتخاب میکنند که به استایل شخصی و خانوادگیشان همخوان باشد نه این که شبیه همه مردم ایران یا جهان باشد.
استقبال از نمادهای بومی
اقبال مردم به کارهایی که نام سنتی و بومی به آنها میدهیم خوب بوده و روز به روز هم بیشتر میشود اما واقعیت این است دستدوزها و صنایع سنتی و بومی قیمت بالاتری دارند به این دلیل که برای تهیه آنها زحمت زیادی کشیده میشود. اما مسوولان باید استقبال مردم را به فال نیک بگیرند و تولیداتی که نشانههای بومی و سنتی دارند را بیشتر و آسانتر کنند.کاری که مثلا در سیستان و بلوچستان انجام شده و برخی سوزندوزیهای این منطقه به وسیله چرخ هم تولید میشود که زیاد گران نباشد. روی صنعت پارچهبافی هم باید بیشتر کار شود، ما در این زمینه ضعفهای جدی داریم که اگر برطرف شود میتواند سلیقه و انتخاب مردم را ارتقا و تغییر دهد.