امیر رفته به حمام عافیت باشد

امیر رفته به حمام عافیت باشد

چیزی که زیاد بود لقب. عجیب این که مثل ریگ در پای یکدیگر می‌ریختند و مثل طلا ارزشمندش می‌شمردند. هر کسی بالاخره از جایی لقبی پیدا می‌کرد که اسم و رسمش لخت و عور نماند.
این شد که کم‌کم مردم هم این چیزها به چشم و گوش‌شان ارزشمند آمد و دیگر کسی که اسمش پیشوند و پسوند دهان پرکن داشت در نگاه مردم فرق می‌کرد با کسی که اسم و رسمش خالی از لقب است. مثلا خود شما اگر قرار باشد کتابی تاریخی بخرید، آن که نام نویسنده‌اش «علیرضا رأفتی» است را می‌خرید یا آن که «میرزا علیرضاخان رأفت السلطنه» نوشته؟ همین فرمان را بگیر تا لقب حاجی ، کربلایی ، دکتر، مهندس و...
تقی فراهانی خوش نداشت اسمش را بگذارند میرزا تقی خان فراهانی، آن‌طور که در تاریخ‌نامه‌ها نوشته‌اند یا «امیرکبیر» آن‌طور که در تاریخ مانده. برای هر کسی که می‌خواست نامه بنویسد برای احترام فقط به لفظ «جناب» در ابتدای اسم آن شخص بسنده می‌کرد و همین هم به شاخ سبیل کسانی که سه برابر اسم‌شان لقب داشتند برمی‌خورد. یکی از چیزهایی هم که باعث شده بود بزرگان و درباریان دل خوشی از امیر نداشته باشند همین بود که داشت رسم لقب داشتن را ور می‌انداخت.
از دل خوش نداشتن دربار که بگذریم برای مردم بی‌لقب هم بهانه‌ای پیدا می‌شد که دل خوشی از امیرکبیر نداشته باشند. از براندازی رسم لوطی‌گری و قمه‌کشی که جوانان و اراذل را از امیر شاکی کرده بود، گرفته تا اجباری که امیر برای آبله‌کوبی داشت. واکسن آبله از خارج رسیده و امیر دستور داده بود هر کسی در برابر آبله‌کوبی (واکسیناسیون آبله) مقاومت کند یا کودکش بر اثر نزدن واکسن آبله بمیرد باید پنج تومان جریمه بدهد. پنج تومانی که به پول حالا می‌شود چیزی حدود ۲۰میلیون تومان.
خلاصه تقی فراهانی در مسیر اصلاحاتش کم بهانه نداده بود دست این و آن که از او دل خوشی نداشته باشند وبا جاری شدن خونش در حمام فین،کک‌شان نگزد. 20دی‌۱۲۳۰خورشیدی، امیرکبیر به حمام رفت که خیلی چیزها برای ما بماند و به قول امیر تیموری (شاعر): نترس خون بزرگان هدر نخواهد رفت / امیر رفته به حمام، عافیت باشد