بهخاطر یک ملاقه سوپ
ناصرشاه سوم، سومین پادشاه سلسله ناصریان که به مدت 38سال بر حسینآباد، شمسآباد و مبارکآباد حدفاصل صیادشمال تا هروی حکومت میکرد پادشاهی شکیل، لاکچری و خوشسلیقه بود. وی به خدمتکاران دستور داده بود برای وعدههای ناهار و شام بهترین و متنوعترین اغذیه و اشربه را برای وی و مهمانان فراهم کنند و پذیراییکنندگان نیز مطابق با آخرین متدهای روز اروپا مراحل سرو غذا را انجام دهند. روزی از روزها که ناصرشاه دو مهمان مهم داشت، یکی از خدمتکاران که مسوول سرو سوپ بود، هنگامی که با ملاقه در ظرفهایی که پیشروی مهمانان گذاشته شده بود سوپ میریخت، دستش به آستینش گیر کرد و مقداری از سوپ روی آستین ناصرشاه ریخت. ناصرشاه که از این اتفاق بهشدت عصبانی شده بود از جا برخاست و نگاهی غضبناک به خدمتکار کرد. در این لحظه خدمتکار ملاقه را روی میز گذاشت و کاسه سوپ را از داخل چرخدستی برداشت و همه سوپ را روی سر ناصرشاه خالی کرد. مهمانان دست از غذا کشیده و از جای خود بلند شدند و سرتیم خدمتکاران بهسرعت خود را به صحنه رساند و فریاد زد: ای احمق، چطور به خودت جرات دادی چنین جسارتی به پادشاه بکنی؟ در این لحظه خدمتکار به گوشه سالن رفت و سرش را پایین انداخت و گفت: من میدانستم پادشاه به کیفیت پذیرایی اهمیت بسیاری میدهد و مرا بهخاطر ریختن سوپ بر روی آستین ملوکانه مجازات خواهند کرد اما اگر چنین اتفاقی میافتاد مردم از پادشاه متنفر میشدند چراکه گمان میکردند وی پادشاهی ستمگری است که بهخاطر ریختن پفمثقال سوپ روی آستینش یک خدمتکار را مجازات میکند، پس به فکرم رسید تمام سوپ را روی سر پادشاه خالی کنم که ایشان دلیل کافی برای مجازات من داشته باشند. اگر مردم بدانند من چه جسارتی کردهام و پادشاه بهخاطر این جسارت مرا مجازاتکرده دیگر از پادشاه متنفر نمیشوند. در این لحظه پادشاه که علاوه بر خوشسلیقهبودن، نکتهسنج هم بود از پاسخ خدمتکار خوشش آمد و پس از آنکه با حوله سروصورت خود را پاک کرد، خدمتکار را کنار خود نشاند و پس از شام نیز کاغذ و قلم خواست و او را به سمت مشاوررسانهای و مدیر ستاد اطلاعرسانی و مالهکشی دربار منصوب کرد. خدمتکار نیز تا پایان عمر به ارائه مشورتهای رسانهای پرداخت و ستاد اطلاعرسانی دربار را مدیریت کرد و با کشیدن مالههای خلاقانه، موجب خشنودی و خرسندی هرچه بیشتر ناصرشاه شد.