بازگشت زودهنگام حسن روحانی به عرصه سیاسی چرا و چگونه رقم میخورد؟
خروج به امید فراموشی
جنگ احزاب در سایه به کارگردانی حسن روحانی قطعا نام ژانر جدید او در بازنمایی سیاسی است؛ او خیلی زودتر از آنچه تصور میشد ساز جنگ رسانهای و سیاسی را علیه دولت مستقر سید ابراهیم رئیسی، رقیب قدیمی خود کوک کرده و فرماندهی اتاق فکر احزاب مخالف دولت را به پردهنشینی ترجیح دادهاست. چسبندگی به امر سیاسی گرچه بلیهای واگیردار بین سیاسیون است که سخت میتوانند دوران پسامسؤولیت را بدون کنشگری سیاسی پشت سر بگذارند اما ظاهرا درباره روحانی اوضاع کمی فرق دارد و او حتی یکسال هم دوری از امر سیاسی را تحمل نکردهاست.
در یکی از همین روزهای بهمن ماه حسن روحانی با یک طیف سیاسی نزدیک به خود که یک ضلعش ناطقنوری است و ضلع دومش سیدمحمد خاتمی و ضلع دیگرش اصولگرایان سنتی یعنی باهنر و لاریجانی، جلساتی داشتهاست.
البته به جز این افراد، روحانی ظاهرا آقای معاون اول خود را هم به این جلسات برده تا همچنان به آقای رئیس همفکری بدهد. بگذریم که هنوز دولت سیزدهم دارد تاوان تصمیمسازیهای معاوناول در ماجرای جنجالی دلار جهانگیری را میدهد اما هرچه هست جمع منتقدین دولت جمع است و این روزها حسابی فعال شدهاند.
این کنشهای جدید سیاسی یک لایه دوم هم دارد و ظاهرا محسن هاشمی هم اخیرا با روحانی و لاریجانی دیدار کرده و بهزودی مرعشی هم جلسهای را با روحانی خواهدداشت تا این دولت درسایه تیم خود را کامل کند.
درست است که روحانی در این چندماه روزه سکوت گرفتهبود اما سعی داشت خود را از تک و تا نیندازد و دیدار او با رهبر انقلاب که واکنشهای مختلفی را به دنبال داشت، یکی از این اتفاقات است.
حالا سیدمحمود علیزادهطباطبایی عضو ارشد حزب کارگزاران در گفتوگو با جامجم درباره جزئیات فعال شدن روحانی و دیدار با برخی اصلاحطلبان و کارگزاران میگوید: در جریان اصلاح طلبان ملاقاتی بین آقایان انجام گرفتهاست اما مشخص نیست جلسات منظم باشد یا خیر. البته ایشان در سالگرد آقای هاشمیرفسنجانی دیداری با محسن هاشمی، رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران داشتهاست.
او بازگشت بزرگان سیاسی به تصمیمات سیاسی را هدفگذاری اصلی این دیدارها عنوان میکند و درباره احتمال شکلگیری جناح فراگیر هم میگوید: باید چنین اتفاقی بیفتد و بزرگان دو جناح در این فکر هستند حضور حداکثری مردم را باید فراهم کنیم. البته آقای روحانی اصلاحطلب نیست و اصلاحطلبان اگر فعالیتی داشتهباشند، در راس آنها آقای خاتمی خواهدبود.
با مرور این تحرکات جدید درباره بازگشت و چشمانداز آینده سیاسی حسن روحانی چند نکته قابل احصاست:
چالش بیپایگاهی روحانی
1- نکته اول این است که روحانی با چالشی به نام پایگاه اجتماعی دست و پنجه نرم میکند، این چالش در صحبتهای علیزادهطباطبایی هم به چشم میخورد. مساله این است اگر هاشمی در یک بازه زمانی هشتساله یعنی در زمان دو دولت احمدینژاد تغییر کرد و طوری با اصلاحطلبان به اشتراک منافع رسید و در نهایت پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان را با خود همراه کرد، روحانی حتما از امتیاز این مرحله محروم است. چرا؟ چون حسنروحانی برای بازگشت به صحنه سیاسی از طریق بازسازی یا حتی نوسازی فضای اجتماعی، کاری سخت در پیش دارد.
او نه قبل و نه بعد از ریاستجمهوریاش هیچ پایگاه اجتماعی منحصر به فرد چه در بین اصولگرایان سنتی و چه در بین اصلاحطلبان نداشته و همیشه در یک فضای عاریتی تنفس کردهاست.
اوج این اتفاق هم که از آن به نام نامزد استیجاری نام میبرند، سال ۹۲ بود که او در بستر اجتماعی متعلق به اصلاحطلبان بالا آمد و دیده شد، آنها هنوز هم روحانی را اصلاحطلب نمیدانند. چون اساسا پایگاه رای او متعلق به گفتمان روحانی نبود.
احزاب نزدیک به روحانی مثل اعتدال و توسعه هم که ابدا نقش خاصی در پیروزی روحانی نداشتند که بخواهند کنش اجتماعی- سیاسی خاصی درباره او ایفا کنند؛ پس روحانی رئیسجمهور شدن خود را مدیون هاشمی بود که به گفته خودش رای۳درصدی روحانی را به ۵۰ درصد رساند. بنابراین با چنین پیشینهای اولین مشکل روحانی برای بازگشت احتمالی، بازسازی اجتماعی است.
2- نکته دوم، تکرار بدل احمدینژاد است؛ روحانی مانند سلف خود دست پیش گرفتهاست. او که میداند به واسطه کارنامه منفیاش به ویژه در چهار سال دوم، تحت نقدهای سنگینی قرار خواهدگرفت، خیلی زود از ژانر سکوت به ژانر هجمه علیه دولت مستقر تغییر ریل دادهاست؛ یعنی او بهجای اینکه پاسخگوی عملکرد گذشته خود باشد، در جایگاه اپوزیسیون دولتی قرار گرفته که در یک فقره فقط باید بار بدهی تیم روحانی آن هم با رقم سنگین ۵۳۰ هزار میلیاردی را به دوش بکشد؛ یعنی تا سال 1405 بازپرداخت حدود 534هزار میلیارد تومان اصل و سود اوراق فروخته شده بر عهده این دولت است. بنابراین به نظر میرسد روحانی دقیقا در حال اجرای همان تکنیک احمدینژاد است که هم تحمل نقدشدن در دولت بعد از خود را نداشت و هم سریعا خودش را در مقام سؤال کننده قرار داد تا کمتر در معرض انتقاد قرار بگیرد.
3- نکته سوم، کارنامه منفی حسن روحانی است؛ او هنگام تحویل دولت وضعیت نابهنجارتری نسبت به روسایجمهور قبل از خود داشت؛ یعنی حقیقتا هیچ دولتی به دولت بعدی تحویل داده نشد مگر این که شرایط قابل قبولی داشت اما آقای روحانی دولت را با شرایط بسیار بدی تحویل دولت سیزدهم داد. مردم هیچ عرصهای را نمیدیدند که جای امیدواری وجود داشتهباشد و او همه چیز را به صورت زمین سوخته تحویل داد که به دلیل همین اتفاق اگر تا آخر عمر هم سکوت میکرد، کم بود. روحانی از جهت سیاست خارجی، برجام، تشدید تحریمها، رشد نقدینگی بسیار شدید، مساله بیکاری، تعطیلشدن تولید در کشور، به هم ریختهشدن اقتصاد و پریشانی معیشت مردم و از هر جهت که تصور کنیم، بدترین عملکرد را داشته اما با این اوصاف میخواهد اپوزیسیون دولت جدید باشد.
البته به جز این افراد، روحانی ظاهرا آقای معاون اول خود را هم به این جلسات برده تا همچنان به آقای رئیس همفکری بدهد. بگذریم که هنوز دولت سیزدهم دارد تاوان تصمیمسازیهای معاوناول در ماجرای جنجالی دلار جهانگیری را میدهد اما هرچه هست جمع منتقدین دولت جمع است و این روزها حسابی فعال شدهاند.
این کنشهای جدید سیاسی یک لایه دوم هم دارد و ظاهرا محسن هاشمی هم اخیرا با روحانی و لاریجانی دیدار کرده و بهزودی مرعشی هم جلسهای را با روحانی خواهدداشت تا این دولت درسایه تیم خود را کامل کند.
درست است که روحانی در این چندماه روزه سکوت گرفتهبود اما سعی داشت خود را از تک و تا نیندازد و دیدار او با رهبر انقلاب که واکنشهای مختلفی را به دنبال داشت، یکی از این اتفاقات است.
حالا سیدمحمود علیزادهطباطبایی عضو ارشد حزب کارگزاران در گفتوگو با جامجم درباره جزئیات فعال شدن روحانی و دیدار با برخی اصلاحطلبان و کارگزاران میگوید: در جریان اصلاح طلبان ملاقاتی بین آقایان انجام گرفتهاست اما مشخص نیست جلسات منظم باشد یا خیر. البته ایشان در سالگرد آقای هاشمیرفسنجانی دیداری با محسن هاشمی، رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران داشتهاست.
او بازگشت بزرگان سیاسی به تصمیمات سیاسی را هدفگذاری اصلی این دیدارها عنوان میکند و درباره احتمال شکلگیری جناح فراگیر هم میگوید: باید چنین اتفاقی بیفتد و بزرگان دو جناح در این فکر هستند حضور حداکثری مردم را باید فراهم کنیم. البته آقای روحانی اصلاحطلب نیست و اصلاحطلبان اگر فعالیتی داشتهباشند، در راس آنها آقای خاتمی خواهدبود.
با مرور این تحرکات جدید درباره بازگشت و چشمانداز آینده سیاسی حسن روحانی چند نکته قابل احصاست:
چالش بیپایگاهی روحانی
1- نکته اول این است که روحانی با چالشی به نام پایگاه اجتماعی دست و پنجه نرم میکند، این چالش در صحبتهای علیزادهطباطبایی هم به چشم میخورد. مساله این است اگر هاشمی در یک بازه زمانی هشتساله یعنی در زمان دو دولت احمدینژاد تغییر کرد و طوری با اصلاحطلبان به اشتراک منافع رسید و در نهایت پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان را با خود همراه کرد، روحانی حتما از امتیاز این مرحله محروم است. چرا؟ چون حسنروحانی برای بازگشت به صحنه سیاسی از طریق بازسازی یا حتی نوسازی فضای اجتماعی، کاری سخت در پیش دارد.
او نه قبل و نه بعد از ریاستجمهوریاش هیچ پایگاه اجتماعی منحصر به فرد چه در بین اصولگرایان سنتی و چه در بین اصلاحطلبان نداشته و همیشه در یک فضای عاریتی تنفس کردهاست.
اوج این اتفاق هم که از آن به نام نامزد استیجاری نام میبرند، سال ۹۲ بود که او در بستر اجتماعی متعلق به اصلاحطلبان بالا آمد و دیده شد، آنها هنوز هم روحانی را اصلاحطلب نمیدانند. چون اساسا پایگاه رای او متعلق به گفتمان روحانی نبود.
احزاب نزدیک به روحانی مثل اعتدال و توسعه هم که ابدا نقش خاصی در پیروزی روحانی نداشتند که بخواهند کنش اجتماعی- سیاسی خاصی درباره او ایفا کنند؛ پس روحانی رئیسجمهور شدن خود را مدیون هاشمی بود که به گفته خودش رای۳درصدی روحانی را به ۵۰ درصد رساند. بنابراین با چنین پیشینهای اولین مشکل روحانی برای بازگشت احتمالی، بازسازی اجتماعی است.
2- نکته دوم، تکرار بدل احمدینژاد است؛ روحانی مانند سلف خود دست پیش گرفتهاست. او که میداند به واسطه کارنامه منفیاش به ویژه در چهار سال دوم، تحت نقدهای سنگینی قرار خواهدگرفت، خیلی زود از ژانر سکوت به ژانر هجمه علیه دولت مستقر تغییر ریل دادهاست؛ یعنی او بهجای اینکه پاسخگوی عملکرد گذشته خود باشد، در جایگاه اپوزیسیون دولتی قرار گرفته که در یک فقره فقط باید بار بدهی تیم روحانی آن هم با رقم سنگین ۵۳۰ هزار میلیاردی را به دوش بکشد؛ یعنی تا سال 1405 بازپرداخت حدود 534هزار میلیارد تومان اصل و سود اوراق فروخته شده بر عهده این دولت است. بنابراین به نظر میرسد روحانی دقیقا در حال اجرای همان تکنیک احمدینژاد است که هم تحمل نقدشدن در دولت بعد از خود را نداشت و هم سریعا خودش را در مقام سؤال کننده قرار داد تا کمتر در معرض انتقاد قرار بگیرد.
3- نکته سوم، کارنامه منفی حسن روحانی است؛ او هنگام تحویل دولت وضعیت نابهنجارتری نسبت به روسایجمهور قبل از خود داشت؛ یعنی حقیقتا هیچ دولتی به دولت بعدی تحویل داده نشد مگر این که شرایط قابل قبولی داشت اما آقای روحانی دولت را با شرایط بسیار بدی تحویل دولت سیزدهم داد. مردم هیچ عرصهای را نمیدیدند که جای امیدواری وجود داشتهباشد و او همه چیز را به صورت زمین سوخته تحویل داد که به دلیل همین اتفاق اگر تا آخر عمر هم سکوت میکرد، کم بود. روحانی از جهت سیاست خارجی، برجام، تشدید تحریمها، رشد نقدینگی بسیار شدید، مساله بیکاری، تعطیلشدن تولید در کشور، به هم ریختهشدن اقتصاد و پریشانی معیشت مردم و از هر جهت که تصور کنیم، بدترین عملکرد را داشته اما با این اوصاف میخواهد اپوزیسیون دولت جدید باشد.
تیتر خبرها