پیامدهای سیاستگذاری محض در ورزشهای گروهی چیست؟
قربانیان فوتبال
پناهندگی وزنهبردار جوان و مهاجرت وزنهبردار دیگر زن در همین هفته گذشته را که بگذاریم کنار، با مهاجرت بهمن نصیری، قایقران ملیپوش به کشور آذربایجان در ماه گذشته، متوجه میشویم این موضوع به یک بازنگری مهم نیاز دارد.
چرایش را حتی در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در اردیبهشت99 هم میتوان دریافت؛ اینکه بدانیم مهاجرتهای صورت گرفته طبق این گزارش در دو دهه گذشته به جهات تعداد حدود 38نفر بوده است به این معنا که از دیدگاه آماری تقریبا در هر سال دو نفر مهاجرت کردهاند و شاید این تعداد نشانگر وضعیت بحرانی نباشد اما حالا فقط طی یک ماه سه نفر اقدام به مهاجرت یا پناهندگی کردهاند. مهمتر این که حتی اگر قائل به این باشیم که در این زمینه اوضاع بحرانی نیست، باید بدانیم رسانههای مخالف نظام تلاش دارند با استفاده از این حربه، کشور و ملت ایران را تحقیر کنند و بر افکار عمومی فشار وارد آورند و از این طریق به القای پیامدهای منفی در جامعه بپردازند که با توجه به اثرگذاری فرهنگی و رسانهای ورزش در اجتماع، این اتفاق قابل بررسی جدی است. در این میان دلایل ورزشکاران برای مهاجرت را باید بررسی کرد، چراکه این دلایل در تصمیمگیری برای آینده بسیار اهمیت دارد. علل مهاجرت ورزشکاران را بهصورت کلی میتوان در دو دسته عوامل مدیریتی یعنی وضعیت اقتصادی کشور و به تبع آن ورزش، پرداختن افراطی مدیران ورزش به رشته فوتبال و کم اعتنایی به سایر رشتههای ورزشی مدالآور، بیتوجهی مسؤولان به مسائل معیشتی ورزشکاران، نبود نظام جامع بیمهای و رفاه اجتماعی ورزشکاران ناشی از نبود نظام باشگاهداری، نبود لیگهای حرفهای، منسجم و کارآمد در رشتههای ورزشی المپیکی، کیفیت و کمیت حداقلی امکانات، زیرساختها و تجهیزات ورزشی در برخی رشتههای ورزشی، پشت خط ماندن ورزشکاران و اختلافنظر با مسؤولان فدراسیون یا کادر فنی و البته عوامل سیاسی به معنای تلاش معاندان جمهوری اسلامی ایران برای مهاجرت ورزشکاران ایران دستهبندی کرد. فارغ از مسائل اقتصادی که مورد بحث است، پیامدهای آن فقط محدود به مهاجرت ورزشکاران نشده. چیزی که در این میان به چشم میآید، اولویت ورزشهای گروهی و بیتوجهی به ورزشکاران انفرادی در این زمینه است. سالهاست که بسیاری از دوستداران ورزش هم نهیب زدهاند که ورزش فقط فوتبال نیست و این حجم بیتوجهی به ورزشهای دیگر پیامدهای ناگواری به همراه خواهد داشت. مشاهدات و بررسیهای صورت گرفته در فدراسیونها و همچنین محتوای رسانهها و مطالعات دانشگاهی انجام شده در این خصوص و حوزههای مرتبط هم نشان میدهد سیاستگذاری در ورزش کشور اساسا بهنحوی است که ورزشهای گروهی و آن هم معدودی از رشتههای پرطرفدار مورد حمایت قرار میگیرند.
چرایش را حتی در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در اردیبهشت99 هم میتوان دریافت؛ اینکه بدانیم مهاجرتهای صورت گرفته طبق این گزارش در دو دهه گذشته به جهات تعداد حدود 38نفر بوده است به این معنا که از دیدگاه آماری تقریبا در هر سال دو نفر مهاجرت کردهاند و شاید این تعداد نشانگر وضعیت بحرانی نباشد اما حالا فقط طی یک ماه سه نفر اقدام به مهاجرت یا پناهندگی کردهاند. مهمتر این که حتی اگر قائل به این باشیم که در این زمینه اوضاع بحرانی نیست، باید بدانیم رسانههای مخالف نظام تلاش دارند با استفاده از این حربه، کشور و ملت ایران را تحقیر کنند و بر افکار عمومی فشار وارد آورند و از این طریق به القای پیامدهای منفی در جامعه بپردازند که با توجه به اثرگذاری فرهنگی و رسانهای ورزش در اجتماع، این اتفاق قابل بررسی جدی است. در این میان دلایل ورزشکاران برای مهاجرت را باید بررسی کرد، چراکه این دلایل در تصمیمگیری برای آینده بسیار اهمیت دارد. علل مهاجرت ورزشکاران را بهصورت کلی میتوان در دو دسته عوامل مدیریتی یعنی وضعیت اقتصادی کشور و به تبع آن ورزش، پرداختن افراطی مدیران ورزش به رشته فوتبال و کم اعتنایی به سایر رشتههای ورزشی مدالآور، بیتوجهی مسؤولان به مسائل معیشتی ورزشکاران، نبود نظام جامع بیمهای و رفاه اجتماعی ورزشکاران ناشی از نبود نظام باشگاهداری، نبود لیگهای حرفهای، منسجم و کارآمد در رشتههای ورزشی المپیکی، کیفیت و کمیت حداقلی امکانات، زیرساختها و تجهیزات ورزشی در برخی رشتههای ورزشی، پشت خط ماندن ورزشکاران و اختلافنظر با مسؤولان فدراسیون یا کادر فنی و البته عوامل سیاسی به معنای تلاش معاندان جمهوری اسلامی ایران برای مهاجرت ورزشکاران ایران دستهبندی کرد. فارغ از مسائل اقتصادی که مورد بحث است، پیامدهای آن فقط محدود به مهاجرت ورزشکاران نشده. چیزی که در این میان به چشم میآید، اولویت ورزشهای گروهی و بیتوجهی به ورزشکاران انفرادی در این زمینه است. سالهاست که بسیاری از دوستداران ورزش هم نهیب زدهاند که ورزش فقط فوتبال نیست و این حجم بیتوجهی به ورزشهای دیگر پیامدهای ناگواری به همراه خواهد داشت. مشاهدات و بررسیهای صورت گرفته در فدراسیونها و همچنین محتوای رسانهها و مطالعات دانشگاهی انجام شده در این خصوص و حوزههای مرتبط هم نشان میدهد سیاستگذاری در ورزش کشور اساسا بهنحوی است که ورزشهای گروهی و آن هم معدودی از رشتههای پرطرفدار مورد حمایت قرار میگیرند.