یادداشت
سینمایی دور از واقعیات جامعه
سینمای ایران بیشتر از اینکه از فیلمهای بیهدف و فیلمسازان باریبههرجهت لطمه بخورد از سوی متولیان و سیاستمداران فرهنگینما ضربه خورده است، چراکه طی این سالها هیچگونه چشماندازی برای سینمای ایران ترسیم نشده است. متولیان فرهنگی به روزمرگی افتادهاند و بهجای تدوین سیاستهای کلان سینمایی فقط به رفع و رجوع جزئیات وقایع سینمایی میپردازند.
سینما علاوهبر سرگرمیسازی وظیفهای بالاتر به عهده دارد که همانا فرهنگسازی است. هنگامی که آمریکا در جستوجوی تاریخ و هویت نداشته خود بود، ژانر وسترن در سینمای غرب متولد شد که یک داستان همیشگی داشت. یک بیابان بیآبوعلف، یک گروه سرخپوست وحشی و تعدادی مهاجر که به قصد آبادانی به این سرزمین آمده بودند و این مهاجرین در سایه وحشت سرخپوستان وحشی مزرعه میساختند، شهر و کلیسا و بار و خیابان و سرانجام تمدن! این تاریخ جعلی را سینما برای آمریکا بهوجود آورد اما آیا سینماگران ما توانستهاند تاریخوفرهنگ واقعی این سرزمین را به گوش جهانیان برسانند؟ آیا سینمای ایران توانسته است آینه تمامقد در مقابل جامعه کنونی ایران باشد و مردم خودشان را در این آینه ببینند و به اصلاح خودشان بپردازند؟ آیا تماشاگران سینمای ایران با کاریکاتورهایی که روی پرده رژه میروند قرابتی احساس میکنند؟ زمانی هیچکاک میگفت من احساسات تماشاگر را مثل پیانو مینوازم؛ آیا فیلمنامهنویس، کارگردان و تدوینگر ما هم اینگونه با مخاطب همراهی و همصدایی میکند؟ در سینمای ایران سه گروه به فیلمسازی مشغول هستند. نخست گروهی که نام عامهپسند بر خود نهادهاند و در فکر گیشه با سطحیترین داستانهای غیرقابلباور با چاشنی طنز و شوخیهای جنسی هستند! این گروه نهتنها در جهت ارتقای فرهنگ تماشاگر گام برنمیدارد بلکه ذائقه تماشاگر را سطحی تلقی و در پی تیشه زدن به ریشهها عمل میکند. در نقطه مقابل گروه دومی قرار دارد که اصلا به فکر اکران در سینمای ایران و خوشامد و ذائقه تماشاگر ایرانی نیست! آنها فقط به ذائقه داوران خارجی میاندیشند و گویی عمله فرهنگی مستشاران غربی هستند و در پی بهدستآوردن دل آنها فیلم میسازند. در فیلمهای این گروه هم انعکاسی از واقعیت جامعه مشهود نیست. تماشاگران داخل ایران به مناسبات تصنعی شخصیتهای این فیلمها وقعی نمینهند و باورشان نمیکنند، چراکه قصد فیلمساز هم از ساخت این حجم از پلشتیها، سیاهیها و تلخیها منظر چشم تماشاگران ایرانی نبوده و نیست. گروه سوم فیلمسازانی هستند که دغدغههای اجتماعی دارند و با ساخت فیلمهای تاریخی، سیاسی، دفاعمقدس، کمدی و... سعی در ارتقای فرهنگ ارزشمند ایرانی ــ اسلامیدارند. این گروه در دل جامعه به جستوجوی داستانشان میروند و بن اندیشه داستانهایشان را از کف خیابان جمع میکنند. این فیلمسازان فیلم نمیسازند که فیلم بسازند. آنها ضرورتها و نیازهای جامعه را کشف و براساس همین ضرورتها و داستانهای واقعی فیلم میسازند. به همین دلیل است که فیلمهایشان ماندگار میماند و چون از دردهای مشترک بشری داستان میسرایند نهتنها در ایران بلکه در همه جای دنیا مورد استقبال مردم قرار میگیرد. این گروه به مخاطب میاندیشد و تلاش میکند که بومی باشد، چراکه میداند هرچه بومیتر، جهانیتر. به امید اینکه متولیان فرهنگی سینمای ایران در جهت تقویت گروه سوم کوشا باشند که همچنان این گروه مهجور مانده و بدون هیاهو و بهسختی فیلم میسازند.
عباس رافعی - کارگردان و تهیهکننده
عباس رافعی - کارگردان و تهیهکننده