همذات‌پنداری با شخصیت‌های منفی

همذات‌پنداری با شخصیت‌های منفی

انگار نگاهی در سینما، فیلم‌سازی و سریال‌سازی جا افتاده است که ما باید انعکاس‌دهنده واقعیت‌های جامعه باشیم و مهم‌تر این‌که این واقعیت‌ها را هم بی‌پرده و عریان به‌تصویر بکشیم. اما وقتی درگیر برخی سلیقه‌های شخصی می‌شویم و آن را به همه جامعه تعمیم می‌دهیم، نتیجه همین می‌شود که می‌بینیم؛ این‌که فیلمی ساخته می‌شود و بعد با فاصله زمانی کمی فیلم‌های دیگری هم از روی همان سرمشق اولیه تولید می‌شود. 

این سلیقه شخصی در نمایش بخشی از جامعه به شکل عریان از کجا می‌آید؟ معمولا توجیه و استدلال این است که این بخش از جامعه وجود دارد و تاکنون دیده نشده و به آن نپرداخته‌اند. بنابراین می‌گویند نشان‌دادن آن چه ایرادی دارد؟ ایرادی ندارد و اتفاقا خوب هم است که این مسائل و مشکلات روایت شود تا این بخش از جامعه هم امکان انعکاس در آثار سینمایی را داشته باشد و مردم با سبک زندگی، شیوه تفکر و نحوه امرارمعاش آنها آشنا شوند. طرح این مسائل در یکی دو فیلم هیچ اشکالی ندارد، اما ایراد آنجاست که به دلیل نبود ایده‌پردازی جدید و عادت کپی‌کردن، فیلمسازان دیگری هم چنین فیلم‌هایی می‌سازند و مدام این موضوعات را  تکرار می‌کنند. 
پیامد این تکرار چیست؟ تکثر گونه خاصی از سینما و شکل مشابهی از فیلم‌ها. ساخت فیلم‌هایی تکراری درباره افراد هنجارشکن موجب عادی‌سازی آنها و روابط‌شان می‌شود. یعنی شخصیت‌ها، دیالوگ‌ها و ادبیاتی را در فیلم‌ها شکل می‌دهد که بازتابش را دقیقا در جامعه می‌بینیم و برخی افراد تمایل پیدا می‌کنند به همان شیوه، منش، پوشش و خالکوبی‌ها رفتار کنند. ممکن است کسی از تماشاگران دوست نداشته باشد مثل ضدقهرمان‌های فیلم‌ها زندگی کند اما حداقل برخی مخاطبان با دیدن این فیلم‌ها و سکانس‌ها ترغیب می‌شوند بعضی از این دلمشغولی‌ها و تفریحات ناسالم شخصیت‌های هنجارشکن و اراذل و اوباش آثار نمایشی را در واقعیت امتحان کنند. به ویژه برخی تماشاگران نسل جدید که آمادگی امتحان‌کردن هرچیزی را دارند. آنها جسورند و ملاحظه‌گری‌های نسل‌های قدیم را هم ندارند، بنابراین بی‌محابا این کار را انجام می‌دهند. ضمن این‌که دیدن مکرر انواع این قبیل فیلم‌ها، تجربه زیسته‌ای به آنها اضافه نمی‌کند و فقط این مخاطبان را با انباشتی از داده مواجه و آنها را به انجامش تحریک و تشویق می‌کند.  اشکال کار کجاست؟ اشکال کار این است که خودمان مرام و منشی لوطی‌منشانه ایرانی و اصیل داریم و به جای این‌که بکوشیم آن سبک را در قالب‌هایی چون فیلم و سریال به مخاطبان بشناسانیم و معرفی کنیم و فاصله نسل‌های گذشته با نسل جوان را با این روش پرکنیم؛ آثاری می‌سازیم که به این شکاف با ریشه‌ها دامن می‌زند و از ضدارزش‌ها می‌گوید. از آنجا که متاسفانه نسل جدید خیلی هم کتاب‌خوان و اهل مطالعه تاریخ نیست، خرده روایت‌هایی را که به اسم لایه‌های مختلف جامعه در اختیارش قرار می‌گیرد، بدون بررسی و تحلیل و بدون قدرت تمیزدادن می‌پذیرد و الگوی خود قرار می‌دهد. 
یکی از عناصر در فیلم‌های این‌چنینی، عنصر پول و کلیدواژه اقتصادی است. دغدغه خیلی از این فیلم‌ها دست‌ پیداکردن سریع و آسان به پول با روش‌های غیرمنطقی، غیراصولی و غیرشرعی است. همه هم و غم آدم‌های این قصه آن است که چگونه سطح اجتماعی خود را ارتقا دهند. تعبیه این روش‌ در فیلم‌ها هم مخاطبان را به تماشای این آثار ترغیب می‌کند. کاری که این فیلم‌ها نظیر متری شیش و نیم می‌کنند این است که آنتاگونیست و شخصیت منفی را به گونه‌ای جذاب نشان می‌دهند که مخاطب به‌جای همذات‌پنداری با شخصیت‌های مثبت و قانونی، با آنها همراهی و همدلی می‌کند.
دکتر تینا امین - زبان‌شناس و پژوهشگر