گفتوگو با احمد رمضانزاده کارگردان مجموعه آژانس دوستی
یک یادگاری شریف از دوران گذشته
بازپخش سریال آژانس دوستی از شبکه آی فیلم همچنان مخاطب دارد. هرچند بیش از دو دهه از تولید و اولین رونمایی این سریال گذشته ولی چه به لحاظ داستان پردازی اپیزودیک و چه به لحاظ ترکیب بازیگران و مضمون اخلاقی، آژانس دوستی هنوز از سریالهایی است که مخاطب به تماشای آن علاقه دارد. آژانس دوستی با مرکزیت جوزان فیلم و با حضور مسعود و فتحا... جعفری جوزانی به عنوان هسته اصلی تولید کلید خورد در حالی که یک گروه کارگردانی کار ساخت را انجام دادند. احمد رمضانزاده که بیش از چهل قسمت سریال را کارگردانی کرده درباره حال و هوای تولید سریال و حفظ جذابیت در طول دو دهه و اندی، حرف زده است.
برخی از سریالها هم در مقاطع پخششان ماندگار شدند اما بعد از گذشت سالها که بازپخش شدند مورد توجه مخاطبان قرار گرفتند. به نظرتان مهمترین عامل ماندگاری آژانس دوستی چیست؟
واقعیت این است که هر چه به عقبتر میرویم به سریالهای ماندگارتری برخورد میکنیم. تازه این سریال در شمار سریالهای درجه ب بود و از نظر مالی کاملا کمهزینه. شاید باورش سخت باشد ولی بیش از 60 قسمت سریال با هزینهای حول و حوش صدمیلیون تومان تولید شد در حالی که بازیگران بزرگ سریال ماهانه فقط یک میلیون میگرفتند!
البته ارزش پول هم به مراتب کمتر شده است.
درست است ولی آن زمان پول برای عوامل سریال محلی از اعراب نداشت. الان اگر بازیگری از کاری خوشش نیاید همین که پول خوبی باشد، میآید ولی در آن زمان امثال اسماعیل داورفر یا فردوس کاویانی، پول برایشان در درجه آخر اهمیت بود. آدمهایی در سریال بودند که دستنیافتنی هستند. یکی مثل داورفر آن قدر کار برایش مهم بود که برای تغییر یک دیالوگ باید یک روز زودتر به او میگفتیم ولی حالا...
ترکیب کارگردانی سریال متنوع است و از خود شما تا فرامرز قریبیان، محرم زینالزاده، مجید جعفری، حمیدرضا صلاحمند و امیر قویدل و... را به خود دید.
تنوع کارگردانی حاصل طولانی شدن روند کار بود. سریال ابتدا بنا بود فقط 13 قسمت باشد ولی استقبال از کار بالا بود و کار تا بیش از 60 قسمت ادامه یافت. بیش از 40 قسمت را خودم ساختم ولی درگیریهایی که برای ساخت فیلم بشیر برایم پیش آمد و فشار پخش و فشار فیلمنامه باعث شد کارگردانان تازهای به کار ورود پیدا کنند. استقبال از کار آن قدر بالا رفت که بسیاری از حرفهایها برای سریال، متن مینوشتند و میفرستادند و ما بسیاری از متنها را میخواندیم و انتخاب میکردیم. اگر بخواهم از ارکان سریال بگویم باید از مسعود جعفری جوزانی و فتحا... جوزانی بگویم و هم از حمید جبلی. جبلی به غیر از بازی در برخی قسمتها، در بازنویسی متنهای سریال بسیار کمک کرد. حمید جبلی بسیار خلاق و خیلی حواسش به سنتها بود و مدام به ما توصیه میکرد مراقب باشید سنتها از بین نرود. جبلی اپیزودی درباره آدمهایی نوشت که سالها ایران نبودند و وقتی برمیگشتند با زیر و رو شدن جامعه مواجه میشدند. یادم است قهرمان داستان جبلی، پیرمردی بود که بعد از بازگشت به ایران به محله نواب میرفت در حالی که چیزی از محله باقی نمانده و به اتوبان تبدیل شده بود. آن نماها را در اتوبان نواب گرفتیم که هنوز افتتاح نشده بود و هیچ گاه گریهای که جبلی پشت دوربین کرد از یاد نخواهم برد. الان حمید جبلی کجاست؟ جبلی غیر از اپیزود خودش، بقیه متنها را هم میخواند و جوزانی خیلی تاکید داشت که او حتما باشد. مسعود جعفری جوزانی به عنوان پشتوانه فکری کار، هم در انتخاب متن و هم در کارگردانی بسیار به کار کمک کرد.
بازیگران بزرگی در کار بودند. درباره حضور آنها بگویید.
آنها هنرمند واقعی بودند. مثلا حسین پناهی بسیار زیاد در زمینه فیلمنامه صاحب نظر بود و خیلی کمک میکرد. بعدتر این توانایی را فقط در فرهاد اصلانی دیدم که او هم بازیگری است که میتواند فیلمنامه را بپرورد. در آژانس دوستی، ظرف و مظروف یکی بود و بازیگر، حرفی را میزد که با زندگیش جور بود. از فردوس کاویانی تا داورفر و... آدمهای با اخلاقی بودند که داستانهای اخلاقی از زبان آنها به درستی روایت میشد.الان اگر بخواهید همان ساختمان محل زندگی فردوس و پژمان را مورد تمرکز قرار دهید دیگر وجود ندارد و اگر مثل آن را بسازید، دروغ است. در آژانس دوستی، داورفر بود که بعد از چهل سال کار تئاتر، اگر میگفت این دو خط ایراد دارد، واقعا ایراد داشت یا خود حسین پناهی، فیلسوفی بود برای خودش. یا فردوس کاویانی با سالها سابقه تئاتر وقتی میگفت این متن، به درد نمیخورد یعنی واقعا به درد نمیخورد و باید میانداختی دور ولی الان در برخی کارها، بازیگر را میآورند و میگویند هرچه میخواهی بگو! ولی در آنجا حتی بازیگران مهمان امثال علی نصیریان و مهرانه مهینترابی هم بودند که بازیگران بزرگی اند.
جالب اینکه سریال 20 سال پیش از اهمیت تشکیل خانواده و فرزندآوری میگفت.
دقیقا. زمانی که فرزندآوری، مساله نبود شخصیتهایی در سریال بودند که 4 تا 9 فرزند داشتند و یک نفر کار میکرد و خرج زندگی درمیآمد ولی حالا چه؟ در سریال شخصیت فردوس میگفت اگر مادرم نباشد، برکت زندگی رفته و راست میگفت ولی حالا اگر همان را در سریال بگویند، میگویند شعار داده. چرا به شعار رسیدیم؟؟ همین الان اگر کاری برمبنای دوستی و اخلاق را نزد تهیهکنندهای ببرید، میخندد و میگوید طرح درباره خیانت بیاور و متاسفانه جشنوارههای ما نیز پر شده از این آثار. دو سال و نیم درگیر تولید آژانس دوستی بودیم آن هم با بودجهای حدود صد میلیون ولی همه به همان پول اندک راضی بودند چون به کار اعتقاد داشتند و دوستی برایشان ارزش داشت. آن موقع برای به روز کردن متن، بوستان و گلستان را میخواندیم ولی حالا بیایید و پیش یک تهیهکننده از سعدی بگویید، یقینا به شما میخندد! در سریال آژانس دوستی از مادر برادران جوزانی به عنوان بازیگر مادر فردوس استفاده کردیم و ایشان تا نمازش را نمیخواند و برای ما دعا نمیکرد اصلا جلوی دوربین نمیآمد. او نمازش از روی ریا نبود بلکه نماز میخواند و برای کل گروه دعا میکرد. این حس و حال چگونه تجدید میشود؟
به نظرتان الان اگر بخواهند سریالی مثل آژانس دوستی بسازند، شدنی است؟
باز هم میشود سریال خوب ساخت به شرط اینکه بروند سراغ هنرمندان کاربلدی که زمان را میشناسند و اختیار کار را دستشان بدهند تا منطبق با جهانبینی خود، سریال بسازند و البته در مسائل اقتصادی باید عزت هنرمندان را حفظ کرد که عزت آنها، عزت مملکت است. این را هم یادمان نرود که تهیهکننده حرفهای، نیاز امروز سریالسازی است. مسعود جعفری جوزانی تهیهکنندهای بسیار حرفهای بود و هست. یادم نمیرود وسطهای ساخت قسمت دوم بودیم که جوزانی، من و رضا رخشان، فیلمبردار کار را صدا زد و درباره سکانسی پرسید که با ده برداشت، ضبط شده بود. جوزانی پرسید چرا ده برداشت؟ با هم تمام برداشتها را دیدیم و ما گفتیم تکرار به خاطر خارج شدن سر بازیگر از کادر بوده و جوزانی بیتعارف گفت لحظاتی هست که بازیگر در حال راه رفتن است و در یک دهم ثانیه شاید بخشی از سرش در کادر نباشد! جوزانی گفت برداشتهای طولانی باعث خشکی بازی بازیگر میشود و تولید را به خطر میاندازد و در نهایت گفت برای سکانسهای خارجی حداقل هفت روز و حداکثر نه روز وقت دارید یا مثلا فیلمبرداری سکانسی در زندان را میگفت باید یک روزه بگیرید. طبیعی است که وقتی تهیهکننده حرفهای است و دستور کار دقیق دارد حتی یک پلان را نمیتوان بیبرنامه گرفت.
طرح مسائل انسانی
احمد رمضانزاده کارگردان سریال آژانس دوستی میگوید: طرح مسائل انسانی و دست گذاشتن روی موضوعات مبتلابه جامعه بشری با نگاهی اخلاقی، دلیل مهمی است و همواره برایم جای تاسف بود که چرا سریال ادامه پیدا نکرد. تلویزیون راغب بود کار ادامه یابد ولی مشکلات مالی، مانع شد. شاید کل طلب بابت سریال پنجاه میلیون هم نبود ولی همان طلب باعث شد کار ادامه نیابد. هم جوزانی و هم گروه، خیلی دوست داشتند کار ادامه یابد، ولی حیف...
حامد مظفری - گروه رسانه
واقعیت این است که هر چه به عقبتر میرویم به سریالهای ماندگارتری برخورد میکنیم. تازه این سریال در شمار سریالهای درجه ب بود و از نظر مالی کاملا کمهزینه. شاید باورش سخت باشد ولی بیش از 60 قسمت سریال با هزینهای حول و حوش صدمیلیون تومان تولید شد در حالی که بازیگران بزرگ سریال ماهانه فقط یک میلیون میگرفتند!
البته ارزش پول هم به مراتب کمتر شده است.
درست است ولی آن زمان پول برای عوامل سریال محلی از اعراب نداشت. الان اگر بازیگری از کاری خوشش نیاید همین که پول خوبی باشد، میآید ولی در آن زمان امثال اسماعیل داورفر یا فردوس کاویانی، پول برایشان در درجه آخر اهمیت بود. آدمهایی در سریال بودند که دستنیافتنی هستند. یکی مثل داورفر آن قدر کار برایش مهم بود که برای تغییر یک دیالوگ باید یک روز زودتر به او میگفتیم ولی حالا...
ترکیب کارگردانی سریال متنوع است و از خود شما تا فرامرز قریبیان، محرم زینالزاده، مجید جعفری، حمیدرضا صلاحمند و امیر قویدل و... را به خود دید.
تنوع کارگردانی حاصل طولانی شدن روند کار بود. سریال ابتدا بنا بود فقط 13 قسمت باشد ولی استقبال از کار بالا بود و کار تا بیش از 60 قسمت ادامه یافت. بیش از 40 قسمت را خودم ساختم ولی درگیریهایی که برای ساخت فیلم بشیر برایم پیش آمد و فشار پخش و فشار فیلمنامه باعث شد کارگردانان تازهای به کار ورود پیدا کنند. استقبال از کار آن قدر بالا رفت که بسیاری از حرفهایها برای سریال، متن مینوشتند و میفرستادند و ما بسیاری از متنها را میخواندیم و انتخاب میکردیم. اگر بخواهم از ارکان سریال بگویم باید از مسعود جعفری جوزانی و فتحا... جوزانی بگویم و هم از حمید جبلی. جبلی به غیر از بازی در برخی قسمتها، در بازنویسی متنهای سریال بسیار کمک کرد. حمید جبلی بسیار خلاق و خیلی حواسش به سنتها بود و مدام به ما توصیه میکرد مراقب باشید سنتها از بین نرود. جبلی اپیزودی درباره آدمهایی نوشت که سالها ایران نبودند و وقتی برمیگشتند با زیر و رو شدن جامعه مواجه میشدند. یادم است قهرمان داستان جبلی، پیرمردی بود که بعد از بازگشت به ایران به محله نواب میرفت در حالی که چیزی از محله باقی نمانده و به اتوبان تبدیل شده بود. آن نماها را در اتوبان نواب گرفتیم که هنوز افتتاح نشده بود و هیچ گاه گریهای که جبلی پشت دوربین کرد از یاد نخواهم برد. الان حمید جبلی کجاست؟ جبلی غیر از اپیزود خودش، بقیه متنها را هم میخواند و جوزانی خیلی تاکید داشت که او حتما باشد. مسعود جعفری جوزانی به عنوان پشتوانه فکری کار، هم در انتخاب متن و هم در کارگردانی بسیار به کار کمک کرد.
بازیگران بزرگی در کار بودند. درباره حضور آنها بگویید.
آنها هنرمند واقعی بودند. مثلا حسین پناهی بسیار زیاد در زمینه فیلمنامه صاحب نظر بود و خیلی کمک میکرد. بعدتر این توانایی را فقط در فرهاد اصلانی دیدم که او هم بازیگری است که میتواند فیلمنامه را بپرورد. در آژانس دوستی، ظرف و مظروف یکی بود و بازیگر، حرفی را میزد که با زندگیش جور بود. از فردوس کاویانی تا داورفر و... آدمهای با اخلاقی بودند که داستانهای اخلاقی از زبان آنها به درستی روایت میشد.الان اگر بخواهید همان ساختمان محل زندگی فردوس و پژمان را مورد تمرکز قرار دهید دیگر وجود ندارد و اگر مثل آن را بسازید، دروغ است. در آژانس دوستی، داورفر بود که بعد از چهل سال کار تئاتر، اگر میگفت این دو خط ایراد دارد، واقعا ایراد داشت یا خود حسین پناهی، فیلسوفی بود برای خودش. یا فردوس کاویانی با سالها سابقه تئاتر وقتی میگفت این متن، به درد نمیخورد یعنی واقعا به درد نمیخورد و باید میانداختی دور ولی الان در برخی کارها، بازیگر را میآورند و میگویند هرچه میخواهی بگو! ولی در آنجا حتی بازیگران مهمان امثال علی نصیریان و مهرانه مهینترابی هم بودند که بازیگران بزرگی اند.
جالب اینکه سریال 20 سال پیش از اهمیت تشکیل خانواده و فرزندآوری میگفت.
دقیقا. زمانی که فرزندآوری، مساله نبود شخصیتهایی در سریال بودند که 4 تا 9 فرزند داشتند و یک نفر کار میکرد و خرج زندگی درمیآمد ولی حالا چه؟ در سریال شخصیت فردوس میگفت اگر مادرم نباشد، برکت زندگی رفته و راست میگفت ولی حالا اگر همان را در سریال بگویند، میگویند شعار داده. چرا به شعار رسیدیم؟؟ همین الان اگر کاری برمبنای دوستی و اخلاق را نزد تهیهکنندهای ببرید، میخندد و میگوید طرح درباره خیانت بیاور و متاسفانه جشنوارههای ما نیز پر شده از این آثار. دو سال و نیم درگیر تولید آژانس دوستی بودیم آن هم با بودجهای حدود صد میلیون ولی همه به همان پول اندک راضی بودند چون به کار اعتقاد داشتند و دوستی برایشان ارزش داشت. آن موقع برای به روز کردن متن، بوستان و گلستان را میخواندیم ولی حالا بیایید و پیش یک تهیهکننده از سعدی بگویید، یقینا به شما میخندد! در سریال آژانس دوستی از مادر برادران جوزانی به عنوان بازیگر مادر فردوس استفاده کردیم و ایشان تا نمازش را نمیخواند و برای ما دعا نمیکرد اصلا جلوی دوربین نمیآمد. او نمازش از روی ریا نبود بلکه نماز میخواند و برای کل گروه دعا میکرد. این حس و حال چگونه تجدید میشود؟
به نظرتان الان اگر بخواهند سریالی مثل آژانس دوستی بسازند، شدنی است؟
باز هم میشود سریال خوب ساخت به شرط اینکه بروند سراغ هنرمندان کاربلدی که زمان را میشناسند و اختیار کار را دستشان بدهند تا منطبق با جهانبینی خود، سریال بسازند و البته در مسائل اقتصادی باید عزت هنرمندان را حفظ کرد که عزت آنها، عزت مملکت است. این را هم یادمان نرود که تهیهکننده حرفهای، نیاز امروز سریالسازی است. مسعود جعفری جوزانی تهیهکنندهای بسیار حرفهای بود و هست. یادم نمیرود وسطهای ساخت قسمت دوم بودیم که جوزانی، من و رضا رخشان، فیلمبردار کار را صدا زد و درباره سکانسی پرسید که با ده برداشت، ضبط شده بود. جوزانی پرسید چرا ده برداشت؟ با هم تمام برداشتها را دیدیم و ما گفتیم تکرار به خاطر خارج شدن سر بازیگر از کادر بوده و جوزانی بیتعارف گفت لحظاتی هست که بازیگر در حال راه رفتن است و در یک دهم ثانیه شاید بخشی از سرش در کادر نباشد! جوزانی گفت برداشتهای طولانی باعث خشکی بازی بازیگر میشود و تولید را به خطر میاندازد و در نهایت گفت برای سکانسهای خارجی حداقل هفت روز و حداکثر نه روز وقت دارید یا مثلا فیلمبرداری سکانسی در زندان را میگفت باید یک روزه بگیرید. طبیعی است که وقتی تهیهکننده حرفهای است و دستور کار دقیق دارد حتی یک پلان را نمیتوان بیبرنامه گرفت.
طرح مسائل انسانی
احمد رمضانزاده کارگردان سریال آژانس دوستی میگوید: طرح مسائل انسانی و دست گذاشتن روی موضوعات مبتلابه جامعه بشری با نگاهی اخلاقی، دلیل مهمی است و همواره برایم جای تاسف بود که چرا سریال ادامه پیدا نکرد. تلویزیون راغب بود کار ادامه یابد ولی مشکلات مالی، مانع شد. شاید کل طلب بابت سریال پنجاه میلیون هم نبود ولی همان طلب باعث شد کار ادامه نیابد. هم جوزانی و هم گروه، خیلی دوست داشتند کار ادامه یابد، ولی حیف...
حامد مظفری - گروه رسانه