انباشت 70درصد ثروت کشور در تهران
توزیع ثروت و امکانات همواره ترکیب جذابی برای سیاستمداران بودهاست اما اگر وضعیت کنونی را گواه بگیریم، باید گفت این ترکیب جذاب هیچگاه رنگ واقعیت به خود نگرفته و در همه این سالها سیاستهای تمرکززدایی از پایتخت نتوانسته اجرایی شود. موضوع که خیلی بحرانی میشود، چند ماهی دوباره بحث انتقال پایتخت به میان میآید اما با گذشت آن بحران احتمالی، دوباره ماجرا همانی میشود که بود.
دیروز محسن منصوری، استاندار تهران در حاشیه برگزاری جلسهاش، نقل قولی کرده که جای تامل بسیاری دارد. او گفته « ۷۰درصد ثروت کشور در تهران است. این ظرفیت بسیار خوب پایتخت است اما در این سالها استفاده مناسبی از آنها نشدهاست.»
بخش دوم گفتههای او ــ که وجود این ثروت را ظرفیت مناسب مغفولی برای شهر دانسته ــ موضوع بحث نیست و باید به همان میزان ثروت ادعایی استاندار در پایتخت اشاره کنیم. اینکه تلنبار 70درصد ثروت کشور در پایتخت فارغ از محاسن احتمالی مورد نظر استاندار چه تبعات و پیامدهای ناگواری دارد. تجمیع امکانات در یک شهر فارغ از پیامدهای امنیتی که به همراه دارد اساسا نیازمند زیرساختهایی نیز هست که شهر تهران سالهاست دیگر توان و ظرفیت آن را ندارد. اولین طرح جامع شهر تهران، مصوب 1345 است و در آن آشکار تهران را شهری قابل سکونت برای پنج میلیون نفر دانستهاست. این عدد با پایش ظرفیتهای تهران به دست آمدهاست. به این معنا که منابع آن را بررسی کرده و فقط مناسب سکونت پنج میلیون نفر دانستهاست، در حالی که اکنون این شهر محل زندگی بیش از 12میلیون نفر است و جمعیت شناور آن گاهی تا 17میلیون نفر هم میرسد. همین تمرکزگرایی باعث شده هر کسی در هر جایی از این سرزمین اگر خواهان دریافت خدمات سلامت باشد، راهی پایتخت شود. کسی که به دنبال تحصیلات عالی باشد، باید در یکی از دانشگاههای مادر پایتخت درس بخواند و اگر کسی کار بخواهد، باید راهی خیابانهای تهران شود. نمود اولیه سکونت جمعیت بیش از ظرفیت شهر در گسترش حاشیهنشینی و افزایش آسیبهای اجتماعی به چشم میآید. جالب اینکه چند سال پیش مدیریت شهری برای خلوتتر شدن پایتخت، نه تمرکززدایی از این شهر، سیاست گرانتر شدن زندگی در پایتخت را در پیش گرفتند تا به این بهانه پایتخت را خلوتتر کردهباشند. طرحی که منجر به دریافت عوارضی از بزرگراههای شهر هم شد. هر چه بود حالا اما باید گفت تجمیع 70درصد ثروت کشوری با گستردگی ایران در یک شهر افتخار ندارد .
بخش دوم گفتههای او ــ که وجود این ثروت را ظرفیت مناسب مغفولی برای شهر دانسته ــ موضوع بحث نیست و باید به همان میزان ثروت ادعایی استاندار در پایتخت اشاره کنیم. اینکه تلنبار 70درصد ثروت کشور در پایتخت فارغ از محاسن احتمالی مورد نظر استاندار چه تبعات و پیامدهای ناگواری دارد. تجمیع امکانات در یک شهر فارغ از پیامدهای امنیتی که به همراه دارد اساسا نیازمند زیرساختهایی نیز هست که شهر تهران سالهاست دیگر توان و ظرفیت آن را ندارد. اولین طرح جامع شهر تهران، مصوب 1345 است و در آن آشکار تهران را شهری قابل سکونت برای پنج میلیون نفر دانستهاست. این عدد با پایش ظرفیتهای تهران به دست آمدهاست. به این معنا که منابع آن را بررسی کرده و فقط مناسب سکونت پنج میلیون نفر دانستهاست، در حالی که اکنون این شهر محل زندگی بیش از 12میلیون نفر است و جمعیت شناور آن گاهی تا 17میلیون نفر هم میرسد. همین تمرکزگرایی باعث شده هر کسی در هر جایی از این سرزمین اگر خواهان دریافت خدمات سلامت باشد، راهی پایتخت شود. کسی که به دنبال تحصیلات عالی باشد، باید در یکی از دانشگاههای مادر پایتخت درس بخواند و اگر کسی کار بخواهد، باید راهی خیابانهای تهران شود. نمود اولیه سکونت جمعیت بیش از ظرفیت شهر در گسترش حاشیهنشینی و افزایش آسیبهای اجتماعی به چشم میآید. جالب اینکه چند سال پیش مدیریت شهری برای خلوتتر شدن پایتخت، نه تمرکززدایی از این شهر، سیاست گرانتر شدن زندگی در پایتخت را در پیش گرفتند تا به این بهانه پایتخت را خلوتتر کردهباشند. طرحی که منجر به دریافت عوارضی از بزرگراههای شهر هم شد. هر چه بود حالا اما باید گفت تجمیع 70درصد ثروت کشوری با گستردگی ایران در یک شهر افتخار ندارد .
تیتر خبرها