قانع باش و بنویس!

قانع باش و بنویس!

در حالت کلی، نوشتن نوعی ثبت‌کردن است و ثبت‌کردن، امری بسیار مهم و تاثیرگذار در سرنوشت بشر است. قلم، نشانه و نمادی است که ما را به ثبت کردن ارجاع می‌دهد اما مطلبی که امروزه توجه ما را به خود جلب کرده‌ است و بیشتر به آن می‌پردازیم؛ ثبت، حفظ، نگهداری و انتقال مفاهیمی است که به تعالی و رشد انسان‌ها منجر می‌شود.

نوشتن گاهی برای اهداف شخصی خود نویسنده و گاه برای مخاطب و به منظور خاصی انجام می‌شود. در نوع دوم، نویسنده حضور دیگری را مغتنم شمرده و به آینده امید دارد. به طور خلاصه، روز قلم توجه به انسان‌هایی است که دارای آینده‌نگری هستند. اگر ما به انسان‌های دیگر توجه و به آینده نظر نداشته‌باشیم، به ثبت هیچ‌چیزی دست نخواهیم‌زد؛ زیرا انتقال احساسات و تجربیات زمانی معنا پیدا می‌کند که پای فرد دیگر و سرنوشت آن در میان و برای ما اهمیت داشته‌باشد. لذا توجه به دیگرانی غیر از خود نویسنده، امید به آینده‌ای که بهتر خواهدشد و رسیدن به کیفیت بهتری از زیستن و درک حیات، چنان‌که از اکنون بهتر باشیم، چیزی‌است که در نبرد خودآگاه و ناخودآگاه منجر به نوشتن می‌شود.  خود نوشتن یک تجربه و ثبت کردن آن هم تجربه دیگری است. به نظر برخی نویسنده‌ها، یک بار در متن زندگی تجربه کسب می‌کنیم و بار دیگر تجربه‌ای خاص‌تر در ثبت آن به دست می‌آوریم.
اگر بخواهیم نویسندگی را توصیف کنیم، به نوعی تأمل و دریافت تجربه بیشتر است و توصیه می‌شود هر کسی فارغ از اهدافی که دارد، دست به قلم ببرد؛ زیرا نوشتن یک کارکرد هستی‌شناسانه دارد که موجب جست‌وجو در مورد هستی، اطراف و تجربیات خودتان می‌شود و انسان می‌آموزد با حوصله و شکیبایی بیشتری به گذشته خود بپردازد و در نتیجه در آینده به آنچه دلخواه اوست، برسد.
​​​​​​​ به نظر من دو عامل در ماندگاری آثار ادبی مهم است؛ یکی خود اثر، یعنی دانش، ذکاوت و درایتی که صاحب نوشته به کار می‌برد و اثری را پدید می‌آورد. عامل دوم مخاطبان اثرند؛ آنها هم نقشی مؤثر در ماندگاری قلم دارند. اگر یکی از این دو عامل وجود نداشته‌باشد، اثر محکوم به نابودی است. چه بسا آثار خوبی که در زمان خودشان مخاطبان قدرشان دانسته نشده و در نشر، گسترش و نگهداری آنها توجه لازم نشده و از بین رفته‌باشند و چه بسا بعضی از آثار هم هستند که برخی خواسته‌اند، آنها را در بوق و کرنا کنند و در موردش حرف بزنند اما چون خود اثر بن مایه‌ای ندارد، ماندگار نخواهدبود. بنابراین ماندگاری دوسویه است؛ یک سوی آن صاحب قلم و اثر و سوی دوم، مخاطبان و مردمی که اثر را مطالعه می‌کنند و به زنده نگاه‌داشتن و رونق داشتن آن کمک می‌کنند. من به عنوان یک نویسنده، هیچ‌گاه تأسف نخورده‌ام که چرا نوشتم، بیشتر تأسفم در این مدت به‌خاطر این بود که چرا زمان بیشتری را صرف نوشتن نکردم و به نظر من این تأسفی است که هر نویسنده‌ای دارد؛ چرا که نویسنده از یک طرف با عقل معاش روبه‌روست و زمانی را از روز باید صرف آن کند. بنابراین هرچه نویسنده قانع‌تر بوده و نوشتن برایش ارزشمندتر باشد، از باقی مسائل می‌کاهد و به نوشتن اضافه می‌کند. امیدوارم در این روز شرایط نویسنده‌های کشور ما و روزمرگی و معاش آنها به سمتی هدایت شود که ساعت‌های بیشتری را صرف نوشتن کنند و ما شاهد آثاری بهتر، با کیفیت‌تر و بیشتر باشیم.

محمدرضا شرفی خبوشان - شاعر و داستان‌نویس