نگاهی به حضور حرفهای امیر جدیدی در سینما، تئاتر و اسکار
گذر سیاوشوار از آتش نقشها
سینمای ایران دیر به دیر ستاره میسازد و شاید تعداد ستارههای نوظهور و جوانش به انگشتان دو دست و حتی یک دست هم نرسد. این باعث میشود دایره انتخابها برای نقشهای اصلی محدود باشد و مخاطبان هم چند بازیگر تکراری و همیشگی را در بیشتر آثار ببینند. اتفاقی که هم باعث حضورهای تکراری بازیگران و تبدیل آنها به کلیشه میشود و هم به دلیل تقاضاهای زیاد از سوی تهیهکنندگان و کارگردانان که به دلیل بازگشت سرمایه چندان اهل ریسک و انتخابهای تازه نیستند، باعث ایجاد افزایش دستمزدها به شکل نامتعارفی میشود و موازنه حقوق را در سینمای نحیف ایران برهم میزند. عجیب هم است که باوجود این همه دانشگاه و کلاس بازیگری، هرساله و حتی دو سه سال یک بار با خروجی مناسب و چهرههای مستعد تازهای در سینمای ایران مواجه نیستیم. بازیگران مستعد جدید البته کم نیستند و حضورشان را در تئاتر، سینما و تلویزیون میبینیم، منظور بازیگرانی در حد و اندازه ستاره هستند که بتوان با اطمینان خاطر، نقشهای مهم و اصلی فیلمها را به آنها سپرد. یکی از معدود ستارههای سالهای اخیر سینمای ایران امیر جدیدی است که با لحن و فیزیکش، به سهم خود یک ظرفیت به بازیگری این سینما اضافه کرد. قد و قامت و استایل ورزیده و نحوه حرف زدنش، در سینمای بعد از انقلاب، چندان نمونه و مابهازایی ندارد و بیشتر یادآور برخی ستارههای فیلمفارسی و سینمای پیش از انقلاب است. با این حال دشواری کار او در این است، همانقدر که به دلیل این ویژگیهای تقریبا منحصربهفرد- در مقایسه با چهره و صدا و فیزیک بازیگران و ستارههای همنسلش- امکان پیشنهادهای مختلف دارد، باید تن به هر انتخابی هم ندهد و همچنین از بازیهای تکراری با توجه به این مختصات خاص و مستعد کلیشهشدن، پرهیز کند. جدیدی اما خوشبختانه هوش بازیگری هم دارد و تجربیات در تئاتر، بازی در نقشی یکسره متفاوت با فیزیک و توانمندیهای بدنیاش در فیلم قهرمان و بازی و کارگردانی در کنسرت نمایش سیصد که این روزها در کاخ سعدآباد اجرا میشود، نشان میدهد او برای بقا و ادامه در این سینما، نمیخواهد پایبند تکرار و محدودیتها باشد و جسورانه مشتاق مواجهه با عرصههای تازه است.
سعید ملکان با شناخت استعداد و توانایی جدیدی، به بهترین شکل از شمایل آشنای او بهره میبرد و با چنین قهرمان سربلندی «یاد شهدای ترور ایران» را زنده نگه میدارد و به سهم خود بخشی از خطرات مدامی که سربازان وطن با آنها مواجهند را به تصویر میکشد. نقش مامور اطلاعاتی و امنیتی که وظیفه دستگیری یک تروریست را به عهده داشت، به جز ابعاد فیزیکی، از نظر روحی هم بر جدیدی نشست، طوری که از شعرهایی که او همراه برخی تصاویر خودش در روز صفر در صفحه شخصیاش در اینستاگرام در این زمینه منتشر کرده، میتوان پی به همذاتپنداری او با چنین قهرمانهای گمنامی برد. «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست» یا «چه سرفراز کسی کاو به صحنه پیکار/ ز مرگ در ره حفظ وطن نپرهیزد» اشعاری که به نوعی مابهازای آخرین دیالوگهای جدیدی در روز صفر هم است که صدای پرطنینش را روی چهره زخمخورده قهرمان میشنویم: «بالاخره یه روز اتفاق میفته.
وقتی دارم تو کوچه قدم میزنم یا یه گوشه نشستم یا دارم تو خیابون رانندگی میکنم، حس میکنم یه اسلحه پیشونیمو نشونه گرفته. کمتر از یک ثانیه طول میکشه. ولی تو اون یک ثانیه فقط دارم به این فکر میکنم کاش یهجوری بزنه که مردم صدای شلیکو نشنون. صدای شلیک بدجوری میترسونتشون. زندگیکردن تو وحشت، حقشون نیست. قرار بود جنگیدن فقط سهم ما باشه. اصلا کاش وقتی بزنه که رو دامن دماوندت باشم یا وسط خزرت یا خلیجفارس یا یه جایی که تو بیشتر از همیشه باهام بودی. بزنه و همه این کابوسها رو تموم کنه. فقط خیالم راحت باشه که همه تو خیابونا دارن راحت قدم میزنن و میگن و میخندن و... اونوقته که دیگه منم آروم میشم، یهدل سیر بغلت میکنم و راحت تو خاکت میخوابم.»
غریو سرخ
از همان مصرع «سی پاره منم ترک چله کن» در بیوی صفحه شخصیاش در اینستاگرام و انتشار اشعار عرفانی شعرای بزرگ ایران هم میشد به برخی علقهها و دلبستگیهای امیر جدیدی پی برد. بنابراین اینکه او از سر عشق و علاقه و از سر تجربهاندوزی، سراغ کارگردانی کنسرت- نمایش سیصد با همین حال و هوا و ضرورت حفظ گنجینههای شعر و ادب فارسی همچون شاهنامه فردوسی رفته، نباید چندان محل تعجب باشد. با وجود برخی نقدها که درباره کیفیت اثر و همتراز نبودن بخش موسیقایی و نمایشی این اثر مطرح است، این دومی کمتر با نظر منفی روبهرو بوده و توانایی جدیدی و برخی دیگر از بازیگران همچون دلنیا آرام (با آن بازی خیرهکننده در نقش دختر چنگیزخان و آن صدای پردامنه)، طناز طباطبایی، جواد عزتی و مهران غفوریان و برگردان کم و بیش خوب از کتاب فارنهایت 451 نوشته ری بردبری و روایت آن در دل دوران حکومت مغولها در ایران، از دلایل پیگیری مخاطبان تا پایان کار است.
جدیدی هرچند در نقش غریب «غریو»- آدمی که کتابها را بو میکشد و میسوزاند و در بحبوحه این کار و غارت و جنایت مغولان، دل به دختری به نام ایران میسپارد- با آن جامه سرخ جلب توجه میکند.البته پیشتر بازی بهتر از این هم از او روی صحنه دیدهبودیم؛ حضور در نمایش شاهماهی که به دلیل بازی خوبش در آن برنده تندیس بهترین بازیگر مرد سی و هشتمین جشنواره تئاتر فجر شد.
بازیگری با استایل جهانی
حضور با آن لباس رسمی و عینک آفتابی روی فرش قرمز جشنواره فیلم کن، درخشان و جلوهگرانه و یکی از معدود دفعاتی بود که از تماشای بازیگری ایرانی در آن فضا شرمسار نبودیم و سرمان بلند بود که ببینید چه بازیگر خوشتیپی داریم! استایل و شمایل امیر جدیدی تفاوت آشکاری با شخصیت و بدنش در فیلم قهرمان داشت و اصغر فرهادی موفق شدهبود به معنی واقعی کلمه بازی متفاوتی از جدیدی بگیرد و از آنطرف جدیدی هم به خوبی توانستهبود، همه آن ویژگیهای آشنایش در چهره، صدا و لحن و فیزیک را به نفع نقش رحیم سلطانی کنار بگذارد و جنبهای دیدهنشده از استعدادش را نمایش دهد. تفاوت تیپ جدیدی با کاراکترش در قهرمان در جشنواره فیلم کن به اوج خودش رسید و تماشاگران سینمای جهان با ستارهای تازه از سینمای ایران آشنا شدند.
دعوت از او برای عضویت در آکادمی اسکار که به تازگی صورت گرفت، از ثمرات درخشش در قهرمان و حضور در جشنواره کن است. از میزان آشنایی جدیدی به زبان انگلیسی اطلاعی نداریم اما امیدواریم او با تسلط به این زبان، امکان پیشنهادها و حضورهای جهانی و بازی در فیلمهای معتبر سینمای دنیا را برای خود فراهم کند.
علی رستگار - گروه فرهنگ و هنر