
بوی سال 61هجری
شبها که برمیگردم خانه از درز درِ همه واحدها یک هجمه بوی غذا بیرون میزند و خدا نکند کسی قورمهسبزی باشد پخته باشد یا مثلا همسایه دیواربه دیوار شمالی باشد و شام کته بار گذاشته باشد.آدم دلش که هیچ روح و روانش هم حالی به حالی میشود.
هرکسی در مواجهه اول با همه چیز یک قلاب خاص دارد. کسی هم مثل من قلابش گیر میکند به بوهای مختلف.قبلا هم دریکی از سرمقالههای نوجوانه دربارهاش گفته بودم اما نگفته بودم تا چه حد همه چیز میتواند بسته به بویش گیرم بیاندازد.
هر آدم، هر خانه، هر اتفاق، اصلا این بوی ماه مهر که هی تکرارش میکنند مثلا... و حتی محرم هم... از بوی سیاهیهای نم کشیده بگذریم، از بوی آهن این داربستها لولهای هم. محرم انگار هر سال یک بو دارد.انگار هرسال هرروز هر ده شب بوی هرشهری تغییر پیدا میکند، تکمیل میشود.انگار هرشب منتظریم یک واقعه جدید بشنویم یک تغییری پیدا کند این مصیبت نامه، این سنگینی اکسیژن روی سینه هامان یک کمی کم شود، که ورق عالم بچرخد.
مثلا علی اصغر در دامان مادر بزرگ شده باشد، رقیه چهارساله شده باشد و پدر بالای سرش، مثلا بچه ها هنوز تا عمو را صدا میزنند جواب بشنوند، مثلا...
هی هرشب یک روضه میگذرد و بوی پیاده رو هارا میکند جور دیگر.حتم دارم اگر اکسیژن جایی که قصه عاشورا درآن روایت میشود را ببرند زیر میکروسکوپ اجنبی ها یک مولوکول های عجیب سرخ و سیاه بینش میبینند که بو دارد؛ که وقتی میرسد به روز آخر و شب عاشورا، بوش گلوت را خفه میکند. یک بوی خون و خاک،عراق کنونی،جا مانده از سال۶۱ هجری قمری.
زهرا قربانی - دبیر «نوجوانه»
هر آدم، هر خانه، هر اتفاق، اصلا این بوی ماه مهر که هی تکرارش میکنند مثلا... و حتی محرم هم... از بوی سیاهیهای نم کشیده بگذریم، از بوی آهن این داربستها لولهای هم. محرم انگار هر سال یک بو دارد.انگار هرسال هرروز هر ده شب بوی هرشهری تغییر پیدا میکند، تکمیل میشود.انگار هرشب منتظریم یک واقعه جدید بشنویم یک تغییری پیدا کند این مصیبت نامه، این سنگینی اکسیژن روی سینه هامان یک کمی کم شود، که ورق عالم بچرخد.
مثلا علی اصغر در دامان مادر بزرگ شده باشد، رقیه چهارساله شده باشد و پدر بالای سرش، مثلا بچه ها هنوز تا عمو را صدا میزنند جواب بشنوند، مثلا...
هی هرشب یک روضه میگذرد و بوی پیاده رو هارا میکند جور دیگر.حتم دارم اگر اکسیژن جایی که قصه عاشورا درآن روایت میشود را ببرند زیر میکروسکوپ اجنبی ها یک مولوکول های عجیب سرخ و سیاه بینش میبینند که بو دارد؛ که وقتی میرسد به روز آخر و شب عاشورا، بوش گلوت را خفه میکند. یک بوی خون و خاک،عراق کنونی،جا مانده از سال۶۱ هجری قمری.
زهرا قربانی - دبیر «نوجوانه»
تیتر خبرها