تو فکر یک سقفم
اکران فیلمی که در آن به شکل اغراقآمیزی به وضعیت کارتنخوابی در ایران پرداخته، باعث واکنش مسئولان شده است. واکنش اولیه نسبت به بزرگنمایی این فیلم اما کتمان وجود کارتنخواب در ایران بوده اما خب نه آش به شوری روایت آقای کارگردان است و نه به بینمکی تکذیب وجود کارتنخواب در ایران، چراکه راهکار ابتدایی حل هر چالشی، دریافت واقعیت در آن معضل است. به این معنا که تا ما نپذیریم دچار آسیبهای اجتماعی ازجمله پدیده کارتنخوابی، کودکان کار یا معتادان متجاهر هستیم، نمیتوانیم برای حل این چالشها قدمی برداریم. اینکه معتادان متجاهر را جمع کنیم به معنای حل این معضل نیست.اینکه بهصورت رسمی اعلام کنیم کارتنخوابی در ایران نداریم هم همینطور. دریافتهای نادرست در رابطه با کارتنخوابی پیش از این هم وجود داشته، یادمان نرفته که یکی از اعضای شورای شهر پیشین تهران، کارتنخوابی را یک نوع سبکزندگی خوانده بود. سؤال این است که چرا این دریافتها اینقدر متفاوت و گاهی همچون مورد اخیر متناقض است؟
او میگوید: «یک عامل تعیین کننده در این حوزه، کاهش مسئولیتپذیری خانواده در قبال این افراد است. یا مؤلفه دیگر را باید در گسترش شهرنشینی بدانیم، چون میدانیم شهرنشینی اقتضائات خودش را دارد و باعث تغییر سبک زندگی و الگوهای ارتباطات اجتماعی میشود. قبل از این خود بافت محلات اجازه کارتنخوابی را به افراد نمیداد، چون کارکرد این محلات به نوعی باعث مراقبت از آنها میشد اما با بر هم خوردن بافت محلات به دلیل گسترش شهرنشینی، این شکل از مراقبت از بین رفته است. از سوی دیگر مردم هم بهواسطه افزایش گرفتاریهای شخصی و سختتر شدن معیشت زندگیشان، کمتر راغب به انجام این دست مراقبتها هستند.»
میثم اسماعیلی - روزنامهنگار